مجله نماوا، رضا صائمی
مستند نیمه بلند «روزهای ناتمام» به کارگردانی مهدی قربانپور به روزهای کرونایی و قرنطینگی در کیش میپردازد و محور روایت یکی از بیسیمچیهای جنگ است که حالا در جبهه سلامت تلاش میکند تا به جنگ کرونا برود. آقای مومنی معتقد است زمان جنگ صدام ما را نکشت؛ کرونا چطور میخواهد ما را بکشد؟ و حالا به جنگ با کرونا رفته است. فیلم در واقع روایت جنگیدن او در دو جبهه است و گویی مبارزه با کرونا و مخاطرات آن، خاطرات آقای مومنی را در جنگ هشت ساله زنده میکند و به او برای جنگیدن در جبهه جدید که جنگ با کرونا باشد انگیزه و نیرو میبخشد. مستندساز برای بازنمایی این دو تجربه به روایت موازی و مماس کردن گفتار و تصویر دست میزند. به این معنا که بخشی از خاطرات آقای مومنی از جنگ بر روی تصاویری که از روزهای کرونایی میبینیم بیان میشود تا به واسطه این انطباق تدوینی، تداخل معنایی و موقعیتی تجربه او در ساختار روایت صورتبندی شود.
بیسیم نماد نجات
خود بیسیم در اینجا به یک عنصر نمادین بدل میشود که هم در زمان جنگ کاربرد داشته و هم الان در آمبولانس و تاکسی در خدمت کمک به انسانها قرار گرفته است. به عبارت دیگر بیسیم به مثابه یک شی و ابزار به عنصری بیانگر برای یک مقایسه تاریخی بدل میشود که دردی مشترک را به تصویر میکشد. آنچه در «روزهای ناتمام» بیش از هر مفهوم و معنای دیگری مهم است روحیه آقای مومنی است. او در عین اینکه مرد جنگ و رزمنده است که هم در دوران جنگ و هم حالا در مبارزه با کرونا با مرگ آدمها روبهرو شده و با مرگ پنچه درافکنده، اما تمام همت و تلاش او برای حفظ و صیانت از زندگیست. در واقع مستند در دل مرگ به جستجوی زندگی میپردازد و آن را پاس میدارد.
صحنههای تکاندهنده از قربانیان کرونا
فارغ از قصه آقای مومنی و نسبتش با سوژه، شاهد تصاویری از خانوادهای داغدار و قربانی مرگ کرونایی هستیم که به شدت تلخ و تکاندهنده است و سندی است از روزهای دشوار کرونایی که در این سرزمین تجربه شده است. بیقراری و ضجه و ناله خانوادههایی که عزیزی را به دلیل کرونا از دست دادهاند صحنههاییست که شاید تحمل آن از طاقت برخی خارج باشد، اما این صحنهها فقط در آرشیو مستند قرار نمیگیرد، بلکه در حافظه تاریخی ما به عنوان برگهایی از روزهای تلخ این سرزمین ثبت خواهد شد.
تماشای آثار پانزدهمین جشنواره بینالمللی سینماحقیقت در پردیس نماوا