مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
با سربریدنها، زامبیهای دیوانه کافئین (با بازی ایگی پاپ و سارا درایور) و یک مأمور کفن و دفن اسکاتلندی شیفته کاتانا (تیلدا سوئینتن)، فیلم مردگان نمیمیرند (The Dead Don’t Die) که فیلم افتتاحیه جشنواره فیلم کن ۲۰۱۹ بود، در ظاهر کاملاً متضاد با «پترسون» (۲۰۱۶) فیلم قبلی اوست که یک شاهکار دیرسوز است، اما اینطور نیست. اگر نشانههای ژانر را کنار بگذارید متوجه میشوید که مشترکات دو فیلم بیشتر از چیزی است که فکر میکنید (یکی فقط مردگان زنده بیشتری دارد). داستان هر دوی آنها در یک شهر کوچک در آمریکا روی میدهد – درمورد «مردگان نمیمیرند» در شهر خیالی سنترویل – و هر دو فیلم در نزدیکی خانه جارموش در شمال نیویورک فیلمبرداری شدند. آدام درایور نیز برگشته است، اگرچه اینجا بیل موری و کلویی سوینی به او ملحق شدهاند که با هم یک گروه سه نفری از پلیسهای بختبرگشته را تشکیل میدهند که وظیفه مبارزه با آخرالزمان زامبی را بر عهده دارند و مانند «پترسون»، تمرکز جارموش بر جزئیات کوچکتر زندگی است که او در آنها زیبایی زیادی پیدا میکند. دنیا ممکن است به پایان برسد، اما هنوز میتوان امیدوار بود.
جارموش تلفنی از خانه خود در نزدیکی کتسکیل با ما حرف میزند، جایی که با همسرش در ۴۰ سال گذشته، سارا درایور که او هم فیلمساز است، زندگی میکند. جارموش هم به لحاظ ظاهری و هم ازنظر کاری سبک متمایزی دارد، سبکی که از زمان ورود او به عرصه سینما با فیلم «تعطیلات دائمی» در حدود چهار دهه پیش تغییر نکرده است.
«مردگان نمیمیرند» فیلم بامزهای است؛ وقتی صحبت از وحشت زامبیها میشود، کتاب قوانین را پاره میکند و در عین حال نگرانیهای جارموش درمورد تغییرات شدید زیستمحیطی سیارات را بررسی میکند. ممکن است ترکیب طرفداری از حفظ محیط زیست و کندن سرهای کسانی که تازه مردهاند عجیب به نظر برسد، اما با حس شوخطبعی جارموش و بازیگران بسیار متنوع (که شامل سلنا گومز، رزی پرز و تام ویتس نیز میشود)، فیلم بیآنکه بیشازحد در مضامین و دستور کارها فرو برود، بامزه است.
کارگردان ۶۸ ساله با اشاره به انتقاداتی که جرج رومرو پنجاه سال پیش با فیلم «شب مردگان زنده» مطرح کرد، میگوید: «فیلم تعمداً بیپرده است.» جارموش اذعان دارد که حرفهای استاد سینمای پساوحشت را تکرار میکند، اما میگوید این پیام امروز اهمیت بیشتری دارد چرا که دنیا در آستانه فروپاشی زیستمحیطی است. جارموش میگوید: «عموماً به فیلمسازی آموزشی علاقه ندارم. این فیلم قرار است یک کمدی سرگرمکننده باشد، اما در عین حال مانند فیلمهای رومرو منعکسکننده وضعیت فعلی است. نادیده گرفتن مسائل سیاسی وقتی یک فیلم زامبی میسازید برای من عجیب حتی کوتهبینانه به نظر میرسد.»
اگر آخرالزمان در انتظار ما است، «مردگان نمیمیرند» چشمانداز احتمالی را نشان میدهد. جارموش مدام از فیلم بهعنوان یک فیلم سینمایی کمدی یاد میکند – بسیار خندهدار، پر از شوخی – اما میداند فیلم آنقدر که فکر میکرد سطحی نیست.
او آه میکشد و میگوید: «لحن فیلم با آنچه پیشبینی میکردم متفاوت است. خیلی تاریکتر از چیزی است که تصور میکردم، بهویژه پایان آن. سعی میکنم این موارد را خیلی تجزیه و تحلیل نکنم، اما این بازتاب دنیا ما است. بحران زیستمحیطی پیش رو بیشتر و بیشتر شد به یک ابر تبدیل شد. من دو سال روی این فیلم کار میکردم و در این مدت انگار زمین تقریباً هر روز در حال تغییر بود.»
عجیب نیست که نسخه نهایی فیلم او به جهات مختلف کشیده شود و تقریباً به نظر میرسد با خودش در حال جنگ است. داستان «مردگان نمیمیرند» با سرزندگی و ساختارشکنی آگاهانه ژانر زامبی آغاز میشود، اما در آتش متقاطع تقدیرگرایی و ناامیدی گرفتار میشود. درایور در نقش رانی پترسون، پلیس شهر کوچک، درحالیکه مردگان متحرک به سنترویل هجوم آوردهاند و قهوه و وایفای، شاردونی و زاناکس طلب میکنند، هشدار میدهد که «همهچیز بد به پایان میرسد».
برای کارگردانی که برای الهام گرفتن از همهچیز از هاگاکوره گرفته تا کبریت اوهایو بلو تیپ شهرت دارد، تعجبآور نیست که بشنویم فیلم او از چیزهایی فراتر از ژانر زامبی تأثیر گرفته است. «مردگان نمیمیرند» مملو از ارجاعات به فرهنگ عامه ازجمله «جنگ ستارگان» است. حضور آدام درایور، بازیگر نقش کایلو رن در سهگانه جدید، حتی برای جارموش سطح جدیدی از فرامتن را اضافه میکند.
جارموش دوست دارد درحالیکه بازیگران را در ذهن دارد فیلمنامه بنویسد، اما از زمان «قهوه و سیگار» (۲۰۰۳) این شانس را نداشت که با چنین بازیگرانی متنوع کار کند. او فیلمنامه «مردگان نمیمیرند» را با در نظر داشتن بیل موری، آدام درایور، تیلدا سوئینتن، کلویی سوینی و استیو بوشمی نوشت. او میگوید: «گروهی بودند که دوست دارم با آنها کار کنم یا میخواهم با آنها کار کنم. یک مخلوط است.» شوخیهای خودمانی که جارموش در فیلمنامه گنجانده است نشان میدهد که او چقدر به بیل موری نزدیک است، ازجمله یک لحظه که موری دیوار چهارم را میشکند؛ و البته جارموش بار دیگر نام بازیگری از گذشته را روی شخصیت او در فیلم میگذارد. این بار کلیف رابرتسون بود که میگوید موری از او تشکر کرد.
تام ویتس یکی دیگر از دوستان و همکاران قدیمی جارموش هم در فیلم بازی میکند. او نقش هرمیت باب را دارد، یک گوشهگیر پیر پر سر و صدا که در جنگل زندگی میکند و با خوردن سنجابها و حشرات زنده است. او میداند چه اتفاقی دارد میافتد و درحالیکه شانه خود را بالا میاندازد آن را میپذیرد. او در پایان به ما میگوید: «دنیا نابود شده است.»
بعد استورژیل سیمپسون خواننده کانتری هست، کسی که جارموش پس از ملاقات چند سال قبل خود با او در نیویورک میخواست با او همکاری کند.
جارموش قبل از این که حتی با خواننده و ترانهسرای ۴۳ ساله صحبت کند، فیلمنامه «مردگان نمیمیرند» را در حالی نوشت که برنامهریزی کرده بود سیمپسون ملودی اصلی فیلم را بنویسد. او میگوید: «با او تماس گرفتم و با اشاره به هنرمندانی مانند جرج جونز یا پتسی کلاین که کارهای آنها بهنوعی ریتم مورد نظر ما را داشت، درباره نوع آهنگهایی که برای فیلم میخواستم صحبت کردم. من واقعاً طرفدار سرسخت استورژیل هستم و ایده این بود که آهنگ باید شبیه یک آهنگ کانتری مربوط به اوایل دهه شصت به نظر برسد که از بین رفته بود و ما آن را کشف کردیم.»
فیلم جارموش مانند فیلم رومرو، به فتیشیسم کالایی، مصرفگرایی بیپایان و فاجعه زیستمحیطی قریبالوقوع حمله میکند. او با تحسین سازمانهایی که در این زمینه فعالیت دارند، میگوید: «شما میتوانید از حقایق و شواهد فرار کنید، اما این چیزی را تغییر نمیدهد. به قول گرتا تونبرگ، انکار قابل قبول نیست. این گروهها برخاستهاند و زندگی خود را روی این مسائل گذاشتهاند چون این مشکلات بر سر نسل آنها ریخته شده است.»
جارموش هنوز آرام است، حتی وقتی درمورد موضوعاتی که بهوضوح باعث نگرانی او میشود صحبت میکند، همچنان آرام است تا حدی که به نظر بیعلاقه میآید، اما یک نشانه قطعی از ناامیدی در اوست. او میگوید: «همه این پیرمردهای سفیدپوست فقط میخواهند روی حاشیه سود تمرکز کنند. آیا این آدمها بچه ندارند؟ من نمیفهمم این آدمها چطور میتوانند اینقدر پولکی باشند. چطور میتوانند به خاطر حاشیه سود اجازه انقراض جمعی گونهها را بدهند؟»
از دید او این تصویر بسیار ترسناک است. جارموش میگوید: «واضح است که ما در یک بحران زیستمحیطی زندگی میکنیم و اوضاع بدتر و بدتر میشود. انکار علم و حرص شرکتهای بزرگ ما را تهدید میکند. اگر این مسیری است که همچنان در آن حرکت میکنیم، پس تنها به پایان دنیا منتهی میشود.»
ممکن است جارموش از وضع موجود عصبانی باشد، اما ناامید نیست. بله، او از تلاشهای محیطبانان برای آشنا کردن مردم با واقعیت و دانشمندانی که با افزایش سطوح دریا، جنگلزدایی و تأثیر بهسازی زمين به روش تزريق با فشار بسيار بالا و سوختهای فسیلی مبارزه میکنند، آگاه است، اما جارموش با چیزهای دیگر نیز آرامش پیدا میکند. در فیلم او، رِزا (RZA) که راننده تحویل کالا است به کیلب لندری جونز میگوید: «دنیا کامل است.» این یک لحظه عمیقاً جارموشی است که فلسفه شخصی او را منعکس میکند.
او میگوید: «قدر آگاهی را دانستن من را امیدوار میکند، چون میبینم زندگی در این سیاره و در این جهان جاری است. این چیز زیبایی است که باید امید ایجاد کند و جشن گرفته شود.»
«مردگان نمیمیرند» در نزدیکی خانه جارموش در اطراف شهرهای همسایه کینگستون و فلایشمنس در نیویورک فیلمبرداری شد. این باید روند تولید را ساده میکرد، اما بهنوعی این کار را نکرد. برنامه آنها یک کابوس بود؛ آنها فقط سه هفته درایور را داشتند. از همه بدتر مدام باران میبارید. جارموش آنفولانزا گرفت و انگشت پایش سر صحنه را شکست. او میگوید: «بعد ما مجبور شدیم کار را سریع تمام کنیم تا بتوانیم فیلم را به جشنواره کن برسانیم. منظورم این است اگر وقت بیشتری داشتم اصلاً فیلم را عوض نمیکردم، اما احتمالاً زمان بیشتری داشتم تا به آنچه انجام میدادم فکر کنم. مثل یک بچه کوچک در کنار رودخانه، فیلم از دستم خارج شد.»
«پترسون» برخی از بهترین نقدهای دوران کارگردانی جارموش را برای او به همراه داشت؛ فیلمی صمیمانه و خالص و متعالی ارزیابی شد. «مردگان نمیمیرند» کمتر از آن فیلم مورد استقبال قرار گرفت، اما جارموش اصرار دارد که اشکالی ندارد. او میداند که فیلمهایش عموماً بیش تماشاگرانش اختلاف میاندازد. آنچه برخی دیگر زیبا و عجیب میبینند، ازنظر برخی دیگر مصنوعی و ساختگی است. جارموش دیگران نگران این نیست که بد فهمیده شود.
او مکث میکند و میگوید: «نکته این است: وضعیت دشوار همه فیلمسازان. زیبایی سینما این است که شما اساساً وارد غار افلاطون میشوید. وارد یک اتاق تاریک میشوید و وارد دنیایی میشوید که هیچچیز درباره آن نمیدانید. شما راهی یک سفر هستید و نمیدانید باید انتظار چه چیزی را داشته باشید.»
او ادامه میدهد: «اما اگر فیلمنامه را نوشتهاید و پول را فراهم کردهاید و فیلم را فیلمبرداری کردهاید و بعد برای شش ماه در اتاق تدوین نشستهاید، دیگر نمیتوانید به آن دنیا قدم بگذارید. آن تجربه از شما گرفته شده است. نتیجه این است که نمیتوانید فیلمی را که ساختهاید، ببینید. تفاسیر دیگران معتبرتر از تفاسیر خود شماست.»
منبع: آی-دی، گاردین
تماشای فیلم مردگان نمی میرند در نماوا