مجله نماوا، منوچهر دینپرست
«رهاسازی» فیلمی درام، اکشن و تاریخی به کارگردانی آنتوان فوکوا است. فیلمی جذاب و دیدنی درباره دوران لغو بردهداری در آمریکاست. درباره لغو بردهداری و رهایی بسیاری از بردگان در آمریکا فیلمهای بسیاری ساخته شده و اینبار هم کارگردان سعی کرده فیلمی تاریخی را با بازی ویل اسمیت در نقش مردی برده در لوئیزیانا در دهه ۱۸۶۰ بسازد.
البته باید گفت که این فیلم به نوعی یک بازخوانی تاریخی و واقعی درباره فردی به نام گوردون که در فیلم «پیتر» نام دارد است. از او تصویر بسیار دهشتناک و دردآوری موجود است که کمر برهنهاش را که به شدت از شلاقهای یک ارباب زخمهای کاری خورده نشان میدهد.
پیتر مردی که خدادوست و مومن است هنگامی که بر اساس سنت مسیحیان پای همسرش را میشست و برای او دعا میکرد از سوی ارباب به یک مزرعهدار فروخته میشود. او پس از تحمل درد و مشقت فراوان از مزرعه محل کارش فرار میکند تا خانواده خودش را بیابد. او در میان باتلاقهای لوئیزیانا سفر میکند و این در حالی است که شکارچیان برده به دنبال دستگیری او هستند. در ادامه، پیتر به ارتش اتحادیه میپیوندد و در طی معاینه پزشکی، آنها پشت برهنه او را میبینند که زخمهایی ناشی از شلاقهای تقریبا کشنده دارد. در اینجا تصویری از پشت شلاق خورده پیتر گرفته میشود و در روزنامه ایندیپندت به چاپ میرسد تا ظلم و ستم بردهداری در آمریکا را به نمایش بگذارد.
اگر بخواهیم کلیت فیلم را فارغ از داستانی که دارد نگاه کنیم باید چند مسئله را به شکل جدی مورد توجه قرار دهیم. فیلم درباره دورانی است که در آمریکا هزاران سیاه پوست به بردگی گرفته شده بودند و غیرانسانیترین رفتارها را در نهایت شقاوت و طمعورزی نسبت به آنها اعمال میکردند. فیلم سعی کرده این دوران را بیپرده و بدون هیچ اغماض، آشکارا در اختیار مخاطب قرار دهد. بنابراین ما با صحنههای بسیار دردآور و ناراحتکنندهای رو به رو میشویم. از سوی دیگر فیلم اگرچه به دنبال نشان دادن لغو بردهداری از سوی آبراهام لینکلن رئیس جمهور وقت آمریکا است، اما قصد دارد مقاومتها و مبارزاتی که برای رسیدن به آزادی را آنان متحمل شدند نشان دهد. بر این اساس با فیلمی رو به رو هستیم که کارگردان معنای زندگی و آزادی را در کانون فیلم قرار داده تا مخاطب آن را به عنوان محور بپذیرد.
رهاسازی اگرچه جنبشی مقام و ریشهدار است اما جانهای بسیاری برای آزادی از دست رفتند تا زندگی را به بسیاری از سیاهپوستان بازگردانند. شاید با دیدن این فیلم در برخی از صحنه ها گفته ها و رفتارها را تصنعی و شعاری بدانیم اما باید دقت کرد که کارگردان میان ایمان و استقامت پیتر برای رهایی از بندگی و فرار او از باتلاق بردگی پیوندی معنایی ایجاد کرده تا عمق رهایی را مخاطب به خوبی درک کند.
یکی دیگر از مواردی که باید در فیلم دقت کرد ایمان پیتر است. او در همه جا حضور خداوند را درک میکند و سخت باور دارد که خداوند مهربان است و روزی عدالت برقرار میشود. اما در میانه فیلم در جایی که بردگان از سوی اربابان خود سخت مورد آزار و شکنجه قرار میگیرند و فردی آیاتی از انجیل را مبنی بر اطاعات بردگان میخواند چهره پیتر گویای این است که اینان سخنان تحریف شده و مخالف با معیارهای انسانی است. او دائم در برابر ظلمی که به آنها روا میشود فریاد میزند که ما هم انسانیم. لذا کارگردان کاراکتر پیتر را چنان با صلابت و استوار قرار داده که با چهرهای تکیده و سوخته که خود گویای درد و رنج است بیننده تفاوت معناداری میان رهایی و آزادی و ایمان فردی نبیند.
کارگردان با آفرینش داستانی از فردی که احتمالا جزئیات آن چندان ثبت و ضبط نشده میخواهد مخاطب را چنان با فیلم دو ساعته خود همراه کند که رهایی او از باتلاق به دور از سختی نباشد. مخاطب تمام مصائبی را که بر پیتر میرود دائم پیگیری کند. کارگردان تعمدا اثری مهیج و ماهرانه ساخته تا نقشآفرینی برجسته و متمرکز ویل اسمیت گویای عمق رهایی باشد. چرا که برای رهایی هزینههایی بیش از آنچه که در فیلم میبینیم باید پرداخت. شاید بر همین اساس باشد که فیلم گاهی اوقات بسیار شدید و غیرقابل تحمل میشود و تماشای آن بسیار سخت است. حتی فیلمبرداری فیلم با کادرهای دقیق و به صورت سیاه و سفید انجام شده که بسیار شبیه به عکسهای گرفته شده توسط متیو بردی از جنگ داخلی آمریکا است. به قول منتقد نیویورک تایمز که نوشته «بخشی از قدرت این فیلم از اینجا میآید که اصرار دارد به چیزهای تقریبا غیرقابل تحمل نگاه کنید، که با بردهداری بهعنوان جنایتی علیه بشریت مقابله کنید و نه بهعنوان افسانه اشتباه «جنبش از دست رفته» که در نقاشیها، کتابها، فیلمها و مجسمههای بیشماری ثبت شده است». همین تعبیر میتواند ما را به فیلمی هدایت کند که هدف آن عمق بخشی به باور رهایی و هزینههای آن است. زندگی و آزادی داستانی خیالی نیست که ایده آن را در تصاویر جذاب دریافت کرد بلکه از عمق جان هر انسانی بر میخیزد.