مجله نماوا، سحر عصر آزاد
سریال فقط قتل های داخل ساختمان
«فقط قتلهای داخل ساختمان» یک سریال کمدی- جنایی اوریژینال است که با تلفیق مولفههای آشنای این دو گونه توانسته رویکردی جدید به سریال سازی در این مقطع داشته باشد؛ مقطعی که به واسطه شرایط برآمده از همهگیری بیماری کرونا، رقابت سریالها و شبکهها بر سر جذب مخاطب داغ و پررونق است.
فصل اول این سریال در ١٠ قسمت به کارگردانی استیو مارتین و جان هافمن ساخته شده که این دو در نگارش فیلمنامه هم مشارکت داشتهاند. ناگفته مشخص است با حضور مارتین در یکی از نقشهای اصلی، جنس کمدی و حال و هوای شوخیهای کار با تکیه بر سابقه پررنگ او در این عرصه قابل پیشبینی است.
سازندگان این سریال بدون وامداری مستقیم به یک اثر اولیه، دستمایههای مستعد قصهها و فیلمنامههای جنایی را مورد خوانشی جدید بر بستر طنز و کمدی قرار دادهاند و به همین دلیل هم میتوان اصالت کار آنان را برآمده از درک درست ریشه درامهای جنایی با حال و هوای کمدی دانست. از همین رو یک آپارتمان خاص و منحصر به فرد در نیویورک امروز محور این سریال قرار گرفته؛ مجتمع لوکس و البته پرجمعیت آرکونیا که محل زندگی بسیاری از هنرمندان معروف و مشهور دیروز و امروز آمریکایی است و از میان آنها سه کاراکتر نامتجانس تبدیل به شخصیتهای اصلی میشوند. طبعاً ترکیب دو مرد مسن و یک دختر جوان، چندان کنجکاویبرانگیز نیست مگر اینکه نقش آنها را استیو مارتین (چارلز هیدن ساویج/ بازیگر نقشهای کارآگاهی دهه ٨٠)، مارتین شورت (الیور پتنوم/ کارگردان شکستخورده تئاتر) و سلنا گومز (مِیبل مورا) ایفا کنند. البته این ترکیب، امتیاز اصلی خود را از فیلمنامه و طراحی جزئینگرانه شخصیتهایی میگیرد که همگی تنها و منزوی و به نوعی فراموششده هستند. علاوه بر آن یک وجه مشترک دیگر هم دارند؛ آنهم اینکه هر سه علاقهمند به داستانهای جنایی و گوش دادن به یک پادکست جنایی هستند.
سریال در قسمت اول با ریتمی سریع و بدون از دست دادن زمان، کاراکترهایش را به واسطه وقوع یک مرگ در آپارتمان آرکونیا، فعال و وارد کنش و واکنش میکند. بخصوص از این جهت که هر سه دقایقی قبل از مرگ با تیم کونو در آسانسور همراه میشوند و هر سه به این نتیجه میرسند که برخلاف نظر اولیه پلیس مرگ این جوان، نه خودکشی بلکه قتلی مرموز است. این انگیزههای مشترک کافیست تا هر سه بنا به نسبت پیدا و پنهان خود با تیم کونو و مرگ او، دست به کار جمعآوری مدارک قتل احتمالی او و نهایتاً ساخت یک پادکست با عنوان «فقط قتلهای داخل آپارتمان» شوند.
این مقدمه دستمایه خوبی برای راه افتادن موتور درام است؛ بخصوص که نویسنده و کارگردان با درک درستی که از ظرفیتهای بستر طنز و کمدی داشتهاند، از تضاد و ناهمگونی کاراکترها و موقعیتها استفاده بهینهای برای دراماتیزه کردن همراهی چارلز، الیور و میبل برده و پتانسیل خوبی را وارد قصه کردهاند. از درونگرایی میبل تا برونگرایی الیور، از اعتماد چارلز تا بیاعتمادی الیور و…
حفظ ریتم آنهم در سریالی که میانگین زمان هر قسمت آن بین ٣۵-٢۵ دقیقه است، آنقدر از سوی سازندگان جدی گرفته شده که برای شخصیتپردازی راهکارهایی طراحی کردهاند که چه بسا غیرمنطقی اما برای روند کار پیشبرنده باشد. نمونه برجسته آن جایی است که کاراکتر چارلز در حال باز کردن قفل در اتاق از گذشتهاش به میبل میگوید و همزمان الیور در خانه پسرش از شروع دوباره حرفهاش میگوید. در این دو سکانس موازی با بسط همزمان قصه فرعی دو کاراکتر مواجه هستیم؛ درحالیکه رد و بدل شدن این اطلاعات در چنین موقعیتی میتواند دور از ذهن باشد. اما مخاطب میپذیرد که قرار است بدون اتلاف وقت و افتادن ریتم در جریان این درام پرکاراکتر قرار بگیرد.
انتخاب آدمهای شکستخوردهای که در دوران افول زندگی خود به سر میبرند؛ چه مردان مسن مثل چارلز و الیور، چه دختری جوان مثل میبل که از افسردگی و بحران روحی رنج میبرد، امکانی فراهم کرده تا روند انگیزهمندی و فعال شدن آنها برای کشف راز قتل احتمالی، بتواند مخاطبان عادی و درگیر روزمره زندگی را (که چه بسا کم و بیش درگیر وضعیتی مشابه باشند) به همذاتپنداری با آنها وادارد. بخصوص ویژگی به پا خاستن کاراکترهای از رده خارج شده برای شروع دوباره، از تمهای کاربردی و هوشمندانهای است که همواره و مخصوصا در این مقطع زمانی میتواند همراهی مخاطب و تأثیرگذاری اثر را افزون کند.
سازندگان سریال برای پیوند گذشته و حال و رفت و برگشتهای زمانی نیز به مدد فلاشبکهای لحظهای و سریع، امکان همزماننمایی رویدادهای گذشته و حال را فراهم کردهاند و در این میان تضاد و تناقض واقعیت با آنچه در زمان حال روایت میشود یا در جریان است، تا حد زیادی کارکرد فلاشبک را بهروز کرده است. همانطور که تمهید ساخت پادکست که امروز در جهان کاربردی و فراگیر شده؛ توانسته به روند آشنای یک پرونده جنایی سویهای بهروز و مدرن بدهد و در عین حال درام را در مسیرهایی جذاب و متفاوت پیش ببرد. این رویکرد حتی شهرت معکوس را که بخصوص امروزه در فضای مجازی تبدیل به ملاکی برای جذب مخاطب شده، مورد هدف و آسیبشناسی قرار داده که این وجوه از سویههای زندگی مدرن در روزگار ما محسوب میشوند.
همانطور که اشاره شد در سریال «فقط قتلهای داخل ساختمان» روی مولفههای آشنا و تکراری آثار جنایی و معمایی مانور داده شده اما این وجوه کلیشهای به واسطه قرار گرفتن بر بستر طنز و کمدی، کهنه و نخنما به نظر نمیآیند بلکه تبدیل به خوانشی جدید میشوند. بخصوص وقتی قرار است در هر قسمت از سریال به واسطه عنوان هر قسمت پادکست، مخاطب همراه با این سه کاراکتر، روانشناسی قتل در شهر بزرگی مثل نیویورک را مورد کنکاش قرار دهد و پس از قطعیت یافتن قتل تیم کونو برای چارلز و الیور و میبل، سریال را همچون مراحل پیشرفت یک پرونده جنایی پیش ببرد. به همین واسطه همراه با معرفی تدریجی این سه کاراکتر و گذشته و حال آنها، بررسی ساکنان آپارتمان به منزله مظنونین پرونده آغاز میشود و به موازات آن تلاش الیور برای پیدا کردن اسپانسر جهت ادامه ساخت پادکست ادامه مییابد. همین ساختار خطوط و کاراکترهای فرعی را وارد کار کرده و تور قصه را گسترده میکند تا همچون یک پرونده قتل واقعی مخاطب نیز دادهها، دانستهها و حدس و گمانهای خود را مورد تحلیل و بازبینی قرار دهد. هرچند در این میان جنس، لحن و نحوه طراحی لحظات طنز و کمیک که سبک خاص استیو مارتین در نگارش، بازی و اجرا است، میزان جدیت و اهمیت و تعلیق ماجرا را تحت تأثیر قرار داده و رنگی از سادگی و قابل پیشبینی بودن و چه بسا سهلالوصول بودن به کلیت کار داده که به نظر میآید هدف سازندگان هم رسیدن به محصولی سرگرمکننده و خوش ریتم بوده تا سریالی عمیق و تأثیرگذار.
برگ برنده نهایی قسمت سوم سریال برای ایجاد کنجکاوی در مخاطب حضور استینگ، خواننده مشهور گروه پلیس به عنوان یکی از ساکنان آپارتمان و یکی از مظنونین این پرونده قتل در نقشی دافعهبرانگیز است که به مخاطب این نوید را میدهد که در قسمتهای بعدی هم با چنین غافلگیریهایی مواجه شود.
در نهایت اینکه پرونده قتل محوری سریال «فقط قتلهای داخل ساختمان» بیش از هر چیز بهانهای است برای همراهی با آدمهایی آسیبدیده و شکستخورده و تنها که در طول حل این پرونده، تلاش میکنند گرهها و زخمهای درونی خود را کشف و ترمیم کنند. همین تلنگر اگر منجر به تعمیم یافتن این موقعیت به زندگی واقعی مخاطبان سریال شود، برای تأثیرگذاری چنین مجموعهای کافیست.
تماشای سریال فقط قتلهای داخل ساختمان در نماوا