مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
چه اتفاقی میافتد اگر یک سرباز وظیفه «فوقالعاده باهوش» از طبقه کارگر انگلیس به یک کَلاش تبدیل شود و بهترین کالاهای بازار سیاه برلین غربی را بفروشد؟ پاسخی که از شنیدن آن تعجب نمیکنید این است که او درنهایت گیر میافتد.
این پایهای است که سریال پرونده ایپکرس (The Ipcress File) روی آن ساخته شده است – یک سریال جاسوسی کاملاً جدید از آیتیوی که خود را در سیاست جنگ سرد غوطهور میکند، درحالیکه همزمان به آزادیها (و محدودیتها) در بریتانیای دهه پرتلاطم شصت میپردازد.
«پرونده ایپکرس» که با اقتباس از رمانی به همین نام نوشته لن دیتون ساخته شد، کلی نامهای آشنا دارد، ازجمله جو کول ستاره «پیکی بلایندرز»، تام هالندر از «مدیر شیفت شب»، لوسی بوینتون بازیگر «حماسه کولی» و اشلی توماس از «پسر برتر».
سریال جدید – که در کنار فیلم برنده جایزه بفتا «پرونده ایپکرس» (سیدنی جی فیوری، ۱۹۶۵) با بازی سر مایکل کین در نقش هری پالمر قرار میگیرد – روایتی بهروز و مملو از تیکههای هوشمندانه و متلکگویی است.
به گفته جیمز واتکینز، کارگردان «پرونده ایپکرس» (و خالق سریال «مکمافیا»)، آنچه این مجموعه تلویزیونی را کامل میکند، یک «چشمک» به عینک معروف سر مایکل در نسخه سینمایی و مهارت نویسندگی جان هاج – فیلمنامهنویس نامزد اسکار برای «قطاربازی» به کارگردانی دنی بویل – است
کول ۳۳ ساله با اشاره به این که چگونه تکتک فریمهای یک مغازه عینکفروشی را امتحان کرد تا به ظاهر متمایز هری برسد، میگوید: «اگر بتوانید پشت یک عینک خوب پنهان شوید، چند قدم جلوتر رفتهاید. در شرایطی که هری با این همه افراد بیوجدان سر و کار دارد و این همه مکالمات و تعاملات پیچیده در جریان است، عینک چیز خوبی است که میتواند پشت آن پنهان شود.»
کول ابتدا با تمرکز بر نقشآفرینی سر مایکل در فیلم پیش رفت، اما خیلی زود متوجه شد باید قید این کار را بزند. او با یادآوری موردی که خود را «در حال تلاش برای تقلید از مایکل کین بدون این که واقعاً درک کند»، دید، بهسرعت به نتیجه رسید که بعضی درها را باید محکم قفل کند.
«پرونده ایپکرس» از نگاه هالندر، یک سریال «شوخ، موجز و به لحاظ تاریخی معتبر» است که به گفته بازیگر برنده جایزه بفتا، «متن فوقالعاده خوب هاج، هر اپیزود این مجموعه شش اپیزودی را نافذتر میکند.»
هالندر ۵۴ ساله میگوید: «وقتی یک متن بامزه جمع و جور دارید، مثل این است که یک قلعه بادی سرگرمکننده دارید که میتوانید روی آن بپرید. جان و جیمز کاملاً مشتاق بودند شخصیتها را با همکاری بازیگران توسعه بدهند. آنها خیلی پذیرا بودند و این چیزی نیست که همیشه اتفاق میافتد.»
داستان سریال سال ۱۹۶۳ شروع میشود. کول نقش سرجوخه هری پالمر، یک سرباز انگلیسی در برلین غربی را بازی میکند که به جرم قاچاق به کشور بازگردانده و در دادگاه نظامی محکوم میشود و به زندان میافتد. این شخصیت باهوش و در عین حال بدبین که هاج او را «مردی که میداند کل دنیا به او چپ نگاه میکند» توصیف میکند، نمونه «تحرک اجتماعی» است.
شرایط هری زمانی تغییر میکند که به او پیشنهاد میشود بهجای گذراندن دوران محکومیت، بهعنوان جاسوس برای (P) WOOC، یک واحد اطلاعاتی کوچک، اما تأثیرگذار که مستقیماً به کابینه بریتانیا گزارش میدهد، کار کند. به این شکل او زیر نظر سرگرد ویلیام دالبی (هالندر)، رئیس واحد که خودش بازمانده اردوگاه کار اجباری ژاپن است، شروع به کار میکند. هری و ویلیام با وجود تمام اختلافات بیش از آنچه اذعان میکنند اشتراکات بسیار دارند.
هالندر میگوید: «بازی در نقش دالبی قطعاً سرگرمکننده بود. فکر میکنم او شبیه یک مدیر مدرسه است، اما او همچنین دچار تعارض و کمی دلزده است و زندگی خیلی پیچیدهای دارد.»
هالندر با تشریح این که ویلیام و هری از آنجا که به طبقات اجتماعی مختلف تعلق دارند، چگونه «مرتباً به هم حمله میکنند»، اشاره میکند این «دشمنان طبقاتی» خیلی متوجه میشوند درواقع «در یک پیست میرقصند.»
پس از ربوده شدن یک دانشمند هستهای بریتانیایی، «پرونده ایپکرس» که نام خود را از پروندهای که هری روی آن کار میکند گرفته است، شروع به کند و کاو یک دنیای مخفی خائنانه میکند و در سفری که از لندنِ تحت سیطره گروه بیتلز تا ته بیروت امتداد دارد، روی طیفی از مسائل اجتماعی که بریتانیای اواسط دهه ۱۹۶۰ را تحت تأثیر قرار داد نور میاندازد.
واتکینز، کارگردان «پرونده ایپکرس» با اشاره به مرتبط بودن نبردهایی که شخصیتهای اصلی سریال درگیر آن میشوند، توضیح میدهد سریال چگونه به مضامین مختلف ازجمله نژادپرستی، طبقهگرایی و جنسیتگرایی پرداخته است.
واتکینز ۴۸ ساله میگوید: «چه شخصیت هری پالمر و این نوع جنگ طبقاتی را که درگیر آن است در نظر بگیریم، چه شخصیت پل مدوکس که با فضای نژادپرستانه آن زمان مبارزه میکند، یا سقف شیشهای روی سر زنان که جین کورتنی به آن نگاه میکند، همه این موضوعات در قالب یک تریلر جاسوسی پر جنب و جوش طنینانداز میشوند.»
لوسی بوینتون، بازیگر نقش جین کورتنی، افسر اطلاعاتی بریتانیایی و همکار هری، «پرونده ایپکرس» را که داستانش در پسزمینه آزادی جنسی میگذرد، «تفسیری جالبی از وضعیت یک زن در یک صنعت تحت سلطه مردان» توصیف میکند. جین بین دو دنیا گیر افتاده است – نقش سنتی «زن خانهدار» که در جوار دنیای هیجانانگیزِ کار اطلاعاتی او قرار دارد. اینجاست که او باید تصمیمات کلیدی بگیرد.
بوینتون ۲۸ ساله میگوید: «هرچه او به تاریخ عروسی خود نزدیکتر میشود، بیشتر متوجه میشود از او چه انتظاراتی میرود و چقدر باید تسلیم شود.»
«پرونده ایپکرس» با پرداختن به چالشهای اجتماعیِ بسیار واقعی در کنار میل انسان به چالش کشیدن کلیشهها، شخصیت پل مدوکس با بازی اشلی توماس را بهعنوان فردی با نیت مشکوک به تصویر میکشد. توماس با اشاره به مدوکس، یک مأمور سیا که در کنار جین برای ردیابی دانشمند گمشده کار میکند، میگوید بخشی از سرگرمی «جدا کردن لایههای شخصیت او» بود.
توماس در نقش یک شخصیت آمریکایی-آفریقایی در دهه ۶۰ – دورهای که ظلم و تبعیض نژادی هم در بریتانیا و هم در ایالات متحده متداول بود – میخواست مطمئن شود که مدوکس «بهزور وارد سریال نشده است.»
توماس ۳۷ ساله میگوید: «ما این شخصیت را داریم که بهوضوح بسیار لایق است، چون در موقعیتی قوی قرار دارد و برای این که کار خود را درست انجام دهد، اگر نگوییم بهتر، حداقل باید بهاندازه برخی همتایان خود خوب باشد.»
او با اشاره به این مسئله که خیلی کم پیش میآید در فیلمنامههای مربوط به آن دوران «آمریکایی-آفریقاییهای قدرتمند» به تصویر کشیده شوند، توضیح میدهد خیلی مهم بود تعاملات روی صفحه موضوعات نژادی را نیز در برگیرد.
توماس میگوید: «در اتاق یک فیل بین او و جین است. انگار مدوکس میگوید: “من سیاهپوستم. تو زن هستی. هر دوی ما ظلم و تبعیض را تجربه کردیم. بااینحال، بیا ادامه دهیم. بیا به کارمان برسیم.”»
بازگشت بهموقع
اولین اپیزود «پرونده ایپکرس» مارس ۲۰۲۲ تنها چند روز پس از حمله نظامی روسیه به اوکراین پخش شد. در شرایطی که قرار بود اقتباس جدید از یک رمان جنگ سرد و فیلمی معروف در دهه ۶۰ با بازی مایکل کین، برای تماشاگران در سال ۲۰۲۲ یک کار تاریخی باشد، همزمانی تهاجم روسیه به اوکراین و یادآوری خطر سلاحهای هستهای به دنیا، زمینه جدیدی به سریال آیتیوی داد.
جان هاج، نویسنده میگوید: «وقتی روی این متن کار میکردم با خودم فکر میکردم دارم تاریخ مینویسم، اما معلوم شد یک موضوع روز است. وقتی ایده یک داستان را ارائه میکنید، همیشه از شما میپرسند: “چه ربطی به امروز دارد؟ چرا حالا باید آن را بسازیم؟” و درمورد “پرونده ایپکرس” برخی نگرانیها بود که این چیزها مربوط به خیلی وقت پیش است. درواقع استدلال ما همیشه این بود که در دوران جنگ سرد خیلی از مردم تا حد زیادی از خطر نابودی هستهای آگاه بودند. این خطر به دلیل تعداد کلاهکهای هستهای و بازیکنان سرکش و خیلی دلایل دیگر همچنان وجود دارد، اما حس وحشتناکی است که ثابت شود در این مورد حق با شما بود.»
از آنجایی که فیلمنامه هاج برای «قطاربازی» (۱۹۹۶) سه سال پس از انتشار رمان اروین ولش روی پرده رفت و اقتباس سینمایی او از «ساحل» نوشته الکس گارلند در ۲۰۰۰ تنها چهار سال پس از ورود کتاب به بازار نمایش داده شد، رمان دیتون که انتشار آن به ۱۹۶۲ برمیگردد، قدیمیترین منبع اقتباس سینمایی یا تلویزیونی هاج تاکنون است و اولین اقتباس که قبلاً خودش یک فیلم شده است.
بااینحال، نسخه هاج از «پرونده ایپکرس» با کتاب ۱۹۶۲ یا فیلم ۱۹۶۵ کین متفاوت است. رمان، یک روایت اولشخص است و فیلم تحت سلطه پالمر قرار دارد، اما هاج در اقتباس خود به شخصیتهای دیگر نیز صداهایی داده است. «شش ساعت کار تلویزیونی در مقایسه با یک فیلم به حجم زیادی از داستان نیاز دارد. شما به شخصیتهای محوری بیشتری احتیاج دارید.»
معرفی یک جاسوس آمریکایی-آفریقایی در زمانی که سرویس مخفی انگلیس به طرز وحشتناکی سفید بود، به هاج و سریال اجازه داد به رئالیسم و تنوع تاریخی دست پیدا کنند: «این تعادل بین وفادار بودن به دوران و نوشتن چیزی است که یک تماشاگر مدرن میتواند با آن ارتباط برقرار کند.»
او با کمک یک پیشداستان جدید شامل صحنههای هیجانانگیز در برلین که در رمان دیتون نیست، شخصیت هری پالمر را نیز در مسیری جدید قرار داد. هاج میگوید: «من و جیمز (واتکینز) احساس کردیم برای معرفی هری به چیزی نیاز داریم. در یک فیلم فقط میتوانید بگویید که فلانی جاسوس است و او را همراهی کنید، اما تماشاگران تلویزیون باید کمی بیشتر درمورد شخصیتها بدانند … بنابراین من یک سکانس نوشتم که هری چگونه ناخواسته درگیر جاسوسی میشود.»
او پیرنگ را نیز تا حد زیادی نوسازی کرد. «فکر میکنم دیتون در نیمهراه رمان، علاقه خود به پیرنگ را از دست داد و از آنجا به بعد بیشتر یک سری تیکههای کمیک است.»
سریال سالهای آغازین دهه ۱۹۶۰ را پوشش میدهد و بینندگان مسنتر و دانشجویان تاریخ از پیشبینی نوع مواجهشدن هاج با اتفاقاتی که او «لحظههای مهم دهه ۶۰» مینامد – بحران موشکی کوبا، رسوایی جنسی پروفیومو، ریاستجمهوری جان اف کندی – لذت خواهند برد: «یکی از لذتهای نوشتن داستانهایِ با موضوع تاریخ معاصر این است که میتوانید اتفاقات مهم را که برخی از تماشاگران انتظارش را دارند را نشانه بگیرید.»
جاسوس بسیار شایسته دیتون تا حد زیادی بهعنوان یک ضد جیمز باند ارزیابی میشود و عجیب این که هاج پس از ۰۰۷ سراغ «پرونده ایپکرس» رفت. او و بویل (که در «قطاربازی ۲» و «گور کمعمق» نیز با هم کار کردند) برای ساخت «باند ۲۵» که سال گذشته با نام «زمانی برای مردن نیست» اکران شد، استخدام شدند و قبل از این که به خاطر «اختلاف نظرهای هنری» از پروژه کنار گذاشته شوند با هم یک فیلمنامه نوشتند.
هاج میگوید: «فکر میکنم آنها واقعاً میخواستند از شر من خلاص شوند، اما دنی هم گلوله خورد.» آیا او طبق قراردادهای منع افشا اطلاعات نمیتواند درباره دلایل این قطع همکاری صحبت کند؟ «نه. فقط رازداری محترمانه بریتانیایی!»
هاج هنوز فیلمنامه باند خود را روی لپتاپ دارد. وقتی فیلم را دید، متوجه شد «نیمخط» از یک دیالوگ او باقی مانده است. کدام؟ «آه، نمیتوانم بگویم. فیلم برای آنهاست. نمیخواهم شبیه آدمی به نظر بیایم که پولش را از یک گروه گرفته است، اما این طرف و آن طرف میرود و درمورد آنها حرف میزند.» او حتی به خانوادهاش نگفت آن نیمخط چیست. «ببین، این زندگی یک فیلمنامهنویس است. اگر خوششانس باشید، کاری به شما سپرده میشود و بعضی وقتها آن کار پایان خوبی ندارد.»
حالا بعد از موفقیت «پرونده ایپکرس»، هاج مایل است «مغز یک میلیارد دلاری» (۱۹۶۵)، رمان دیگر دیتون با موضوع هری پالمر (که آن هم مبنای فیلمی با بازی کین شد) را اقتباس کند که درباره یک جنگ ویروسی است و ممکن است در شرایط فعلی بازسازی آن جالب باشد.
منبع: هرالد، گاردین
تماشای آنلاین سریال پرونده ایپکرس در نماوا