مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
نیازی به یک کارآگاه در سطح جهانی نیست تا استنتاج کند یک فیلم موفق به فیلمی دیگر منجر میشود. به همین دلیل است که کنت برانا، بازیگر و کارگردان، پس از آن که اقتباس سینمایی او از «قتل در قطار سریعالسیر شرق» آگاتا کریستی، در ۲۰۱۷ به یک موفقیت بزرگ تبدیل شد، دقیقاً میدانست باید چه کار کند.
او که با تازگی برای فیلم بلفاست برنده اسکار بهترین فیلمنامه غیر اقتباسی شد، میگوید: «ما واکنش تماشاگران را دیدیم و میخواستیم با مرور مجدد یک رمان دیگر، غنیتر، دورتر و بهتر پیش برویم.»
«مرگ بر روی نیل» (Death on the Nile) وارد میشود، داستانی از حسادت، عشق و دلبستگی و – آنطور که برانا توصیف میکند – «قدرت مخرب شهوت» در یک کشتی بخار شخصی بر روی رودخانه نیل در مصرِ دهه ۱۹۳۰. برانا برای این اقتباس سینمایی که از فوریه ۲۰۲۲ به سینماها آمد، یک بار دیگر یک گروه پرستاره را با خود همراه کرد.
آنت بنینگ، راسل برند، لتیشا رایت، علی فضل، سوفی اوکوندو، رز لزلی، اما مکی، آرمی همر و جنیفر ساندرز، نقش مسافرانی را بازی میکنند که متهم به قتل لینت ریجوی دویل (گل گدوت)، زنی بسیار ثروتمند و اهل معاشرت هستند که تازه با سایمون دویل (همر) ازدواج کرده بود. حالا این به هرکول پوآرو، کارآگاه بلژیکی (برانا که نقش خود در «قتل در قطار سریعالسیر شرق» را تکرار میکند) بستگی دارد تا سرنخهای مبهم را بررسی کند.
برانا ۶۱ ساله درباره رمان کریستی میگوید: «آگاتا احساس میکرد “مرگ بر روی نیل” یکی از بهترین کتابهای او و یکی از شخصیترین کتابهایش است. کتاب این حس را منتقل میکند که هیچ قایق واقعاً نمیتواند شما را از خودتان دور کند.» درواقع، درست همانطور که داستان حول یک مثلث عشقی تلخ بین زوج پرزرق و برقِ تازهازدواجکرده و زنی مصیبتزده به نام جکلین (مکی) که سایمون پس از آشنایی با لینت، او را ترک کرد، میچرخد، خود کریستی نیز از به هم خوردن ازدواج اولش در ۱۹۲۶، دلشکسته بود. ماهها بعد، او پس از یک درگیری با شوهرش که از او جدا شده بود، بهطور مرموزی برای ۱۱ روز ناپدید شد تا این که او را در یک هتل در هروگیت، انگلستان پیدا کردند.
کریستی «مرگ بر روی نیل» را در ۱۹۳۷ منتشر کرد – یکی از ۳۳ رمان او با پوآرو در نقش قهرمان – و این داستان معمای قتل از آن زمان تاکنون بهعنوان آنچه خیلی از مردم با آن آشنایی دارند، شناخته میشود. «مرگ بر روی نیل» در یک اجرای صحنهای در برادوی در ۱۹۴۶، یک سریال تلویزیونی آنتولوژی در ۱۹۵۰، یک اپیزود از سریال بریتانیایی «پوآرو آگاتا کریستی» در ۲۰۰۴ و حتی یک بازی ویدیویی اقتباس شده است. بهیادماندنیترین اقتباس، فیلمی سینمایی در ۱۹۷۸ است که در آن میا فارو، بت دیویس، آنجلا لنزبری، جرج کندی، جین برکین، جک واردن، دیوید نیون و مگی اسمیت به همراه پیتر یوستینف در نقش پوآرو، بازی کردند. (فیلم که به لحاظ تجاری خیلی موفق نبود، برنده اسکار بهترین طراحی لباس شد.)
اما حالا با یک چرخش جدید روبرو هستیم: این نسخه سینمایی «مرگ بر روی نیل» به لطف شخصیتهای تازهاضافهشده و غافلگیریها در پرده سوم داستان، در آبهای ناشناخته میچرخد. فهرست مسافران از ۱۲ نفر به ۹ نفر کاهش یافته است و بیشتر شامل مهمانان ماه عسل تازه ازدواجکردههاست؛ و برخی روابط نیز تغییر کرده است. (رماننویس فضول و دخترش را به خاطر دارید؟ آنها حالا یک خاله و خواهرزاده غلطانداز هستند.) و اگر فکر میکنید داستان جنایی معروف کریستی را میشناسید، دوباره فکر کنید. املاک کریستی با این تغییرات موافقت کرد.
بنینگ، ۶۳ ساله که نقش یوفیمیا او (یک نقاش مشهور)، ترکیبی از چند شخصیت در رمانهای مختلف کریستی است، میگوید: «هسته مرکزی داستان آنجاست، اما آدمهای اطراف و انگیزهها و بیتابیها و عذابها گسترش یافته و از نو تصویر شده است.» برانا اضافه میکند: «ما تماشاگران را به شیوهای بسیار بسیار سرگرمکننده و غافلگیرکننده به داستان پرت میکنیم.»
با بازیگران «مرگ بر روی نیل» آشنا شوید
موفقیت «قتل در قطار سریعالسیر شرق» برانا و فیلم معمایی «چاقوکشی» در ۲۰۱۹ ثابت میکند که بخشی از لذت دیدن یک داستان جنایی، تماشای استعدادهای روی پرده است؛ و برانا پس از جمعآوری یک تیم رؤیایی (میشل فایفر! جودی دنچ!) برای «قتل در قطار سریعالسیر شرق»، مصمم شد برای فیلم بعدی بار دیگر یک فهرست از بازیگران درجه یک را گردآوری کند. اول: بازیگری برای به تصویر کشیدن لینتِ زیبا اما نگونبخت. برانا پس از آن که گدوت ۳۶ ساله را در نقش واندر وومن دید، میدانست چه کسی برای این نقش مناسب است.
این دو در ۲۰۱۸ در لندن و هنگام فیلمبرداری «واندر وومن ۱۹۸۴»، دنباله «واندر وومن» ملاقات کردند. برانا به یاد میآورد: «او وارد شد و دائم در جنب و جوش بود. احساس کردم با یک ورزشکار روبرو هستم.» از نگاه گدوت، «من فیلمهایی با این نوع چرخش و پیچش و تلاش برای کنار هم قرار دادن قطعات را دوست دارم و بودن در کنار یک گروه خیلی خوب نیز فوقالعاده است.»
برای تکمیل گروه، برانا در هر دو سوی اقیانوس اطلس با گزینههایی ملاقات کرد. او با برند ۴۶ ساله در یک استودیو موسیقی در لندن ارتباط برقرار کرد و از او پرسید آیا حاضر است برای بازی در نقش یک پزشک، ریش خود را بتراشد. (او حاضر بود و این کار را انجام داد.) برانا، بنینگ را در نیویورک دید، جایی که او در برادوی مشغول بازی در نمایش «همه پسران من» بود. بنینگ میگوید: «کن واقعاً مجبور نبود نظر من را جذب کند. او خودش جذاب است، گروه بازیگران سرگرمکننده بودند، داستان پرشور بود و نقش من مطبوع بود.»
رایت ۲۸ ساله که در فیلم «پلنگ سیاه» نقش یک پرنسس جنگجو و در دو فیلم «انتقامجویان» نقشآفرینی کرد، آنقدر تمایل داشت نقش رزالیِ موذی را بازی کند که وقتی شنید برانا ممکن است بازیگر دیگری را در نظر بگیرد، از او دعوت کرد بازی او را در یک نمایش در اولد ویک تیهتر در لندن ببیند و در پشت صحنه با او دیدار کند. رایت میگوید: «از واکنش او توانستم متوجه شوم که تحت تأثیر قرار گرفته است. از آن روز به بعد، او اینطور بود که “بیا این کار را انجام دهیم.”»
برانا فقط نمیخواست بازیگران به خاطر کشش روی صفحه به هم متصل شوند. او به خاطر طراحی صحنه پیچیده در استودیو لانگکراس در ساری در جنوب شرقی انگلستان – تیم او، معابد ابو سمبل در مصر را بازسازی و برای صحنههای رودخانه از مخازن آب استفاده کردند – احساس کرد گروه ممکن است بین برداشتها بیقرار شود و به همین خاطر نیاز است آنها همدیگر را سرگرم کنند؛ و همین کار را هم کردند.
این پیوند با ورود بازیگران به انگلستان آغاز شد. گدوت برای آمادگی بازی در یک صحنه، در روز به شکل فشرده آموزش رقص میدید و شبها با بنینگ شام میخورد. سایر بازیگران، لباسهای تاریخی و پر نقش و نگار خود را بهطور گروهی «پرو» میکردند.
حتی اولین تمرین روخوانی متن گروهی منحصربهفرد بود: برانا کار را با پخش موسیقی و اجرای یک مدیتیشن گروهیِ هدایتشده شروع کرد. بعد سرگرمی واقعاً آغاز شد. در اولین صبح فیلمبرداری، کارگردان از بازیگران خواست برای یک صحنه خارجی، روی رودخانهای در وسط دهکده کاتسولدز، در فضای تنگ یک لنج چوبی کوچک بهزحمت کنار هم بنشینند. کارگردان میگوید: «میخواستم آنها آگاه باشند که شخصیتها باید احساس کنند در نزدیکی هم به دام افتادهاند.» خورشید میدرخشید. باد میوزید. بدیهی است گام بعدی این بود که همه از هم سؤالهایی بپرسند تا بیشتر با هم آشنا شوند.
پرسشها شامل فروش فوقالعاده فیلمهای ابرقهرمانی رایت و اولین نقشآفرینیهای بنینگ میشد. برانا میگوید: «با سه سؤال، متوجه شدم وقتی صحبت از رقابت باشد، گل گدوت کاری میکند که جاش گاد در فیلم “قتل در قطار سریعالسیر شرق” شبیه یک راهب بودائی به نظر برسد؛ و جودی دنچ، بیرحمترین و رقابتیترین بازیکن، احتمالاً مغلوب آنت بنینگ میشود.»
بازیها در کل فیلمبرداری ادامه داشت. رایت با خنده میگوید: «کن درحالیکه با لباس کامل و سبیل در قالب شخصیت پوآرو فرو بود، ناگهان یک تکه کاغذ بیرون میآورد و میگفت، “سؤال شماره یک!” این یک راه عالی برای آشنایی با هم بود.» آنها همچنین ورق و دومینو بازی میکردند. رایت با تام بیتمن (که بار دیگر نقش بوک، فرد دست راست پوآرو را بازی میکند) رقابت کرد و ماتمزده میگوید: «متوجه شدم یک بازنده هولناک هستم.»
آنها پس از ساعتها کار، همچنان اوقات خوشی داشتند و اغلب تا دیروقت در میخانههای محلی جمع میشدند. رهبر گروه کسی نبود جز بازیگر کهنهکارِ چهار بار نامزد اسکار و دو بار نامزد تونی؛ بنینگ با خوشحالی اذعان میکند: «من عامل تشویق بودم که میگفتم، “بیا همگی دور هم جمع شویم و نوشیدنی بخوریم!”» او توضیح میدهد، گذشته از هر چیز، سفر به انگلیس یکی از اولین سفرهای کاری بدون همسرش، وارن بیتی و چهار فرزندشان به خارج از کشور بود. «حالا که بچهها بزرگ شدهاند، من باید بروم و ماجراجویی خودم را داشته باشم.»
بنینگ میگوید: «پایان فیلمبرداری برای من تلخ و شیرین بود. منظورم این است از این که به خانه برمیگشتم خوشحال بودم و دلم برای همسرم تنگ شده بود، اما ناراحت بودم که فیلم تمام شد چون تجربه خیلی مسرتبخشی بود.»
برانا میگوید این شادی روی صفحه خود را نشان میدهد. او میگوید: «شما بازیگران فوقالعادهای دارید که با یک حس واقعی از شخصیتهایشان وارد میشوند و مشخصهها و ویژگیهای انسانی با خود میآورند که واقعاً برای ما قابل تشخیص است.»
او اضافه میکند: «تماشاگران سطحی از واقعیت را احساس میکنند و در سرگرمی مشارکت دارند. زیبایی کار ماندگار کریستی این است که او علاوه بر آن سرگرمی، در خلق یک داستان عالی نیز استاد است. او میدانست آن ویژگیهای اصلی در بهترین حالت میتوانند منجر به رابطه… و در بدترین حالت منجر به مرگ شود!»
و با وجود اینهمه بلاتکلیفی و پریشانی در دنیا، بنینگ فکر میکند حالا زمان مناسبی برای سرگرمیهای قدیمی است. او میگوید: «بعضی وقتها فقط آماده هستید که بنشینید و ازنظر تصویری و احساسی به دنیای دیگری بروید؛ درگیر شوید و فرار کنید. بخش مهم کاری که ما بهعنوان بازیگر انجام میدهیم این است که سعی کنیم مردم را بلند کنیم و به یک سفر ببریم.»
منبع: پرید (مارا راینستاین)