مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
«همسر نگهبان باغ وحش» (The Zookeeper’s Wife) داستان تأثیرگذار آنتونینا ژابینسکا را روایت میکند، زنی که در جنگ جهانی دوم، جان خود را برای نجات ۳۰۰ یهودی به خطر انداخت. فیلمنامه را آنجلا وُركمن بر مبنای كتابی از دایان آكرمن نویسنده، شاعر و مقالهنویس آمریکایی نوشت. (کتاب آکرمن در ۲۰۰۷ منتشر شد)
نیکی کارو کارگردان فیلمهایی چون «نهنگ سوار» و «سرزمین شمالی» آنجلا وكرمن کارگردان «همسر نگهبان باغ وحش» است و جسیکا چستین («خانم اسلون») در نقش ژابینسکا ظاهر میشود، زنی که پیش از اشغال ورشو پایتخت لهستان توسط نازیها، باغ وحش این شهر را به همراه همسرش یان ژابینسکی (با بازی یوهان هِلدنبرگ) اداره میکرد. آنها در سالهای جنگ صدها یهودی را با پناه دادن در باغ وحش ورشو از مرگ نجات دادند.
«همسر نگهبان باغ وحش» با بودجهای ۲۰ میلیون دلاری ساخته شد و اولین بار در دنیا هشتم مارس ۲۰۱۷ در ورشو روی پرده رفت. فروش جهانی فیلم ۲۶.۲ میلیون دلار بود.
چستین با بازی در نقش شخصیتهای قهرمان ناآشنا نبود، او پیش از «همسر نگهبان باغ وحش» در فیلمهایی مانند «سی دقیقه بامداد» و «مریخی» نیز نقش زنانی با احساسات عمیق را به تصویر کشیده بود.
او میگوید: «بازی در نقش آنتونینا زمانی به من پیشنهاد شد که اولین بار با نیکی کارو در میلان ملاقات کردم، و بلافاصله تحت تأثیر قرار گرفتم. من از ملاقات با نیکی بسیار هیجانزده شدم چون کارهای سینمایی او را خیلی دوست دارم. نمیتوانم تصور کنم شخص دیگری این فیلم را کارگردانی کند. آنتونینا یک بار گفت، “وقتی به چشمهای یک حیوان نگاه میکنی، دقیقاً آنچه در قلب آنهاست، میبینی.” نیکی هم همینطور است. او بسیار معتبر، راستگو، و صادق است».
موضوع زنان قدرتمند چیزی است که چستین بهخوبی میداند. «من را یک زنِ تنها بزرگ کرد. مادربزرگم خانوادهاش را بزرگ كرد، و مادرم سه بچه را. من امروز این جایگاه را به خاطر فداکاریهای آنها دارم. برای من دشوار نبود نمونههای زنی را پیدا کنم که فقط خود را فدا نمیکند، بلکه بهنوعی خود را به دیگران میبخشد.»
او میگوید، «میخواهم از زنانی که در گذشته برای کمک به دیگران فداکاریهای زیادی انجام دادهاند، تجلیل کنم. ما آنطور که باید زنان را در طول تاریخ تصدیق نکردهایم.»
کارو در مورد به ثمر رسیدن یک فیلم هولوکاستی میگوید: «باید درباره این که چه چیزی را میتوانستم به این ژانر بیاورم، خیلی فکر میکردم. فهمیدم زنانگی چیزی است که میخواهم. میتوانستم از آنتونینا الهام بگیرم و با داستانی که داشتم بسیار محکم برخورد کنم. سعی کردم این ژانر را کمی به حرکت درآورم. میخواستم یک فیلم هولوکاستی بسازم که تا حدی بیانگر بهبودی باشد. فکر میکردم یک درام تاریخی میسازیم. متاسفانه تازه فهمیدم ما عملاً یک فیلم معاصر ساختهایم.»
کارو میگوید فیلمهای جنگی عموماً از دیدگاه مردانه روایت میشوند – اما لزوماً اینگونه نیست. «من در این داستان نوع جدیدی از فیلم هولوکاستی را دیدم، چون دارای دیدگاه زنانه و تجربه یک زن از جنگ را تصویر میکند.»
در فیلم، چستین بین طیفی از احساسات بهعنوان یک مادر، همسر، قهرمان، جانورشناس و مورد توجه لوتز (دانیل برول)، یک سرباز نازی که از این زوج محافظت میکند، میچرخد، بخشی از توجه لوتز به دلیل احترام به دستاوردهای آنتونینا و همسرش در ساخت یک باغ وحش با شهرت جهانی است، و بخشی دیگر به خاطر علاقهای که به او دارد.
چستین برای تحقیق در مورد شخصیت خود، ابتدا کتاب آکرمن را خواند و اطلاعات زیادی درباره آنتونینا به دست آورد. او میگوید: «او کیفیتی داشت که از بین نمیرفت. او مراقبت از دیگران را به خود ترجیح میداد. برای آنتونینا، فقط دیگران اهمیت داشتند – حیوانات، مردم یا هر چیز دیگر.» چستین همچنین با افراد زیادی ملاقات کرد که زندگی خود را وقف حیوانات کرده بودند، که برای رسیدن به نقش او بهعنوان یک جانورشناس بسیار مفید بود.
کارو توضیح میدهد: «مسئله فقط این نبود که آنتونینا آدمها را داخل باغ وحش خود پنهان میکرد که خطر زیادی برای او و خانوادهاش داشت. واقعیت این بود که او میخواست این افراد نهتنها زنده بمانند بلکه با حفظ حرمت و انسانیت خود زنده بمانند. بنابراین برای آنها موسیقی و هنر و کمی راحتی آورد – و این حساسیت نسبت به روحیه انسانی است که واقعاً میخواستم در فیلم و در متن هولوکاست و جنگ منتقل کنم.»
چستین با اشاره به این که آنتونینا همیشه یک درمانگر بود، میگوید: «او باور داشت هر موجود زندهای حقوق برابر دارد و شایسته احترام، عشق و عزت است… در آن زمان، اگر حتی به یک یهودی یک لیوان آب میدادید، به شما شلیک میشد، فرزندانتان را هم میکشتند. بنابراین تصمیم آنتونینا برای پنهان کردن مردم به این معنی بود که جان فرزندانش را به خطر میانداخت، اما نمیدانم آیا آنتونینا راهی دیگر داشت یا نه چون او واقعاً یک درمانگر بود.»
چستین با این ذهنیت به ورشو رفت تا از اردوگاه کار اجباری آشویتس دیدن کند. او درباره دیدار خود از اردوگاه میگوید: «آنتونینا نمیدانست در آنجا چه اتفاقی میافتد، اما من نیاز داشتم انرژی آن فضا را احساس کنم.»
فیلم چند شخصیت زن مهم دیگر هم دارد. شیرا هاس نقش یک دختر جوان یهودی به نام اورشولا را بازی میکند که به گفته کارو، نمادی از همه بچهها در دوران جنگ است. وقتی او را برای اولین بار میبینیم، توسط دو سرباز نازی به یک قسمت خلوت از محله یهودینشین برده میشود. یان شوهر آنتونینا پسازاین که متوجه میشود سربازان نازی به اورشولا تعرض کردهاند، او را نجات میدهد و به باغ وحش میآورد.
کارو در مورد صحنههای بین اورشولا و آنتونینا میگوید: «آنها فوقالعاده بودند چون میبینیم آنتونینا با اورشولا همانطور رفتار میکند که وقتی یک حیوان برای اولین بار به باغ وحش آورده میشود. رفتار انسانی آنتونینا با حیوانات، او را آماده روبرو شدن با پناهجویان انسانی کرده است. فکر میکنم نوع اعتماد و دلسوزی ناگفته بین این دو شخصیت، و این دو بازیگر، برای من یک قسمت خیلی، خیلی خاص از فیلم است. فوقالعاده طبیعی است.»
چستین میگوید: «من از تعرض به این دختر جوان مضطرب شدم، اما خوشحالم در فیلمی حضور دارم که در آن مجبور به تماشای هیچ صحنهای از تجاوز نیستیم. کار کردن با کارگردانی که ظرافت و حساسیت بیشتری نسبت به موضوع دارد، فوقالعاده بود.»
در پایان فیلم، آنتونینا در صحنهای با لوتز روبرو میشود که در آن لوتز به کشتن پسر او فکر میکند و آنتونینا را در یک قفس قرار میدهد، جایی که نهتنها حیوانات او قبل از جنگ، بلکه زندانیان یهودی که او آنها را نجات داد در آن زندگی میکردند. چستین به یاد میآورد: «این ایده نیکی بود. آنتونینا مجبور میشود به لوتز بگوید او آدم خوبی بود است و قادر به کشتن یک کودک نیست. به همین دلیل این لحظه برای بیننده بسیار تکاندهنده است. حتی زمان فیلمبرداری برای من هم تکاندهنده بود.»
تجربه بازی در فیلم باعث شده است چستین در مورد زندگی خود متفاوت بیندیشد. «سؤالات زیادی در ذهن من وجود دارد. این اتفاق چگونه افتاد؟ چگونه کل یک کشور توانست این کار را انجام دهد؟ بسیاری از آن آدمها مردم عادی بودند که فقط تحت تأثیر قدرت قرار گرفتند. برای همین «همسر نگهبان باغ وحش» برای امروز فیلم بسیار مهمی است. یادم میآید در مدرسه، دفتر خاطرات آن فرانک را میخواندم. ما میدانیم به او ویزا ورود به ایالات متحده داده نشد. معلم ما نگفت که دلیل مرگ فرانک این بود که ایالات متحده او را به کشور راه نداد. به همین دلیل «همسر نگهبان باغ وحش» یک فیلم بسیار احساسی و مهم برای من است.»
کارو این پرسش را مطرح میکند که «قفس چیست و پناهگاه چیست؟ او میگوید: «محله یهودینشین ورشو بزرگترین قفس بود. در طرف دیگر، بله، آنتونینا و همسرش یهودیان را به باغ وحش میآوردند و آنها را در زیرزمین نگه میداشتند، و زیرزمین به قفسهایی تقسیم شده بود که پیش از جنگ در آنجا از حیوانات بیمار نگهداری میشد. بنابراین به نظر میرسد یهودیان دوباره به قفس برگشتهاند، هرچند قفسهایی کوچکتر، و با این حال، آنها در دوستداشتنیترین محیط هستند.»
کارو با اشاره به این که بیشتر فیلمهای جنگی از نگاه مردانه روایت میشوند، میگوید: «اما هر دو جنسیت در جنگها حضور دارند و جنگ آنتونینا با عطوفت انجام میشود. بهعنوان کارگردان، بهعنوان سازندگان فیلم، باید با اعتمادبهنفسِ واقعی و شجاعانه کار کنید تا به تجربه زنانه از جنگ متعهد باشید، چون بدیهی است ما بیشتر به مردانی که با اسلحه و بمب میجنگند، عادت کردهایم و این سکانسها بسیار مؤثر هستند، اما در داستان یک زن، در داستانی درباره همسر یک نگهبان باغ وحش، آن زن قهرمان داستان است و سهم او به همان اندازه همسرش قدرتمند است.»
در پایان، چستین اعتقاد دارد که زنانگی، ضعف نیست. «ازنظر شخصی، فکر میکنم مبارزه با خشونت از طریق عشق، فوقالعاده شجاعانه است. شاید حتی ترسناکتر این باشد که اسلحهای در دست نداشته باشید و فقط سعی کنید دیگران را شفا دهید. و من بسیار افتخار میکنم که بخشی از این داستان الهامبخش بودم، و امیدوارم جامعه و جهان برای زنانگی و داستانهای زنانه ارزش قائل باشد.»
منبع: ویمن اند هالیوود، انپیآر