مجله نماوا، نغمه خدابخش
سریال خاتون از جمله سریالهای موفق در سالهای اخیر است که به خاطر داشتن اِلِمانهای قابل قبول و نکات مهم از خط روایی و فضاسازی گرفته تا نقشآفرینی و شخصیتهای باورپذیر از همان ابتدا قابلیت جذب تماشاگر را دارد.
روایت با عاشقانهای دلنشین در روستای شمالی کشور در دهه بیست آغاز میشود و این اولین قلابی است که برای ترغیب مخاطب به پیگیری قصه انداخته ميشود. در ادامه، عشق و مهمانی شبانه و ساز و آواز جای خود را به جنگ و اشغال و مرگ و نابودی میدهد. خاتون شیکپوش قصه رخت رزم میپوشد، از قصر کوچکش راهی زندان شده و نفرت جایگزین عشق میشود.
سرزمین آباد میدان جنگ شده و فضای رنگارنگ شهر با حضور دشمن اشغالگر شکل عبوس به خود میگيرد.
جای پای خاتون، زن قدرتمند قصه در همه جای روایت پیدا و پررنگ است و داستان حول محور زندگی او میچرخد. از دست دادن فرزند، خیانت همسر، بریدن از زندگی که به او وفادار نمانده، دربدری و آوارگی و بیپناهیها و تنهاییهایش، مبازرهاش دوش به دوش مردان آزادیخواه و اینگونه توجه تماشاگر معطوف زن و فراز و نشیبهای زندگی او میشود غافل از اینکه خاتون همان ایران است، مام وطن است و مادرِ ایران است.
کارگردان در قسمت پایانی بهطور هوشمندانه روایت را به سمت و سویی دیگر میبرد و همراهانش را غافلگیر میکند. روایت و شخصیتها رنگ و بویی دیگر به خود میگیرند. خاتون قدرتمند قصه از سر استیصال ناله و فریاد سر میدهد، دشمن آرام به اوج خشونت و بیرحمی میرسد، دایی خوشگذران و به ظاهر بیخیال دغدغهاش جلوگیری از تبعید خاتون و در واقع جلوگیری از به تاراج بردن وطن توسط دشمن میشود. سکانس تلخ و تاثیرگذار پایانی حکایتها دارد. خاتون تنِ خسته و خونآلود خود را لنگ لنگان بهسوی خانه میبرد و کتی که سنگینی آن باری است بر دست بیرمق او نشان عشقی است که لازمه حیاتش است، یادگاری ارزشمند از عشقی ناکام.
یک پایانبندی تاثیرگذار
پایانبندی سریال خاتون از جمله پایانبندیهای تاثیرگذاری است که بیننده نه تنها نفس راحت نمیکشد بلکه ساعتها به فکر فرو میرود و به وطن میاندیشد، به زخمهایی که وطن بر تن دارد، به دلاوریهایی که مردانش برای حفاظت از او در طی دوران داشتهاند. تماشاگر تنها یک زن را در تصویر نمیبیند، سرزمینی را شاهد است که با وجود مصیبتهایی که از سر گذرانده همچنان پابرجاست.
خاتون، ایران است. ایرانی که ریشهاش، پدرش، مهمترین دارایی اوست. ایرانی که عاشق فرزندانش است، ایرانی که شجاع و قویست و برای حفظ حریم و مردمانش عذاب و رنج را تحمل میکند سختی را بهدوش میکشد و تلاش میکند تا سرپا بماند، ایرانی که عاشقان سینه چاک دارد حتی دشمن هم قصد دست درازی و تصاحب به او را دارد، ایرانی که گهگاهی بیپناه و تنهاست، اما به وقت گرفتاری مردم کوچه بازار از پیر و جوان برای حفاظت از او صف میکشند و با ارتش خودی که تا دقایقی قبل مقابل آنها بوده یکی میشوند تا از خاتونی که نماد سرزمینشان است حفاظت کنند، در مقابل دشمن بیرحم میایستند و جان خود را به خطر میاندازند تا او آسیب نبیند، کشته میشوند تا او سرپا بماند، تسلیم و تبعید میشوند تا او به حیاتش ادامه دهد، رقیبان عشقی دست به دست هم میدهند و سپر بلایش میشوند تا بیگانگان دستشان به دامان او نرسد و در انتها ایران، تنها اما سرپا و زنده است.
حاصل تماشای خاتون رنج و دلشکستگی است و ته مانده امیدی که در دل رسوب میکند. «خاتون» تماشاگرش را غافلگیر میکند و امکان هر حدس و گمانی را از او میگيرد.
پایان سریال خاتون آغازی است برای تفکر عمیق مخاطب و چه بسا ترغیب او تا دوباره با نگاهی متفاوتتر به تماشایش بنشیند.
تماشای سریال خاتون در نماوا