مجله نماوا، نیما بهدادی مهر
بسیاری از تاکتیسینهای مشهور فوتبال، داشتن دروازهبان خوب را یکی از عوامل مؤثر در کسب موفقیت در تورنمنتها دانستهاند. اگر بخواهیم این الگوی نظری را به عرصه بازیگری در فیلم و سریال تعمیم دهیم برخی بازیگران دارای شمایلی منعطف برای ایفای هر نقشی اعم از کوتاه و بلند هستند که به آنها این قابلیت را میدهد که بالا و پایین هر نقش را بهدرستی اندازه میگیرند و واکنشهایشان در هر موقعیت نشانهای از درونیات آن شخصیت است.
شبنم مقدمی یکی از بازیگرانی است که دارای چنین ظرفیتی است. او میتواند شمایلهای گوناگونی از زن بودن (وجوه مختلف شمایل یک زن) را در بازی خود نمایان کند. به بهانه ایفای نقش سلطان خانم همسر نخست میرزا محمود زنبورکچی (سیامک انصاری) در سریال شبکه مخفی زنان که از نماوا در حال پخش است به برخی از بازیهای کارنامه او پرداختهام.
۱۰/ لیلا – زهرمار: فم فتال ناقص
لیلا در فیلم زهرمار ساخته سید جواد رضویان نمایهای از اغواگری و تَلَکه کنی را در شمایل خود دارد. او یک بازیچه است که قرار است با پاپوش دوختن برای حاج حشمت تهرانی (سیامک انصاری) به ابزار انتقامجویی دوست قدیمی حشمت از او بدل شود.
بهواقع کینه قدیمی که رهی (سیامک صفری) از حشمت دارد باعث شده تا ایده استفاده ابزاری از لیلا برای تَشَفی حس کینه و انتقام اجرایی شود، اما تصویری که از لیلا در پایان فیلم برجای میماند سنخیتی با آن پردهدری، هتاکی، اغواگری و هوچیگری این شخصیت در دو سوم زمان این فیلم ندارد. در همین تصویر دوپاره از شمایل لیلا، قدرت اجرای شبنم مقدمی بهوضوح ملموس است. او بهخوبی فرهنگ زیستی زنانی که در چنین تیپی میگنجند را در شیوه بیان، نحوه راهرفتن یا واکنشهای پرتنش کلامی و فیزیکی نشان میدهد تا ردی پررنگ از خود در فیلم زهرمار برجای بگذارد.
۹/ شهره – اکسیدان: تصویری از زنان لوند
ایفای نقش شهره در فیلم «اکسیدان» ساخته حامد محمدی مجال مناسبی است تا شبنم مقدمی ظرفیتهای دیگری از بازیگریاش را رو کند. او در این نقش باید راکورد ملنگی و شیطنت یک بانوی پرشور لوند و درعینحال تنها و در آرزوی همدم را بهخوبی در بازیاش حفظ میکرد و او توانست تا در طبیعیترین شکل ممکن زنانی که در چنین تیپ اجتماعی و کنش رفتاری خاص میگنجند را در بازیاش بازتاب دهد.
۸/ هاله – کلمبوس: خداحافظ تهران
بازی در فیلم کلمبوس به کارگردانی هاتف علیمردانی فرصتی است تا شبنم مقدمی نمایهای از آرزوهای دیرپای انسانهای در جستوجوی خوشبختی را بازتاب دهد. البته هاله که دههها از زندگیاش را در قمار مهاجرت به آمریکا به نظر سوزانده و تصور دارد که مهاجرت میتواند همه آرزوها و حسرتهای او را پوشش دهد وقتی پایش به سرزمین مقصد میرسد همه حبابهای توخالی رخنه کرده در ذهنش فرومیپاشد و با واقعیتی هولناک از بیسامانی مواجه میشود.
او اگرچه فکر میکرد که با مهاجرت به آمریکا همه تمنیاتش برآورده میشود، اما با رسیدن به آنجا نهتنها پدرش را از دست داد بلکه متوجه شد که همه وعدههای برادرش حبابی توخالی بوده و او را گریزی از موقعیت برساخته ناشی از یک مهاجرت بدون فکر و بهدور از برنامهریزی مشخص نیست و هاله به نمادی از یک انسان بازنده بدل میشود که آسایش زندگی و کانون گرم خانوادهاش را در نرد با آرزوی مهاجرت به ینگهدنیا میبازد.
۷/ عصمت – شبی که ماه کامل شد: ذبح قلب
نقش عصمت در فیلم شبی که ماه کامل شد به کارگردانی نرگس آبیار یکی از شمایلهای ستمکش و رنجوری است که از زنان در سینمای ایران بازنمایی شده است. او مادر فائزه و شهاب منصوری است که هر دو گل باغ زندگیاش را در اقدامی تروریستی از سوی عبدالمالک و عبدالحمید ریگی از دست میدهد اما آنچه بازی مقدمی در این نقش را برجسته و بارز میکند واکنشی است که او در سکانس غمبار کشتهشدن شهاب از خود نشان میدهد.
درحالیکه او سفرهای چیده و میزبان مهمانانی است در همان حین نگاهش به تلویزیون میافتد و ناخواسته پخش زنده کشتهشدن و بریده شدن سر پسرش شهاب را میبیند و ریاکشن او با چشمانی که التهابی غمبار از آن بیرون میزند و بدنی که میلرزد و دستانی که عاجزانه رو به تلویزیون تلاش دارد تا از این اقدام جلوگیری کند یکی از مهمترین فرازهای بازیگری شبنم مقدمی در اجرای متوازن شوک غم و بهت عزا در فیزیک و نگاه است.
۶/ خورشید – زاپاس: عشق مخفی
شخصیت خورشید در فیلم زاپاس شرمی ذاتی و خجالتی خاص در نگاهها و رفتارهایش دارد. همچون دختران جوانی رفتار میکند که به آنها آموختهاند در برقراری رابطه با مردان حریمی نگاه دارند و وقتی مردی به آنها مینگرد از رویارویی مستقیم و نگاه چشم تو چشم بپرهیزند.
این آموزههای سنتی و عرفی سبب شده تا خورشید شاید درکی از عشق اکبر (احمد مهرانفر) به خودش نداشته باشد و واکنشهای گرمی نسبت به حضورهای گاهوبیگاه اکبر جلوی خانه و مغازهاش نداشته باشد.
اما وقتی عمیقتر به رفتارها و نگاههای خورشید بنگریم متوجه رشد مخفیانه نهال عشق درون او میشویم. نهالی که او را متوجه خوش قلبی اکبر کرده و در سکانس پایانی فیلم، خندهای خاص و ملوسانه را از دیدن آن شیوه از ابراز عشق اکبر به خودش در زمین مسابقه فوتبال بر پهنای صورتش مینشاند.
۵/ شبنم مجد – امروز: قضاوت نادانسته
فیلم «امروز» ساخته رضا میرکریمی وجوه دیگری از تواناییهای مقدمی را نشان مخاطبان میدهد. بهواقع نقش شبنم مجد سرپرستار یک بیمارستان در تهران مجال دیگری است تا شبنم مقدمی وجوه دیگری از احساسات زنانه را این بار در قالبی نسبتاً منفی تجربه کند.
این بار نوع رفتار بازیگر، سردی و زمختی خاصی را به رخ میکشد و خبری از صورت شاداب و شورانگیز تثبیت شده در کارنامه مقدمی نیست و جای آن را یک صورت سنگی، قلبی سخت، رفتاری تندخویانه و نگرشی عصبی و شکاک نسبت به یونس پر کرده است.
شبنم مجد که از دیدن شرایط زن جوان (سهیلا گلستانی) برافروخته شده رفتاری پرتنش با یونس دارد و گویا در جایگاه دادستانی نشسته که میخواهد بدون بررسی ادله و شواهد، متهم (در اینجا یونس) را به جایگاه فرابخواند و حکم او را پیش از صدور نهایی به گوش او برساند.
او یونس را که یک راننده تاکسی است و فداکارانه همراه زن جوانی که با شرایط وخیم جسمانی در حال زایمان است به بیمارستان رسانده با چنان الفاظ تند و بیپروایانهای در دایره اتهام میگنجاند که چارهای برای یونس باقی نمیگذارد تا مهر سکوت بر لبان بنهد و با شرمی درونی، رفتاری نجیبانه را در قبال این حجم از بیادبی و قضاوت نادانسته روا دارد.
شبنم مجد نمادی از انسانهایی است که نادانسته و عجولانه بر اساس ظواهر قضاوت میکنند و چنان عصبی و پرخاشگر هستند که حضورشان برای هر جامعهای سم خالص است.
۴/ فخرالنسا – خاتون: مادر مقتدر
فخرالنسا مادر شیرزاد ملک و مادرشوهر خاتون بختیاری در سریال خاتون ساخته تینا پاکروان، یک کهنه زن قجری سرشار از التهاب درونی و عصبیت است که مهر مادری را در آدرسی نادرست درک کرده و نمیتواند با ذهنیت سنتی و خشنی که برآمده از زیستن در مجاورت با نظامیان است، در بحرانهای عاطفی پیشآمده برای شیرزاد راهنمای خوبی برایش باشد.
او از عظمت درونی خاتون و عشق بیآلایشی که نثار فرزندش شیرزاد کرده درکی ندارد و بیشتر به دنبال تثبیت این نکته است که او مادرشوهر است و عروس باید شنوای او باشد. بدیهی است در جدالی که میان نگرش فخرالنسا و خاتون شکل میگیرد بیشتر مخاطبان جانبدار خاتون میشوند اما فخرالنسا هم برای خود هواخواهانی دارد.
بهواقع فخرالنسا با وجود همه بدطینتیها و بدسرشتیهایی که در قبال خاتون دارد تلاش میکند تا تصویری مقتدرانه از خود نمایه کند که در بازنمایی این شمایل همراه با اقتدار نقش شبنم مقدمی بهعنوان بازیگر کاملاً ملموس است.
۳/ روحی – مدینه: زنی سرشار از حسرت
نقش روحی در سریال «مدینه» ساخته سیروس مقدم یکی از مهمترین شناسههای بازیگری شبنم مقدمی پیش از دوران پرکاری اخیر در نیم دهه گذشته است. روحی زنی سرشار از حسرت است؛ یک شکستخورده مطلق که قافیه زندگی عاشقانهاش را به درون پر از کمبودش باخته و نتوانسته همسرش را پیش خود نگاه دارد و همسرش با زنی دیگر به نام مدینه زندگی عاشقانهای را شروع کرد و حتی فرزندش بهمن نیز او را جدی نمیگرفت و به مدینه گرایش پیدا کرده بود.
روحی دچار یک گسستگی درونی ملموس است. او از یکسو مدینه را زنی کاریزماتیک میداند که شایسته تمجید و احترام است و از سوی دیگر نمیتواند این رقیب قدر را که با عشق او زندگی میکرده و برای فرزندش مادری مهربان است تحمل کند.
حاصل جدالهای درونی روحی با خودش چهرهای تکیده و مغموم از فردی بازنده است که تلاشی برای تغییر ندارد و در وضعیت کنونی زندگی، خود را از هر کوششی برای پیشرفت دور نگاهداشته و به یاد روزهای خوش گذشته مشغول است. البته در انتها روحی تحتتأثیر مهربانیها و درون بیآلایش مدینه قرار میگیرد و دوست خوبی برای او میشود.
۲/ شهره – هیولا: سنگ محک شرافت
شخصیت شهره در سریال هیولا ساخته مهران مدیری حالتی کاتالیزور برای هوشنگ شرافت دارد. او هم سفره شرافت شده و حلقه پیوند میان شهره و هوشنگ شرف و نجابتی است که زندگی آنها را از هر سیاهی دور ساخته است.
اما آشنایی هوشنگ با کامروا سرآغازی است بر تغییراتی بنیادین در نگرش و رفتار این زوج شریف که آنها را در پیلهای از نمایشگریهای ویژه فرهنگ تجملی قرار میدهد. شهره همواره با درآمد حلال هوشنگ کنار آمده اما در پی افزایش درآمدهای هوشنگ، به زندگی لاکچری خو میگیرد و سبک پوشش، مدهای آرایشی، فشار برای تغییر دکوراسیون خانه با خریداری مبلمان، یخچال و تلویزیون بزرگ، خرید ماشین و دیگر رفتارهایش نمایهای از نوکیسگی و تازه به دوران رسیدن را بازتاب میدهد.
تحول منفی شهره و شرافت در سریال هیولا، نمادی از خطرات گسست اقتصادی و شکاف طبقاتی پیامد آن برای تأثیرگذاری بر نگرشهای اخلاقی و پیشروی بهسوی اصالت سود است و شبنم مقدمی با درک درست خود توانسته تا تغییرات تدریجی شمایل شهره از یک زن سادهزیست و قانع به سمت زنی تمامیتخواه و تجملی را به زیبایی در بازی خود نمایان کند.
۱/ صنم – خجالت نکش: مادری نگران عرف
صنم در در فیلم خجالت نکش در سنین میانسالی باردار میشود، اما از شرم فرزندان خود که غافلگیرانه در روزهای منتهی به زایمان به پیش آنها آمدهاند این بارداری را مخفی میکند. بچهاش که به دنیا میآید با طراحی یک نقشه و گذاشتن بچه جلوی در از سوی قنبر تلاش میکنند تا او را سرراهی معرفی کنند و نزد خود نگاه دارند اما وقتی دوباره بازمیگردند بچه نیست.
التهابات صنم برای پیداکردن فرزندش که هنوز حتی صورت او را ندیده و در آغوش نکشیده سبب میشود تا مسیر روایت به پیش برود و استرسها و اضطرابهای صنم و قنبر برای پیداکردن بچه به بروز واکنشهایی دقیق از سوی مقدمی در واکنش به آنچه درون صنم میگذرد منجر میشود.
مقدمی به زیبایی مفهوم مهر مادری و عرف گرایی ملموس در جامعهای سنتی را در رفتارها و نگاههای صنم بازنمایی میکند و در نهایت هنگامی که بچه به مادر میرسد با چنان نگاه مهرانگیزی به کودک مینگرد که چارهای جز پذیرش این بازی درخشان از سوی مخاطبان باقی نمیگذارد.
مقدمی در این لحظه چند واکنش حسی صنم را در هم میآمیزد و ترکیبی از شادی، بغض و دلهره را هنگام انداختن اولین نگاه به صورت کودک در چهره خود آشکار میسازد.
تماشای سریال شبکه مخفی زنان در نماوا