مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
فیلم چرنوبیل ۸۶ («چرنوبیل: نوارهای گمشده» – Chernobyl: The Lost Tapes) در هر مقطعی از چند سال گذشته نمایش داده میشد، یک مستند مهم بود: ترکیبی بلند از گفتوگوهای صوتی و تصاویر آرشیویِ تا حد زیادی دیده نشده که فاجعه ناشی از منفجرشدن یک رآکتور هستهای در چرنوبیل (در ۱۰۰ مایلی شمال کیف در اوکراین کنونی) در ۲۶ آوریل ۱۹۸۶ را در یک چشمانداز جدید وحشتناک قرار میدهد، اما وقتی این فیلم مستند ۲۸ فوریه امسال – تنها چند روز پس از تهاجم نظامی روسیه به اوکراین، ازجمله حمله به خود سایت چرنوبیل – برای اولین بار از شبکه اسکای یوکِی پخش شد، در موقعیتی قرار گرفت که حالا دیدن آن دلخراش و همزمان غیر قابل چشمپوشی است.
معلوم است این تقارن زمانی هرگز عامدانه نبود. از این گذشته، وقتی جیمز جونز، کارگردان «چرنوبیل: نوارهای گمشده» دو سال پیش کار روی پروژه را شروع کرد، یک رویداد تاریخی متفاوت در ذهن داشت. او میگوید: «در ابتدا فکر میکردم که میتواند با کووید مرتبط باشد.»
مانند چرنوبیل، اولین روزهای همهگیری با بیماریهای مرموزی همراه بود که دولت محلی سعی میکرد روی آن سرپوش بگذارد. «من به این ایده علاقه داشتم که دشمن نامرئی ما را تهدید میکرد. یک رژیم مستبد درمورد آن دروغ میگفت و شهروندان چینی بهطور علنی شروع به ابراز نارضایتی کردند.»
جونز به زبان روسی مسلط است و حتی یک سال در آنجا در کالج میرفت. او کار حرفهای خود را بهعنوان یک مستندساز شروع کرد و اپیزودهایی از دو کار مستند «خط مقدم» و «اعزام» و سال گذشته مستند «آشوبها ۲۰۱۱: یک هفته در اوت» را کارگردانی کرد.
این پیشینه او را به فردی مناسب برای ساخت یک مستند جدید درباره چرنوبیل تبدیل کرد. سفر او برای ساختن «چرنوبیل: نوارهای گمشده» برای اسکای یوکی و اچبیاو زمانی شروع شد که در روزهای ابتدایی همهگیری شروع به خواندن دو کتاب درباره این فاجعه کرد. او با نگاهی به گذشته میگوید: «مناسب وضعیت روحی من نبود، اما کاملاً مجذوب ماجرا شدم.» یکی از کتابها شامل یک پاورقی بود که توجه کارگردان بریتانیایی را جلب کرد.
او میگوید: «در آن پاورقی به فیلمی ارجاع شده بود که در تعطیلات آخر هفته پس از سانحه در پریپیات (در شمال اوکراین) گرفته شد.» با وجود این واقعیت که بدترین فاجعه هستهای تاریخ، ساعاتی قبل از آن در جاده اتفاق افتاده بود و بهاندازه ۴۰۰ برابر بمب هیروشیما مواد رادیواکتیو در جو منتشر شده بود، این فیلم نشان میدهد ساکنان در گشت و گذار هستند، انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است.
جونز میگوید: «یک روز آفتابی و باشکوه بهاری است. میتوانید مادرانی را ببینید که نوزادانشان را با کالسکه میگردانند و بچههایی که در زمینهای شنی فوتبال بازی میکنند. بعد دِرَخشهای سفیدی را روی فیلم میبینید که به خاطر سطح بسیار بالای تشعشعات رادیواکتیو است. همه به زندگی عادی خود ادامه میدهند و از عمق فاجعهای که اتفاق افتاده است خبر ندارند. خیلی هولناک است.»
او ادامه میدهد: «کمکم مردانی را میبینید که با لباسهای محافظ در خیابانها اسپری میکنند. بااینحال، همه طوری رفتار میکنند که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. با در نظر گرفتن این واقعیت که فقط چند ساعت از سانحه گذشته بود به خودم گفتم حتماً فیلمهای دیگری هم هست.»
این ذهنیت جونز را ترغیب کرد بیشتر جستجو کند. او با رجوع به منابع فراوان – آرشیو ملی، فیلمهای تبلیغاتی، استودیوهای مستندسازی در شوروی سابق که حالا تعطیل هستند، گزارشهای منابع خبری غربی، بچهها و سربازانی که در آن زمان دوربینهای ویدئویی داشتند- شروع به کنار هم قرار دادن قطعات یک مستند سوزان کرد که بین تلاشهای اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی برای کماهمیت جلوه دادن فاجعه تا سقوط خود اتحاد جماهیر شوروی یک خط مستقیم ترسیم میکند.
جونز توضیح میدهد: «بعد از وقوع حادثه به تعداد انگشتشماری از یک گروه مستندساز اجازه دسترسی به سایت چرنوبیل داده شد و آنها برای استودیوهای دولتی کار میکردند. اساساً به این دلیل به آنجا فرستاده شدند تا جنبه قهرمانانه عملیات پاکسازی و غروری را ثبت کنند که فقط اتحاد جماهیر شوروی میتوانست با چنین فاجعهای مقابله کند، اما آنچه واقعاً شکار کردند، یک داستان خیلی تلختر درباره فرستادن مردانی جوان به کام مرگِ تقریباً حتمی بود.»
جونز میگوید فیلمهایی که در آن زمان در اتحاد جماهیر شوروی درباره چرنوبیل ساخته شد، فقط برای نشان دادن تلاشهای قهرمانانه برای پاکسازی تدوین شد. بقیه موارد سانسور شد و ساعتها فیلم روی کف اتاق تدوین به حال خود رها شد. وقتی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ فروپاشید، استودیوهای فیلمسازی دولتی که آن پروژههای مستند را سفارش داده بودند، تعطیل شدند و برخی از فیلمهای باقیمانده از بین رفتند، اما خیلی از آنها نیز حفظ شدند.
جونز میگوید: «بعضی از فیلمها را هم اقوام قربانیان گرفتند و تعدادی را هم مردم عادی. عنوان “نوارهای گمشده” این ذهنیت را ایجاد میکند که فقط یک جعبه نوار بود که ما پیدا کردیم، اما درواقع در بیش از یک سال و نیم این فیلمهای پراکنده را در یک روند پرزحمت کنار هم قرار دادیم و اساساً تصاویر تکتک دوربینهایی را که قبل و بعد از حادثه در چرنوبیل بودند ردیابی کردیم.»
اگرچه چرنوبیل یکی از اتفاقات مهم تاریخی است که همه فکر میکنند به حد کافی با آن آشنایی دارند – و نهفقط به خاطر سریال کوتاه داستانی پربیننده «چرنوبیل» (۲۰۱۹) تولید اچبیاو و اسکای یوکی – مستند «چرنوبیل: نوارهای گمشده» مملو از لحظههای فوقالعادهای است که بعید است آنها را فراموش کنید: یک هلیکوپتر پاکسازی که بر فراز محل انفجار به زمین سقوط میکند، تصاویری سوزناک از آسیبها و دگرگونی انسانها و حیوانات و نشانگرهای چوبی قبرها در یک جنگل پرتوزده.
اما شاید بهیادماندنیترین تصاویر فیلم سکانس بهاصطلاح «تصفیهکنندهها» باشد. پرسنل نظامی و غیرنظامی که وقتی رباتی که برای این کار طراحی شده بود براثر تشعشعات زیاد از کار افتاد، مأموریت یافتند بهطور دستی چندین تُن مواد آلوده را از روی سقف ساختمان محل وقوع فاجعه پاک کنند.
آنها با تجهیزات ابتدایی در حد بیل و بستن روکشهای سربی به بدن خود و شوخیهای عصبی درمورد ودکا کار را شروع میکنند. بعد یک دوربین گروهی از تصفیهکنندهها را در حالی دنبال میکند که از نردبان بالا میروند و وارد پشت بام میشوند. کاملاً خارقالعاده است. مثل این است که با دست به دروازه جهنم هدایت میشوند. جونز میگوید: «پشت بام سایت چرنوبیل در آن زمان خطرناکترین مکان روی زمین بود. خیلی از آنها نمیدانستند چه کار میکنند.»
جونز در اولین سفر خود به کیف با افرادی که این نوارها را به ارث بردهاند ملاقات کرد. او میگوید: «در یکی از این فیلمها مردی را میبینید که خیلی راحت میگوید: “شنیدیم اگر اینجا بیاییم ۱۵۰ گرم ودکا گیرمان میآید و میدانی، تشعشعات روی ما تأثیری نمیگذارد.” همه این چیزها برای آنها خیلی عادی و پر از زندگی بود.»
یکی دیگر از فیلمهای مهم بهکاررفته در «چرنوبیل: نوارهای گمشده» را یک فیلمبردار گرفت که تصاویر دیده نشده خود را ۳۶ سال مخفی نگه داشته بود.
جونز میگوید: «او در ارتش یک سرباز وظیفه بود. افسر مافوقش به او گفت: “هی، سرگئی، مگر تو در کیف مدرسه فیلمسازی نرفتی؟ چرا یک دوربین برنمیداری و به چرنوبیل نمیروی؟” بنابراین او همینطوری رفت و از همه این چیزها فیلم گرفت. او هنوز یک فیلمبردار است، اما هیچوقت فیلمهایش از چرنوبیل را به کسی نشان نداده بود که برای من کاملاً غیر قابل باور است. راضی کردن او به یک فرآیند طولانی از جلب اعتماد نیاز داشت، چون او ۳۵، ۳۶ سال منتظر بود فیلمهایش را به کسی نشان دهد و این زیباست، واقعاً خیرهکننده است.»
به همان اندازه ناراحتکننده، تصاویری از اطراف پریپیات قبل از فاجعه است. شهر به یک مدینه فاضله میماند. تمیز و باز است؛ با کلی بچه و یک مقام دولتی که با افتخار بخش جدید یک زایشگاه را افتتاح میکند. جونز اذعان میکند هرچند این تصاویر حال و هوای تبلیغاتی شوروی را در خود دارند، اما به نظر میرسد تا حد زیادی بازتاب دقیق احساس مردم نسبت به شهرشان هستند.
جونز میگوید: «تصاویر جلوه انسانی مکان را نشان میدهند. من سریال “چرنوبیل” را دوست داشتم، اما خیلی عبوس است. فکر میکنم تنها نمایی که از شهر واقعی میبینید وقتی است که پرندهای از آسمان میافتد و میمیرد، اما واقعیت دیگری هم بود، مردمی که در دریا شنا میکردند و زندگی عادی داشتند؛ بنابراین وقتی فاجعه روی میدهد، احساس نمیکنید این اتفاق در یک دنیای عبوس افتاده است. آنجا یک مکان پر جنب و جوش و شاد بود.»
یکی از خطوط روایی مستند «چرنوبیل: نوارهای گمشده»، شخصیت لیودمیلا ایگناتنکو است که در سریال «چرنوبیل» نقش او را جسی باکلی بازی کرد، یک زن جوان اوکراینی که در زمان حادثه باردار بود و شوهرش پس از تلاش برای خاموش کردن آتش، براثر مسمومیت شدید با تشعشعات رادیواکتیو جان خود را از دست داد.
ایگناتنکو یکی از مصاحبهشوندگان اصلی در «چرنوبیل: نوارهای گمشده» است. او مانند سریال داستانی یک ستون عاطفی را به نمایش میگذارد و با شفافیت قابلتوجه خاطرات خود از وحشتی را که شاهد بود در میان میگذارد. جونز با حیرت میگوید: «لیودمیلا تراژدی بزرگی را پشت سر گذاشته است.»
برخی از تصاویر آرشیوی که بیشتر حال و هوای وطنی دارند، بهروز بودن نسبی اتفاقات را به ما یادآوری میکند. با دیدن بازیگران یونیفرم پوش سریال «چرنوبیل» – یا هر فیلم رسمی از شوروی سابق که بیشتر آنها سیاه و سفید گرفته میشدند – ممکن است فکر کنید همه اینها در دهه ۱۹۵۰ یا دهه ۶۰ اتفاق افتاد، اما جونز با تکیه بر انبوه فیلمهای ویدیویی جدید همراه با حال و هوایی که به شکلی شگفتانگیز یادآور آن دوران است، به تأکید این نکته کمک میکند که ما ازنظر تاریخی خیلی از حادثه چرنوبیل فاصله نگرفتهایم.
جونز میگوید: «فضای دهه ۱۹۸۰ بهدرستی ترسیم شده است. یک کلیپ عالی هم بود که میخواستم از آن استفاده کنم – یک دیسکوی دهه هشتادی با چراغهای چشمکزن و دیجیها و چیزهای دیگر، اما گنجاندن آن به لحاظ تناسب با لحن مستند کمی اشتباه به نظر میرسید.»
وحشت درونی «چرنوبیل: نوارهای گمشده» به کنار، چیزی که فیلم را به زمان حال میکشاند، سیل اطلاعات گمراهکننده است که در پی تراژدی از اتحاد جماهیر شوروی سرازیر شد. با وجود این که بقیه دنیا بهدرستی نسبت به تهدید جانی واکنش نشان میدادند، دولت شوروی جریان اطلاعرسانی را بهشدت بست و صرف نظر از شواهد کاملاً غیر قابل انکار از پذیرش هر چیزی خودداری کرد. پریپیات تخلیه شد، اما به ساکنان گفته شد در عرض چند روز باز خواهند گشت. مرگ بیمارانی که براثر سوختگیِ غیر قابل تصور ناشی از تشعشات رادیواکتیو جان خود را از دست میدادند، به مسائلی غیر مرتبط با فاجعه چرنوبیل نسبت داده میشد.
افراد مصاحبهشونده در «چرنوبیل: نوارهای گمشده» که ۲۲ ژوئن از اچبیاو و اچبیاو مکس پخش شد، همچنین میگویند در شوروی به پزشکان دستور داده شده بود هیچ بیماری را ناشی از تشعشع ندانند و برای دستکاری روانشناختی مردمی که علائم قرار گرفتن در معرض پرتوهای زیاد را تجربه کرده بودند، عبارت «رادیوفوبیا» ابداع شد.
تخمین زده میشود ۲۰۰ هزار نفر درنتیجه مستقیم فاجعه جان خود را از دست دادند. تعداد قربانیان برابر با آمار رسمی شوروی تنها ۱۳ نفر بود. به بیان امروزی، خبررسانی جعلی در مقیاس عظیم بود.
درنهایت، مردم به حقیقت پی بردند و خشم عمومی از این سرپوش گذاشتن به حدی بود که بهزودی استقلال اوکراین و همچنین فروپاشی نهایی اتحاد جماهیر شوروی را به همراه داشت. از جونز میپرسیم آیا در عصر اینترنت میتوان اتفاقی به این بزرگی را به همین راحتی لاپوشانی کرد؟
«ممکن است فکر کنید امکان ندارد، اما به روسیه در شرق اوکراین نگاه کنید. اگر مردم تلویزیون دولتی را تماشا کنند، بهویژه افرادی در سن خاص، واقعاً میتوانید افکار عمومی را کنترل کنید. گمان میکنم حالا تاکتیک پوتین فقط ایجاد سردرگمی در همهجا است تا مردم احساس کنند به چیزی نمیتوانند اعتماد کنند، چه تلویزیون دولتی و چه تئوری توطئه در فیسبوک. حقیقت واقعی فقط یکی از چیزهایی است که در اطراف وجود دارد. دوست داریم فکر کنیم اگر مردم براثر تشعشعات میمیرند یا سرطان میگیرند یا موهایشان میریزد، این مسئله مستند میشود، اما نمیدانم. ایمان من به دنیای مدرن سست شده است.»
به دست آوردن تصاویر آرشیوی بهقدری کار سختی بود که جونز تا لحظه آخر درگیر آن بود. او میگوید: «در اطراف روسیه و اوکراین پراکنده بودند. واقعاً یک کابوس بود – بوروکراسی روسیه، همهگیری، تحریمها. بانکها دائم مانع پرداختهای ما به روسیه میشدند. خندهآور بود. تا دو سه هفته قبل از نمایش فکر میکردم هیچ راهی نیست که مستند را بهموقع به شبکه تحویل بدهیم.»
«چرنوبیل: نوارهای گمشده» بالاخره یک هفته پیش از نمایش تحویل داده شد. جونز میگوید: «این کار به معنای واقعی در لحظه آخر انجام شد. اگر جنگ روسیه و اوکراین زودتر شروع شده بود، فیلم تمام نمیشد.»
این ما را به موضوعی میرساند که بر مصاحبه، مستند و بهطور کلی دنیا سایه افکند. جونز از تهیهکنندگان اوکراینی «چرنوبیل: نوارهای گمشده» تجلیل میکند که همراه با عوامل تولید به پیدا کردن فیلمهای آرشیوی و افراد مصاحبهشونده در منطقه کمک کردند. آیا جونز از زمان تهاجم با آنها در تماس بوده است؟ «بله، تقریباً با همه آنها در ارتباط هستم. همهشان ترسیدهاند و خشمگین هستند. همه احساس درماندگی میکنند.»
و لیودمیلا ایگناتنکو؟ «در همان روزهای اول به او پیامک دادم و نوشتم: “امیدوارم حالت خوب باشد.” هر وقت به هم پیام میدهیم او روسی مینویسد. این بار به زبان اوکراینی پاسخ داد.»
منبع: گاردین، موویمیکر
تماشای فیلم چرنوبیل ۸۶ در نماوا