مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
سریال روزگار داگ
بعد از تقریباً دوازده سال، «بالا» (۲۰۰۹) تولید شرکتهای پیکسار و دیزنی، همچنان یکی از محبوبترین فیلمهای بلند انیمیشن دوران ما است. جذابیت سکانس ابتدایی فیلم – که نامزد پنج جایزه اسکار و برنده دو اسکار بهترین فیلم بلند انیمیشن و بهترین موسیقی متن شد – و همچنین شخصیتهای احساسی، کلید موفقیت آن فیلم بودند.
داگ (با صدای باب پیترسون) و کارل (با صدای اد ازنر فقید) ازجمله شخصیتهای دوستداشتنی «بالا» هستند که حالا هر دو با «روزگار داگ» (Dug Days) بازگشتهاند، یک سریال کوتاه پنج اپیزودی بامزه که در پی اتفاقات فیلم تحسینشده «بالا»، بر پیرمرد و بهترین دوست او، یک سگ رتریور طلایی دوستداشتنی به نام داگ تمرکز دارد و از اول سپتامبر ۲۰۲۱ از طریق دیزنی پلاس در دسترس علاقهمندان قرار گرفت.
پیترسون برای فیلمنامه «بالا» همراه با پیت داکتر کارگردان آن فیلم و تام مککارتی نامزد جایزه اسکار شد و این بار در مقام نویسنده و کارگردان و همچنین صداپیشه داگ برگشته است. هر یک از پنج اپیزود حدود هشت تا ده دقیقه هستند و داستان جداگانه و درخشان خود را روایت میکنند.
تنوع سبک در هر اپیزود باعث میشود داستانها حسی تازه داشته باشید. اپیزودها «سنجاب!»، «تولهسگها»، «گلها»، «بو» و «علم» نام دارند. پیترسون به شکلی ماهرانه فضای صمیمانه و کمدی «بالا» را به این فیلمهای کوتاه آورده است و همچنین موقعیتهای درخشان جدیدی برای داگ فراهم کرده است تا خود را درگیر مشکلات کند. در این قصهها، درحالیکه داگ با کارل، خود را با زندگی جدید در حومه شهر هماهنگ میکند، مراقب تولهسگهای همسایه است، بر ترس خود از آتشبازی غلبه میکند، خانهای را از آتش نجات میدهد و با استفاده از قلادههای مخصوص ترجمه، با حیوانات همسایه صحبت میکند!
باب پیترسون که «در جستجوی نمو» و «فورکی سؤال میکنه» از دیگر پروژههای اوست و کیم کالینز تهیهکننده در این گفتوگو درباره «روزگار داگ» صحبت کردند.
فیلم کوتاههای داگ و کارل فوقالعاده هستند. دیدن دوباره این شخصیتها خیلی خوب است. کمی درباره تاریخچه این مجموعه توضیح میدهید؟
باب پیترسون: فیلم اصلی آنقدر نتیجهگیری خوبی داشت که فکر کردیم ساخت درام جدید برای این شخصیتها کار سختی خواهد بود. در آن زمان هیچچیزی نبود که نشان دهد انگار یک دنباله است. پیت داکتر کارهای دیگری را کارگردانی میکرد. سالها گذشت و من کار روی سریال «فورکی سؤال میکنه» را شروع کردم و متوجه شدم ساخت مجموعه فیلمهای کوتاه چیزی است که تاکنون انجام ندادهایم. فیلمهای کوتاه و بلند مجزا ساخته بودیم، اما فکر کردن به یک مجموعه فیلمهای کوتاه جالب بود؛ بنابراین، بعدازاین که «فورکی سؤال میکنه» تمام شد، ایده ساخت دنباله کوتاه «بالا» را مطرح کردم تا ببینیم کارل و داگ چگونه پیش میروند، اما همهچیز از دید داگ دیده شود. هدف این بود که بامزه بودن زندگی یک سگ را ببینیم. فکر کردیم شاید لبخند بر لبان مردم بیاورد. این ایده را حدود سه سال پیش مطرح کردم و چند سال پیش داستانها را نوشتم. بعد آن را در قالب استوریبورد طراحی کردیم. بعد همهگیری کرونا شروع شد و ما مجبور شدیم شکل کار را تغییر دهیم، اما از پس آن برآمدیم.
کیم کالینز: وقتی من وارد پروژه شدم باب فیلمنامهها را نوشته بود؛ بنابراین، ما این طرح عالی را داشتیم و احساس کردم میتوانیم با این پنج فیلم کوتاه کار را شروع کنیم.
چند نفر روی این پروژه کار کردند و برنامهریزی آن چه تفاوتی با یک فیلم بزرگ پیکسار داشت؟
پیترسون: کل انیمیشن در پیکسار تولید شد. بیش از صد نفر روی آن کار میکردند. بسیار کمتر از تعدادی که پیشازاین کار میکردیم. برای هر فیلم کوتاه فقط یک هنرمند داستان داشتیم، بنابراین هر کدام باید کار خود را انجام میدادند. یک فیلم کوتاه شش یا هفت دقیقهای بهاندازه طول یک سکانس در یک فیلم است.
کالینز: بزرگترین چالش ما شیوع کووید- ۱۹ درست در حالی بود که ما در حال آمادهسازی بودیم و باید روی محور قرار میگرفتیم. پخش آنلاین برای پیکسار که یک استودیوی تولید فیلم بلند است و فرهنگ آن بسیار مبتنی بر فیلم بلند است، چیزی جدید است، اگرچه طبعاً ما اینجا و آنجا فیلمهای کوتاه ساخته بودیم. برای این کار مجبور بودیم کمی سریعتر حرکت کنیم، پنجرهها کوتاهتر و گروه تولید کوچکتر بودند. فقط باید میفهمیم که چگونه کار را انجام دهیم … اعضای تیم ما حداقل به سه هفته زمان نیاز داشتند تا مطمئن شوند سرعت اینترنت آنها بهاندازه کافی سریع است تا کار خود را از راه دور انجام دهند. این یک محور بزرگ بود. در مدت همهگیری، دیالوگها را در بسیاری از مکانهای غیر معمول، بیشتر در کمدهای دیواری ضبط کردیم.
پیترسون: و جالب بود: جردن ناگای وقتی بیش از ۱۰ سال پیش به جای شخصیت راسل حرف میزد، ۹ یا ۱۰ ساله بود؛ و ما آنقدر صدای او را دوست داشتیم که تصمیم گرفتیم صدای بچگی او را حفظ کنیم. با کمک تیم تدوین، دیالوگهای قدیمی «بالا» را پیدا کردیم؛ بنابراین، برای مثال، بعدازاین که فیلمنامه اپیزود «علم» را نوشتم، به دنبال دیالوگهای جردن در فیلم اصلی رفتیم که با آن متناسب باشد. درواقع برخی از دیالوگهایِ پیدا شده بهتر از دیالوگهایی بود که ما نوشته بودیم.
چه چیزی را در این فیلمهای کوتاه دوست دارید؟
پیترسون: خیلی سرگرمکننده بودند. من عاشق سگها هستم و همیشه سگ داشتهام. این فیلمهای کوتاه درباره تجسم واقعیت یک سگ هستند، نهفقط آنچه یک انسان فکر میکند که یک سگ انجام میدهد. میخواستیم مردم بگویند: «این دقیقاً شبیه کاری است که سگ من انجام میدهد.» این بهترین تعریف مردم از کار ما است.
کالینز: در این فیلمهای کوتاه رابطه کارل و داگ را نشان میدهیم و این چیزی است که همه کسانی که حیوانات خانگی دارند میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند، چه سگ داشته باشیم، چه گربه و چه همستر. این مسئله بسیار جهانی و یک چیز زیبا است.
پیترسون: آنطور که کارل و داگ به هم اهمیت میدهند و از هم مراقبت میکنند، فکر میکنم یک یادآوری عالی برای ما در این دورانی است که در آن زندگی میکنیم.
چقدر طول کشید تیم شما این فیلمهای کوتاه را تولید کند؟
کالینز: همه فیلمها را یکجا انجام دادیم. تولید تقریباً ۴۰ دقیقه انیمیشن حدود ۱۱ ماه طول کشید.
کار کردن دوباره با اد ازنر چگونه بود؟ (این گفتوگو قبل از فوت ازنر در ۲۹ اوت انجام شد.)
پیترسون: اد بهترین است. او ۹۲ ساله است و مثل همیشه بامزه، فوقالعاده و دعوایی است. برای کار کردن یک جنتلمن است. او کارل فردریکسن است و ما واقعاً او را دوست داریم.
ویژگیهای بصری و نحوه تحول تکنولوژی از زمان اکران فیلم «بالا» چقدر به شما در بهبود ظاهر شخصیتها کمک کرد.
کالینز: معلوم است که ظاهر «روزگار داگ» تا حد زیادی مدیون ظاهر «بالا» است. ما به اتاق نشیمن که برای کارل و الی در فیلم طراحی کرده بودیم، نگاه کردیم تا برای طراحیهای داخل و خارج خانه کارل از آن الهام بگیریم. ظاهر بزرگ و دستساز دارد. میخواستیم خانه کارل با خانه کارل و الی متفاوت باشد، اما همچنان یک حس نوستالژیک و قدیمی دارد. از همان زیباییشناختی طراحی برای کل محله استفاده کردیم: میتوانید یک درخت بزرگ را ببینید و برگها غولپیکر هستند. تقریباً بهاندازه کارل هستند.
پیترسون: ما آن زیباییشناختی را در اتاق جلوی خانه کارل دنبال کردیم. میخواستیم خانهای دنج برای کارل و داگ داشته باشیم، اما در عین حال خانهای را طراحی کنیم که به «بالا» اشاره داشته باشد؛ بنابراین، بسیاری از وسایل این اتاق برای فیلم اهمیت دارند. بخشی از وظیفه ما در «روزگار داگ» روزآمد کردن شخصیتهای قدیمی فیلم «بالا» بود تا با تکنولوژی فعلی سازگار باشند. این شامل خلق بافتهای جدید، مو و دستکاری در انیمیشن بود؛ و تصمیم گرفتیم کارل را بهعنوان یک شخصیت، کمی شادتر و سرزندهتر کنیم چون او در یک ماجراجویی در «بالا» حضور داشت؛ بنابراین، کارل در اینجا کمی صافتر میایستد، دیگر کتش را نمیپوشد و آستینهای پیراهنش را تا زده است؛ پس، خانمها، مراقب باشید!
کدام اپیزودها یا لحظهها را بیشتر دوست دارید؟
پیترسون: دو مورد را خیلی دوست دارم: اپیزود آتشبازی خیلی دیوانهوار است. خیلی ملایم شروع میشود. سر تماشاگر شیره میمالیم و یک حس کاذب از امنیت ایجاد میکنیم – و بعد ناگهان همهچیز پر سر و صدا میشود. بعد، رؤیایی شبیه به «فانتازیا» داریم، اما لحظه محبوب من در این مجموعه در پایان اپیزود «علم» است، آخرین اپیزود که کارل و داگ در اتاق جلوی خانه او هستند و کارل از این میگوید که عشق به حیوان خانگی، عشق به سگ، چه معنایی دارد، از شما محافظت میکند و روز را با شما میگذراند و بهترین دوست شما است. منظورم این است که ما سگها را دوستان خود میدانیم. این لحظه محبوب من در کل مجموعه است.
کالینز: من همه اپیزودها را دوست دارم. همه ازنظر لحن بسیار متفاوت هستند، بنابراین همه جذابیتهای متفاوتی دارند. وقتی کار را شروع کردیم، اپیزود «علم» را بیشتر از بقیه دوست داشتم. عاشق آن لحظه هستم که داگ میگوید: «همهچیز میتواند صحبت کند.»، اما هنگام تولید، اپیزود آتشبازی بهسرعت محبوب من شد، چون ایدههای شگفتانگیز زیادی دارد.
به یاد دارید ایده قلادهای که داگ با آن صحبت میکند اولین بار چه زمان به ذهن شما رسید؟
پیترسون: به فیلمی برمیگردد که من و پیت داکتر قبل از «بالا» روی آن کار میکردیم که بیشتر یک داستان علمی تخیلی بود. یک سگ چیزی خورد که نباید میخورد و ناگهان شروع به صحبت میکند. شنیدن حرفهای یک سگ خیلی سرگرمکننده بود. وقتی آن پروژه بایگانی شد و ما به سراغ «بالا» رفتیم، به این فکر کردیم که خوب، چگونه میتوانیم آن را برگردانیم؟ الی همسر کارل، در کودکی میخواست درگیر این ماجراجویی شود و ما فکر کردیم، پسر، او چه چیزی را میخواست ببیند؟ و فکر کردیم: بله یک سگ که حرف میزند مطمئناً بخشی از رؤیای یک کودک خواهد بود؛ بنابراین، داگ درواقع در فیلمی متفاوت متولد شد، اما وارد فیلم ما شد و تصمیم گرفتیم به خاطر داگ داستان سگها را گسترش دهیم. برخی از این چیزها تصادفی اتفاق میافتد یا ناگهان به ذهن ما میرسد و واقعاً به آنها فکر نمیکنیم. چنین ایدههایی را در آغوش میگیریم و میبینیم چه چیزی میتوانند با خود بیاورند.
منبع: انیمیشن مگزین (رامین زاهد)
تماشای سریال روزگار داگ در نماوا