مجله نماوا، سحر عصرآزاد
مینی سریال «۱۱.۲۲.۶۳» یک سفر در زمان جذاب بر بستر رویدادهای تاریخ معاصر آمریکا با انگیزه تغییر مسیر واقعه ترور رئیس جمهور این کشور است که موقعیتی منحصر به فرد را برای قهرمان سریال و البته مخاطب فراهم میکند.
این سریال ۸ قسمتی، اقتباس از رمانی به همین نام به قلم استیون کینگ است که مولفههای خاص او را در پیوند رئالیسم و سوررئالیسم و خلق قصهای تخیلی، دلهرهآور، معمایی، جنایی و ترسناک به همراه دارد. نویسندهای که رمانهای او محور فیلمهای تأثیرگذار و مهمی همچون «درخشش»، «رستگاری در شاوشنک»، «مسیر سبز» و … بودهاند.
«۱۱.۲۲.۶۳» با وامداری به تاریخ ترور جان اف کندی در ۲۲ نوامبر سال ۱۹۶۳، میتواند نوعی ادای دین به دوران طلایی آمریکا و محبوبیت این رئیس جمهور در میان عامه مردم باشد که امروز هم ارجاع به آن برای مخاطب جذابیت خاص خود را به همراه دارد.
البته نگاه نوستالژیک به این مقطع از تاریخ معاصر آمریکا بیش از سریال در رمان برجسته شده؛ چرا که نویسنده فرصت بیشتری برای بسط و گسترش خطوط و کاراکترهای فرعی داشته و تصویری که ترسیم کرده واجد جذابیتی آمیخته به دلهره تجربه اتمسفری متمایز از جامعه امروز آمریکا است.
رمان کینگ در سال ۲۰۱۱ منتشر شد و او در کنار جی.جی.آبرامز تهیهکننده اجرایی و دو فیلمنامهنویس دست به اقتباسی زدند که سال ۲۰۱۶ منجر به ساخت این مینی سریال به کارگردانی بریجیت کارپنتر و جیمز استرانگ با بازی جیمز فرانکو در نقش اصلی شد که خودش یکی از تهیهکنندگان کار هم بود.
سفر در زمان
سریال طبق الگوی قصههای سفر در زمان، در مقطع حال آغاز میشود و زندگی شخصیت محوری جیک اپینگ (فرانکو) را به عنوان یک معلم انگلیسی تازه طلاق گرفته در ایالت مین ترسیم میکند که دچار نوعی دلزدگی، رکود و افسردگی است.
همین کد کمک میکند که وقتی با تلنگر دوست رستوران دارش آل تمپلتون (کریس کوپر) با مأموریت سفر در زمان برای جلوگیری از ترور جان اف کندی مواجه میشود، با وجود تبعات و خطرات و چالشهای متعدد این پیشنهاد را بپذیرد.
هرچند در قصههای سوررئال و فانتزی نویسنده امکان هر نوع تخیلپردازی را در جهان غیرواقعی دارد، اما این نکته حائز اهمیت است که جهان فانتزی هم باید در چارچوب و قواعد مشخص و تعریف شدهای برای خود باشد تا سهل الوصول جلوه نکند. در عین حال باید بتواند مخاطب را به باور وقوع غیرممکنها برساند که البته این همدلی نسبت به هر تماشاگر و نوع همراهی با فانتزی میتواند متفاوت باشد.
به همین واسطه اگر نگاهی به آثار ادبی و تصویری سوررئال بیاندازیم که توانستهاند مخاطب را به شکلی تنگاتنگ با خود همراه کنند، به تأیید این اصل مهم و اولیه میرسیم که کلید این همراهی میزان تخیلی و غیرممکن بودن قصه و درام و ماجراها نیست، بلکه در گرو چگونگی خلق جزئیات جهان سوررئال و قوانین و چارچوبهایی است که نویسنده باید برای آنها یک توضیح و پاسخ روشن داشته باشد.
در «۱۱.۲۲.۶۳» این کلید، در درجه اول چرایی شکل گرفتن این انگیزه و هدف برای آل و جیک است و در درجه دوم قوانین و روندی است که این سفر در زمان را نه سهل الوصول بلکه واجد مراتب و مراحلی مخصوص به خود میکند.
نکته اول؛ چرایی این هدف برای آل و تلاش او برای سفر در زمان از در پشتی رستوران که منجر به صرف چند سال از زندگیش در گذشته برای به دست آوردن اطلاعات درباره قاتل رئیس جمهور شده، یک زیرلایه هوشمندانه و مفهومی دارد.
زیرلایهای که برآمده از روحِ جمعی مردم آمریکا و خواستهای است که بسیاری از آنها و نسلهای بعدیشان از زمان ترور تا امروز به آن میاندیشند؛ اینکه اگر جی اف کی جان سالم به در برده، این کشور چه سرنوشتی پیدا میکرد؟ … و چه بسا امروز در وضعیتی متفاوتتر به سر میبرد.
این دیدگاه ثانویه باعث شده رمان و طبعاً سریال واجد نگاهی تحلیلی به تاریخ معاصر و رویدادهای منشعب از ترور جی اف کی تا امروز باشند و به قهرمان این درام؛ ویژگی زمینی و رئال در جهت تبدیل شدن به یک مصلح و نجاتدهنده ملموس و قابل باور میدهد.
بهخصوص وقتی جیک با پیشنهاد آل مواجه میشود که ادامه مأموریت را بپذیرد؛ به نظر میآید دلزدگی و افسردگی از زندگی شخصی در کنار نارضایتی از وضعیت عمومی، او را در جایگاهی قرار میدهد که ریسک سفر در زمان را بپذیرد و بخواهد کشور و خودش را از مسیر امروز خارج کرده و به مرتبه بهتر یا حداقل متمایزتری برساند.
نکته دوم؛ قوانین و جزئیاتی است که این حرکت را از سویه پیش پاافتاده و غیرواقعیِ باز کردن یک درِ چوبی برای سفر به گذشته، ارتقا داده و آن را تبدیل به یک عمل قهرمانانه، پرمخاطره و ارزشمند میکند. در چنین روندی است که این دروازه شمایلی سوررئال در اندازههای انگیزه و هدفمندی قهرمان پیدا میکند.
طراحی قوانینی مثل اینکه دروازه همواره به یک تاریخ مشخص یعنی ساعت ۱۱.۱۵ صبح ۲۱ اکتبر ۱۹۶۰ گشوده میشود، ولی در بازگشت تنها دو دقیقه از زمان گذشته است، یا اینکه هر تغییری در گذشته تأثیر خود را در زمان حال به جای میگذارد و مهمترین نکته اینکه گذشته در برابر تغییر مقاومت میکند، باعث میشود مأموریت جیک برای جلوگیری از ترور جی اف کی روندی غیرقابل پیشبینی پیدا کند.
این قوانین کمک کرده تا هرچند رفت و برگشتهای جیک بین دو زمان به کرات تکرار میشود، اما پیش پاافتاده جلوه نکند. در عین حال نامطمئن بودن از نتیجه این مأموریت و تبعات احتمالی آن باعث میشود با مسیری از پیش تعیین شده و بدون تعلیق و غافلگیری روبهرو نباشیم.
سویه دیگری که به این سفر در زمان در عین هدفمندی برای کمک به مصالح جامعه و کشور جذابیت دراماتیک داده، انگیزههای شخصی است که به تدریج برای جیک شکل میگیرند. عشق به یک معلم زن در سال ۱۹۶۰؛ سیدی دان هیل (سارا گدون) که از سوی شوهرش تحت فشار و اذیت و آزار است، باعث شده اهداف قهرمان در دو سطح بسط یافته و پیشبرنده حرکت او باشند.
جیک سه سال وقت دارد تا با تکیه بر اطلاعاتی که آل به دست آورده و مسیری که خودش برای نزدیک شدن به عامل ترور؛ لی هاروی ازوالد (دانیل وبر) طراحی کرده، مانع اجرای نقشه ترور شود. مسیری که بیش از هر چیز برای مخاطب (بهخصوص آمریکایی) میتواند همراه با ترس و نگرانی و البته حسرت باشد. حسرت از فرصتی فانتزی که در واقعیت هیچوقت امکان آن را به دست نمیآورد.
این حس و حال و فعل و انفعالات احساسی که زیرمتن سریال با مخاطب برقرار میکند، باعث شده سریال «۱۱.۲۲.۶۳» فراتر از یک قصه سوررئال/ معمایی/ جنایی، با همذاتپنداری مخاطبی همراه شود که همواره با حسرت تغییر در رویدادهای اجتماعی/ سیاسی گذشته جامعه خود دست و پنجه نرم میکند. در واقع خالقان این سریال با انتخاب یک واقعه شناختهشده برای همگان، به این حسرت جنبه عمومی دادهاند.
سریال به نوعی تثبیتکننده این تئوری علمی/ تخیلی است که اگر امکان سفر در زمان هم وجود داشته باشد، امکان تغییر در رویدادهای گذشته وجود ندارد و سرخوردگی جیک و آل را به سرخوردگی واقع بینانه مخاطبی پیوند میزنند که به واسطه این درام امکان تجربهای ناممکن را یافته است.
هرچند این سفر سوررئال میتواند فقدان و جای خالی عشق را در زندگی قهرمان سریال به واسطه تجربهای رویاگون امکانپذیر کند. تجربهای که او را در زمان حال رویاروی معشوقی قرار میدهد که درکی از تجربه فانتزی گذشته ندارد و به این ترتیب قهرمان را در قاب تنهایی همیشگیاش در ذهن مخاطب حک میکند.