مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
کسانی که سریال برزیلی صبح بخیر، ورونیکا (Good Morning, Verônica) را تماشا میکنند، نهفقط با یک تریلر پلیسی تحریککننده و نگرانکننده روبرو میشوند، بلکه با مسائلی بسیار ذاتی در جوامع مختلف مانند خشونت علیه زنان، فساد و سلامت روان نیز مواجهه خواهند شد.
این مجموعه تلویزیونی با بازی تاینا مولر در نقش ورونیکا، یک کارمند پلیس که ازدواج کرده است و دو فرزند دارد و کامیلا مورگادو، در نقش ژانت، زنی خانهدار با همسری آزارگر، بلافاصله با یک صحنه قوی شروع میشود: زنی جوان که در یک برنامه دوستیابی آنلاین فریب مردی کلاهبردار را خورده است، در ادارهای که ورونیکا در آن کار میکند، پیش چشم او و بقیه مأموران و افراد حاضر در محل خودکشی میکند.
ورونیکا در همان هفته یک تماس ناشناس از سوی ژانت که او نیز قربانی خشونت خانگی است و شوهرش، کلادیو (ادواردو موسکوویس) یک قاتل زنجیرهای بسیار خطرناک است، دریافت میکند. از این لحظه به بعد، زندگی کاری و روزمره ورونیکا بهکلی عوض میشود. او مصمم میشود از تمام مهارتهای تحقیقاتی خود برای بررسی دقیق پروندههای دو زن استفاده کند و بهتدریج در شبکهای از فریبکاری و آزار ذهنی گیر میافتد.
«صبح بخیر، ورونیکا» که فصل اول آن در هشت اپیزود، اکتبر ۲۰۲۰ در نتفلیکس به نمایش درآمد، بر مبنای کتابی به همین نام نوشته رافائل مونتس و ایلانا کازوی ساخته شد. این دو همچنین متن سریال را از روی کتاب خود نوشتند و مونتس خالق و یکی از تهیهکنندگان اجرایی پروژه نیز هست.
ورونیکا در ادامه با ژانت ملاقات میکند که در خانه خودش برده شوهری خشن، درنده و کاملاً شرور است. با وجود آنچه سریال به شما میگوید، قهرمان این داستان بهنوعی ژانت است. «صبح بخیر، ورونیکا» برای او و برای صدها و هزاران زن است که قربانی آدمهای بیرحمی مانند کلادیو هستند. احتمالاً به همین دلیل است که پایان هر اپیزود با پیامی همراه است که زنان را تشویق میکند در صورت تجربه آزار و اذیت پا پیش بگذراند و داستان خود را بگویند. وحشتناک، حداقل چیزی است که میتوان در توصیف شکنجه محض ژانت از سوی کلادیو به کار برد؛ و این آزار فقط جسمی نیست. آزار روانی خیلی هولناکتر است.
«صبح بخیر، ورونیکا» دقیقاً نشان میدهد چرخه بدرفتاری چگونه کار میکند – آزارگران چگونه ذهن قربانیان خود را به دام میاندازند و چرخهای ایجاد میکنند که در آن قربانیان یا از انجام هر کاری برای رهایی میترسند یا خودشان را مقصر میدانند، درنتیجه نمیتوانند از این وضعیت خارج شوند. هرچند، این روح فناناپذیر ژانت و اراده او برای انجام کارِ درست است که او را به سمت ورونیکا میکشاند و تا انتها او را مصمم نگه میدارد. از سوی دیگر، ورونیکا گذشته خود را دارد. ما در فصل اول بهاندازه کافی تاریخچه او را میبینیم، اما نه آنقدر که خسته شویم. گذشته ورونیکا چیزی است که به او جنبه انسانی میدهد و او را به انجام کارِ درست هدایت میکند. ورونیکا یک شخصیت خوب، جامع و بهراحتی دوستداشتنی است.
نکته آزاردهنده دیگر که «صبح بخیر، ورونیکا» به آن اشاره میکند، نظام دادگستری است. بیعلاقگی این نهاد به انجام هر کاری درمورد خیلی از زنانی که به قتل رسیدهاند و در عین حال نگاه عموماً تحقیرآمیز آن نسبت به مسائل زنان، وحشتناک و باعث خشم است. اگر به این نکات، جنسیتنگری و زنستیزی آشکار را اضافه کنید، متوجه میشوید حتی در خانه خود نیز از ترس رهایی ندارید. سازندگان «صبح بخیر، ورونیکا» از تمام این رشتهها برای خلق سریالی استفاده میکند که ضربآهنگ بالایی دارد و حتی یک دقیقه به شما امان نمیدهد آرام بگیرید. اتفاقات وحشتناک یکی پس از دیگری روی میدهند تا زمانی که به یک پایان نفسگیر میرسند.
متن سریال بهخوبی بین دو داستان – ورونیکا و ژانت – تعادل برقرار میکند. ما به یک اندازه هر دو طرف داستان را میبینیم و اطلاعات دادهشده آنقدر کافی است که ما را در طول کار مجذوب نگه میدارد. دراینبین، خشونت زیاد و شکنجه روحی بهتانگیز است، بنابراین دیدن «صبح بخیر، ورونیکا» به افرادی که چنین مضامینی را محرک احساسات خود میدانند پیشنهاد نمیشود.
بازیها در «صبح بخیر، ورونیکا» فوقالعاده است و بازیگران نقشهای اصلی همگی بسیار عالی عمل میکنند که این خودش یکی از عوامل جذابیت سریال است. تماشاگر میتواند تمام ناامیدیها، ترسها و اضطرابهای شخصیتها را در درجه اول به خاطر نقشآفرینیهای عالی درک کند. دراینبین، موسیقی و تصویربرداری خوب به جذابیت سریال افزوده است.
یکی از ترسناکترین صحنههای فصل اول «صبح بخیر، ورونیکا» در اپیزود اول بین ژانت و کلادیو روی میدهد، زمانی که ژانت بهطور تصادفی سس را روی او میریزد. ضمن این که سریال صحنههای قتل وحشیانه کم ندارد. این مجموعه تلویزیونی برزیلی حرفهای زیادی برای گفتن دارد، بااینحال، به خاطر نشان دادن نحوه کارکرد آزار روانی، این که قربانیان چگونه از عزیزان خود فاصله میگیرند و این که چقدر برای آنها دشوار است درمورد مشکل خود صحبت کنند، امتیازات زیادی به دست میآورد. این سریال کاملاً دهشتناک است و شما را به لرزه درمیآورد.
رافائل مونتس، خالق «صبح بخیر، ورونیکا» درمورد مضمون این سریال میگوید: «تماشا یا خواندن داستانهای جنایی بهنوعی چیزهای زیادی درمورد انسان را آشکار میکند، همینطور درمورد جامعهای که در آن زندگی میکنیم. متأسفانه ما در برزیل در جامعهای زندگی میکنیم که مصونیت از مجازات و بیعدالتی در آن فراوان است؛ بنابراین روایت یک داستان پلیسی که در آن شخصیتی دارید که برای اجرای عدالت مبارزه میکند و با یک سیستم کاملاً بوروکراتیک و بیاثر روبرو میشود، برای همه ما خیلی قوی است.»
او ادامه میدهد: «اعتقاد دارم به همین دلیل است که “صبح بخیر، ورونیکا” اینقدر مورد توجه قرار گرفت. علاوه بر این، خود داستان نیز شگفتیهایی به همراه دارد. من معتقدم مضمون سریال همه ما را خیلی تحت تأثیر قرار میدهد و پرسشهای زیادی را طرح میکند. این که چطور در کشوری که انگار به حال خود رها شده است، به نحوی عدالت را اجرا کنیم؟ چطور با سیستمی که عملکرد درستی ندارد مبارزه کنیم؟ چطور بیدار شویم؟ درواقع، “صبح بخیر، ورونیکا” داستانی درباره زنان است، زنانی که در یک دنیای مردانه زندگی میکنند و هر روز در چنین سیستمی از خواب بیدار میشوند. عنوان سریال به همین نکته اشاره دارد – از بیداری ورونیکا در این دنیا میآید.»
مونتس ۳۲ ساله که متولد ریودوژانیرو است و چند جایزه ادبی در کارنامه دارد، درباره شکلگیری ایده «صبح بخیر، ورونیکا» توضیح میدهد: «من قبل از این که نویسنده داستانهای پلیسی، جنایی و معمایی باشم، خواننده این نوع داستانها و سریالها هستم. متوجه شدم برزیل آثار ادبی زیادی درباره جستجو برای پیدا کردن یک قاتل زنجیرهای و درمجموع این نوع بازی موش و گربه ندارد که خیلی برای من جالب بود.»
او ادامه میدهد: «من همیشه شیفته قصههایی مانند “جمعکننده استخوان”، “سکوت برهها” و “هفت” بودهام و وقتی با ایلانا کازوی آشنا شدم که یک جرمشناس متخصص در حوزه قاتلان زنجیرهای و نویسنده کتابهای غیر داستانی درباره جنایات واقعی است، به او پیشنهاد کردم یک “سکوت برهها” برزیلی بسازیم که در آن یک شخصیت (ورونیکا) درمورد قاتلی زنجیرهای که با کمک همسرش زنان را میکشد، تحقیق و بررسی میکند.»
مونتس میگوید: «ایلانا با این ایده موافق بود و به این شکل برخی عناصر و داستان پدیدار شد. تبادل با ایلانا در کل روند نوشتن کتاب و بعد متن سریال خیلی مهم بود. او توشهای باورنکردنی از پروندههای واقعی دارد. نقش من این بود که در گفتوگو با او بهترین راه را برای روایت داستان پیدا کنم. بهعنوان مثال، او داستان واقعی زنی را برای من تعریف کرد که سالها با همسرش که یک قاتل زنجیرهای بود، زندگی میکرد و هرگز چیزی به کسی نگفت. او میدانست شوهرش یک قاتل زنجیرهای است، اما هیچوقت چیزی نگفت. این ماجرا برای من خیلی جالب، خیلی مشکوک و خیلی پیچیده بود. در ادامه کار به چرخه خشونت خانگی رسیدیم، مسئلهای که متأسفانه خیلی واقعی و بسیار جاری است.»
ازنظر تاینا مولر، بازیگر ۴۰ ساله متولد شهر بندری پورتو آلگری در برزیل، ورونیکا «یک شخصیت چندوجهی، غافلگیرکننده و بسیار مستقل» است.
او درباره عمیق شدن در این شخصیت میگوید: «من هم مثل خیلی از خوانندگان دیگر، وقتی کتاب را خواندم، بهشدت تحت تأثیر او قرار گرفتم. چالش کلی، زنده کردن یک شخصیت ادبی، درک عمیق او و در عین حال اضافه کردن چیزی شخصی است. در روند تمرینات متوجه شدم باید ورونیکای خودم را خلق کنم، خودم را کاملاً تسلیم کنم تا به حقیقت او برسم. من در طول فرآیند زیاد مینوشتم، وقتی از خواب بیدار میشدم تا وقتی میخوابیدم سعی میکردم مثل ورونیکا فکر کنم، مثل او حس کنم و با درد و رنج او پیوند احساسی برقرار کنم.»
او ادامه میدهد: «ورونیکا شخصیتی است که سعی میکند بین زندگی کاری و خانوادگی خود تعادل برقرار کند. او یک تراژدی را در زندگی خود حمل میکند و در عین حال برای کشف جنایات و کمک به این زنان بهنوعی وسواسآمیز، انگیزه پیدا میکند. من مجبور بودم هر روز فرکانس بسیار بالایی را حفظ کنم و این نیاز به انرژی، گرم کردن و تمرکز زیادی داشت، چون ورونیکا از گوشه به ماجرا نگاه نمیکند، او فقط به جلو نگاه میکند و این بسیار چالشبرانگیز بود.»
مولر باور دارد «موفقیت صبح بخیر، ورونیکا» به مبارزه با زنکشی و خشونت جنسی در برزیل کمک کرده است. او میگوید: «ما حالا شاهد باز شدن موضوع این سریال در شبکههای اجتماعی، در سازمانهای غیر دولتی حامی زنان و در مطبوعات هستیم. با این که یک داستان تخیلی و هیجانانگیز است، نمیتوان به این موضوع پشت کرد. یک مسئله حاد در برزیل است که بخصوص در دوران همهگیری کرونا تشدید شد.»
ژانت با بازی کامیلا مورگادو، نماینده هزاران زن برزیلی است که از خشونت خانگی رنج میبرند. مورگادو درباره چالش جان بخشیدن به این شخصیت میگوید: «این یک موضوع فوری است، بنابراین چالش این بود که ژانت بهعنوان یک قربانی شبیه به واقعیت به تصویر کشیده شود، چون قرار بود من بهنوعی حقیقتی را بازنمایی کنم که خیلی از زنان با آن همذاتپنداری میکنند. میخواستم این روند را بهخوبی درک کنم که قربانی چطور میفهمد او مسئول اعمال یک متجاوز نیست. این یک فرایند دردناک است.»
بازیگر ۴۸ ساله متولد پتروپولیس در برزیل ادامه میدهد: «ژانت باید به بلوغ برسد و درک کند گناهی ندارد، چون خیلی از مردم فکر میکنند گناهکار هستند. روند دستکاری و خشونت روانی بهقدری شدید است که زمان میبرد تا ژانت بفهمد او مسئول نیست، بلکه قربانی است. خشونت جنسیتی مبتنی بر قدرت است، بنابراین مردان در قبال کاری که میکنند پاسخگو نیستند و همیشه بخشیده میشوند. پس خیلی دشوار است. چالش من این تعهد بود، احترام عمیق برای کسانی که این مسئله را تجربه میکنند یا برای کسانی که یکی از نزدیکانشان در این موقعیت قرار دارد – این که بتوانم تصویری صادقانه از این قربانی نشان دهم تا باعث همدلی عموم شود.»
مورگادو درباره روند آماده شدن برای بازی در نقش ژانت توضیح میدهد: «این واقعیت که ما زن هستیم کمک میکند درمورد موضوع خیلی صریح صحبت کنیم، چون یا قبلاً چنین چیزی را در زندگی خودمان تجربه کردهایم یا کسی را میشناسیم که آن را پشت سر گذاشته است. وقتی این شخصیت را بازی میکردم، چند زن سر صحنه پیش من آمدند، چون خودشان را در این نقش میدیدند. یکی با گریه نزدیک شد و از من تشکر کرد، چون واقعاً خوب است بفهمیم تنها نیستیم. وقتی زنی متوجه میشود زنان دیگری هم چنین شرایطی دارند ترغیب میشود پا پیش بگذارد و به خودش بگوید میتواند شکایت کند. فکر میکنم در این صورت همهچیز شروع به تغییر میکند. برای بازی در نقش ژانت خیلی مطالعه کردم، ضمن این که سریالها و فیلمهای زیادی دیدهام. او شخصیتی است که لایههای زیادی دارد. من باید فضای خانه او را مثل یک زندان بزرگ میساختم. زندگی او بهقدری دستکاری شده است که دیگر به دنیای بیرون تعلق ندارد.»
اما پیام اصلی که ورونیکا و ژانت میتوانند به زنانی که سریال را تماشا میکنند منتقل کنند چیست؟
مولر میگوید: «فکر میکنم هر کس از این سریال پیامی میگیرد. اولین پیام بسیار واضح است که در پایان هر اپیزود خیلی آشکارتر منتقل میشود: به دنبال کمک باشید، اما مسائل دیگری هم هست. سریال توجه زیادی به سلامت روان دارد. خود ورونیکا بهنوعی مشکل روانی دارد. سلامت روان یک موضوع جاری است، چون یک سیستم سرکوبگر، نهفقط آدمها را میکشد، بلکه بیمار میکند.»
مورگادو درباره این مسئله میگوید: «یکی از مشکلات ژانت جعبه است (جعبه روی سر این شخصیت گذاشته میشود تا شوهرش را هنگام ارتکاب جنایت نبیند). جعبه اسارت او را نشان میدهد و من فکر میکنم خیلی نمادین است. وقتی با ورونیکا حرف میزند، بهآرامی درک میکند چیزی که از سر میگذراند عادی نیست. وقتی ژانت جعبه را باز میکند، کمکم میفهمد قربانی یک سیستم کاملاً جنسیتی است. فکر میکنم برای زنان مهم است بتوانند این جعبه را باز کنند.»
موفقیت «صبح بخیر، ورونیکا» در حدی بود که نتفلیکس بلافاصله فصل دوم آن را سفارش داد که اوت ۲۰۲۲ در شش اپیزود پخش شد.
مونتس میگوید: «بازتاب فصل اول خیلی باعث خوشحالی بود. خوشبختانه ما تماشاگران زیادی داشتیم که با سریال ارتباط برقرار کردند و از داستان لذت بردند، ضمن این که منتقدان هم کار را پسندیدند. من از بازخوردهای فصل اول “صبح بخیر، ورونیکا” خیلی لذت بردم، اما واضح است استقبال از فصل اول باعث شد فصل دوم برای ما چالشبرانگیزتر باشد. در فصل دوم اتفاقات زیادی میافتد که شاید تماشاگر انتظارش را داشته باشد – ورونیکا قویتر شده است و اکشن بیشتر است و چرخشهای بیشتری را شاهد هستیم. این فصل در عین حال هستهای کاملاً جدید دارد و شگفتیهای زیادی که برای تماشاگر غافلگیرکننده است.»
منبع: لیژربایت، Meio e Mensagem، CLAUDIA – o sentido feminino