مجله نماوا، فرهاد خالدی نیک
اگر تماشای سریال «خسوف» را آغاز نکردهاید، این نوشته میتواند بخشهایی از داستان را لو دهد
بررسی سریال خسوف
سریال خسوف تازهترین ساختهی مازیار میری، اثری اجتماعی است که قصه ملتهب آن در بستر روابط و مسائل جوانان امروزی، روایت می شود. جوانانی متعلق به طبقات مختلف اجتماعی، که در جریان حوادث پی در پی قسمت اول سریال، سرنوشتشان با یکدیگر گره میخورد. پس از آن قسمت اول طوفانی و پرحادثه، ریتم اثر کند میشود و با فلاشبک به چهار ماه پیش، قصه شکلگیری رابطه عاشقانهی میان امیر (سجاد بابایی) و آتیه (مینو شریفی) پررنگ میشود؛ آن هم در فضایی که به شدت یادآور فیلم های جوانانه و عاشقانه ی دهه هشتاد و اوایل دهه نود سینمای ایران است.
عشق امیر به آتیه و سلسله کارهایی که برای به دست آوردن دل دختر مورد علاقهاش انجام میدهد، پشت پا زدنش به ازدواج فامیلی با دختر داییاش اسماء (المیرا دهقانی) با این توجیه که «نمیخواهم یه عمر حسرت بخورم»، امیر را در زمرهی عاشقان کمیاب این روزها قرار میدهد. این روزها که اغلب جوانان در روابط اجتماعی، به دنبال تامین منافع مادی و دستیابی به اهداف شخصیشان هستند و کمتر پیش میآید که برعکس این اتفاق را شاهد باشیم، تماشای جنس رابطهی عاشقانهی امیر و آتیه، حس نوستالژیکی را در دل مخاطبان میانسال سینمای ایران پدیدار میسازد. حسی کیمیا که به لطف قلم فیلمنامهنویسان سریال خسوف (حسین ترابنژاد و مهدی شیرزاد) و کارگردانی قابل قبول مازیار میری زنده میشود و قرار است موتور درام سریال را به حرکت درآورد. سریالی که در همین چند قسمت نشان داده قصد دارد از قواعد مجموعههای رئال و واقعگرا پیروی کند و از همین رو با تمرکز بر لوکیشنهای جذابی مثل کافه، به تعریف قصه و پرداخت شخصیتهایش میپردازد.
در قسمت پنجم سریال خسوف، اما فیلمنامه سریال سروشکل بهتر و عمق بیشتری پیدا میکند. با رو در رو شدن دایی (امین تارخ) و آتیه و آشکار شدن شباهت فراوان آتیه با فخری (اولین و آخرین عشق دایی)، قصه گسترش و ابعاد تازهتری پیدا میکند. ابعادی که با پخش چندبارهی ترانه ی معروف «بهار من گذشته شاید» دوز احساسی و سانتی مانتالیسم اثر را نیز افزایش میدهد. به نظر میرسد حالا تکلیفمان با شخصیتهای متعدد سریال، مشخصتر و روشنتر از قبل شده است. حالا بیشتر از چهار قسمت اول، عشق میان امیر و آتیه را باور میکنیم و با ظهور نفر سوم در این رابطه، منتظر هستیم که قصهی سریال، شاخ و برگ بیشتری پیدا کند. به خصوص آن که در این قسمت، شاهد حضور جدیتر و مؤثرتر کاراکترهای فرعی نظیر علیرضا (پوریا رحیمی سام)، سمیرا (پریا مجللی) در قالب یکی از داستانکها نیز هستیم. همچنین با ورود یک شخصیت تازه (خواهر سمیرا) و ادامه ماجراهای مربوط به شیطنتهای آرمان (برادر آتیه)، قصه سریال بسط و گسترش بیشتری پیدا کرده و نویدبخش خلق تعلیق بیشتر در قسمتهای آتی است.
یکی از امتیازهای سریال، استفاده از بازیگران مطرح و تازهوارد در کنار یکدیگر است. این چنین است که بازیگران جوان و کمنام و نشانی چون سجاد بابایی و مینو شریفی در برابر بازیگران شناخته شدهای نظیر امین تارخ، مسعود کرامتی و علی عمرانی مجال هنرنمایی مییابند و نشان میدهند که همیشه برای چینش بازیگران یک سریال، نیازی به حضور بازیگران مطرح و اسم و رسمدار نیست. چیزی که در درجه نخست اهمیت قرار دارد، فیلمنامه و شخصیتپردازی اثر است و با یک کارگردانی هوشمندانه میتوان ضمن معرفی بازیگران جدید، سریال را به سرمنزل مقصود رساند. از این منظر همایون اسعدیان در مقام تهیهکننده و یکی از فیلمنامهنویسان «خسوف»، نمره قبولی میگیرد. سینماگری که سالها پیش در سریال راه بیپایان، با اعتماد به زوج هومن سیدی و آزاده صمدی، تجربه موفق دیگری را در زمینه استفاده از چهرههای نوظهور پشت سر گذاشته بود.
«خسوف» از آن دست سریالهایی است که برای تزریق اطلاعات به مخاطبان خست به خرج میدهند. از این رو باید همچنان منتظر قسمتهای بعدی و گره افکنیها و گرهگشاییهای آن ماند و از چگونگی نقشآفرینی سایر کاراکترها در بطن داستان و داستانکهای سریال، اطلاع حاصل کرد. هنوز از نقش و اهمیت برخی از کاراکترهای فرعی سریال همچون زن دایی (شهره سلطانی) رونمایی نشده و تعدادی از شخصیتهای به ظاهر مهم سریال نظیر مهتاب (با بازی ستاره اسکندری) از تاثیرگذاری خاصی برخوردار نبودهاند. ضمن این که هنوز از راز و رمز حضور همیشگی برخی شخصیتها از جمله آن دو جوان شوخ و شنگ دانشجو و پیرمردی که کافه مهتاب، پاتوق همیشگیشان است، بیاطلاعیم. این یعنی این که برای قضاوت درباره سریال نباید تعجیل کرد تا به وقتش بتوان به تحلیل جامع، دقیق و البته منصفانهای در خصوص کیفیت نهایی آن رسید.
تماشای سریال خسوف در نماوا