مجله نماوا، ایلیا محمدینیا
فیلم «رضا» داستانی ساده دارد؛ از همان داستانهایی که نمونههایش را بارها در سینما و بهویژه مجموعههای تلویزیونی تجربهاش کردهایم. اما آنچه که رضا را از بسیاری از فیلمهای مشابهاش -در مضمون- متمایز میکند نوع مواجهه کاراکتر اصلی فیلم و کارگردان با این بحران است. زوجی جوان بعد از ٩ سال زندگی مشترک تصمیم به جدایی از هم میگیرند. اینکه چرا این دو به چنین نقطهای رسیدند در فیلم بر ما پوشیده میماند چرا که مساله فیلم علت و شکل جدایی نیست بلکه جدایی بهانهای است که تماشاگر با افکار و ذهنیت رضا و شکل تازهای از مواجهه با بحران بزرگ زندگی یک زوج یعنی طلاق آشنا شود. شکلی که تا پیش از دیدن فیلم رضا آن را تجربه نکرده بود. همین تجربه تازه است که باعث میشود تماشاگر رضا را در نگاه نخست آدمی بیخیال و سرخوش و گاهی گیج و منگ بیابد که درک درستی از مواجهه با بحران طلاق و جدایی ندارد. اما واقعیت این است که کارگردان رضا تلاش میکند کلیشه ذهنی رایج در میان اغلب مخاطبان در تقابل با مساله طلاق و نوع مواجهه با آن را در فیلمش به چالشی تازه دعوت کند.
البته که رضا بدون سابقه و پیشزمینهای موثر به این نگاه متفاوت نرسیده است. او همچنان که در فیلم آمده نویسنده و شاعر است و دفتر معماری دارد که با شیوههای نوین معماری دست به مرمت آثار قدیمی و گاهی متلاشیشده میزند. او در آیینهای مذهبی و سنتی حضور مییابد در حمامی با معماری سنتی حجامت میکند. و در عین حال مدعی آن نیست که با سنت و فرهنگ جاری پیرامونش که او را احاطه کرده تقابلی دارد. او نمیخواهد و درستتر اینکه توانش را ندارد و یا لزومی نمیبیند که با تمام نمادهای سنتی به جا مانده از گذشته مبارزه کند. او میخواهد در این اتمسفر، جهان خودش را داشته باشد. درواقع فیلمساز در نظر دارد روایتی امروزی و متفاوت از عشق و جدایی را به تصویر بکشد. اگر در گذشته جدایی بحرانی سخت بود که هرگونه انس و الفت و عشقی را به یکباره در میان یک زوج از بین میبرد حال اما انسان آگاه و با سواد اجتماعی امروزی زیستی تازه را تجربه میکند. عاشق آگاه امروزی میداند که نمیتواند عشق را با امضای یک دفتر رسمی در دفترخانه ازدواج و طلاق به یکباره به تنفر و بیتفاوتی تبدیل کرد. به همین خاطر است که رضا در طول فیلم هر چقدر تلاش میکند جایگزینی برای فاطی پیدا کند موفق نمیشود. او عاشق فاطی است و خیلی زود درک میکند حضور زنان دیگر در زندگیاش بعد از جدایی از فاطی صرفا کارکردی آکسسواری و پر کردن جاهای خالی را دارد که البته هیچ چیز نمیتواند جایگزین آن شود. به قول شاملو:
آنگاه که خوشتراشترین تنها را به سکه سیمی
توان خرید
مرا
دریغا دریغ،
هنگامی که به کیمیای عشق
احساس نیاز
میافتد
در واقع کیمیای عشق حلقه مفقودهای است که فیلمساز آن را به تماشاگر فیلم پیشنهاد میکند تا به یاد آوریم تکلیف عشق را اوراق کهنه دفترخانه تعیین نمیکند. اگر چه در فیلم «رضا»، ما با قطعیتی تمام به جهت عشق دو طرفه فاطی و رضا مواجه نمی شویم. به یقین نمیرسیم که فاطی واقعا به رضا و زندگی مشترک رجوع کرده است یا نه. که البته خیلی هم برای رضا مهم نیست. او میداند که فاطی ممکن است بعد جدایی از او در رابطه تازهای بوده باشد. این را در صحبتهای مادر فاطی با خودش و حضور آخر فاطی در شبی بارانی در خانهاش که همراه با نفرت زیاد صحبت میکند میفهمد اما برای رضا مهم این است که هنوز عاشق اوست و به خاطر همین نشانههای کمرنگی که از جانب فاطی میبیند حاضر میشود تصمیمی جدید درباره رابطه تازه خود بگیرد؛ ولو این امر باعث بدنامی و بیاعتباری رضا در میان همسایهها شود.
گاهی باید به کیمیای عشق فکر کرد / «رضا»؛ جدایی در عصرجدید
تماشا و دانلود رضا در نماوا