مجله نماوا، منوچهر دین پرست
برخی به بد بودن سرشت انسان معتقدند و برخی نیز به خوب بودن آن، بعضی هم آن را لوح سفیدی میدانند که در طول زندگی انسان و با اعمال انسان رنگ خوبی و بدی به خود میگیرد. برخی نیز وجود سرشت واحد را برای انسان انکار میکنند و معتقدند انسانها با هم متفاوتند. همین کشاکش میتواند دستمایه یک حکایت و یا داستان و حتی فیلم سینمایی باشد. فیلم جدید هومن سیدی، «جنگ جهانی سوم»، بر چنین کشمکشی ساخته شده و جدالی را به تصویر میکشد که میتوان ذات پلید و سرشت درنده خوی آدمی را به خوبی آشکار کند. اگرچه، وقتی که زندگی برای کسانی تلخ و سیاه شود هر انسانی میتواند چنان درندهخو و وحشی شود که هیچ چیز جلودارش نباشد. هیچ فرقی نمیکند در کجای دنیا باشید چرا که قرار است دیگر انسان نباشید. اما قضیه به همین سادگی هم نیست، زمینه و زمانه چنان جفت و جور میشود، چنان در و تخته جور میآید که قرار است کسی چیزی نباشد تبدیل به کسی میشود که میتواند همه چیز را نابود.
کارگری که به ظاهر چهره تکیده و درماندهای دارد. گویی بخت بر او چنان سیاه گشته که مصیبت عالم بر سر او ریخته است. او از سر اتفاق برای کارگری به محل لوکیشن فیلمی میرود که قرار است درباره زمانه هیتلر و جنایتهای او باشد اما اتفاق دیگری رقم میخورد و نقش هیتلر را به او میدهند و او سر از دنیای بازیگری در میآورد. او به دلیل شباهت عجیبش به هیتلر به عنوان جایگزین بازیگر قبلی که بیمار شده و دیگر نمیتواند بازی کند، انتخاب میشود. او نه درکی از سینما و بازیگری دارد و نه اصلا میداند تاریخ چیست. شاید حتی اصلا اسم هیتلر هم به گوشش نخورده باشد. اما همین کارگر بخت برگشته قرار است نقش یکی از جنایتکاران مهم تاریخ را بازی کند.
هومن سیدی به مانند دیگر آثار خود به خصوص سریال قورباغه نشان داد که میتواند میان تخیل و واقعیت خطی بکشد که نه فیلماش را واقعی بدانیم و نه آن را تخیلی بشماریم. او با چنین ظرافتی جهانی از پاکی و پلیدی را به هم ریخته تا داستانی که به ظاهر میتواند عاشقانه باشد سر از تونل سیاه جنایت در بیاورد. تونلی که هر کسی در آن برای منفعت خود تلاش میکند و از استثمار دیگری و چشم پوشی از هر جنایت و ضرب و شتمی کوتاه نمیآید.
محسن تنابنده که نقش شکیب را ایفا میکند به عنوان یک کارگر روزمزد میانسالِ بیخانمان است که همسر و پسرش را سالهای پیش در یک زلزله از دست داده و گویی با این امر کنار نیامده و چهره مغموم و فلکزدهای دارد. او با یک زن (شاید روسپی) ناشنوای جوان به نام لادن رابطه برقرار کرده و دلباخته او میشود. اما عشق او به لادن محوریت فیلم نیست بلکه اتفاقی است که برای لادن رخ میدهد و شکیب را به چهره مخوفی تبدیل میکند که در حین تماشای فیلم نمیتوان حدس زد که او چه در سر دارد. کارگردان با دقت و توجه ویژهای که دارد توانسته هر صحنه از فیلم را با چالشی اخلاقی رو به رو سازد که منطق قصه فرو نریزد و درامی پر احساس و حتی توام با نتیجهگیریها و قضاوتهای آنی برای مخاطب شود.
فارغ از قصه فیلم که میتواند هر مخاطبی را سرگرم کند کارگردان با زیرکی تفکری را آشکار میکند که میتوان فیلم هومن سیدی را از زوایای مختلف فکری و حتی فلسفی هم مورد بررسی و ارزیابی قرار داد. فیلم بر دو نیمه بنا شده، نیمه اول که زندگی سیاه شکیب را میبینیم که چگونه درد و و رنجی روح او را خورده و از درون او را متلاشی کرده اما نیمه دوم فیلم که با مرگ لادن حرکت میکند ما با شکیبی رو به رو میشویم که شکیباییاش را از دست میدهد و منطق فکر و گفتوگو را کنار میگذارد و هر ستم و جفایی که به او میشود را با درندهخویی پاسخ میدهد. هرچهقدر که فیلم جلوتر میرود او درندهتر و درندهتر میشود تا جایی که دست به کشتاری میزند که منطق آن را باید در کل فیلم جستوجو کرد. در کلیت فیلم «جنگ جهانی سوم» موقعیتهایی نظیر فرستادن کارگران به داخل اتاق که تداعیگر اتاق گاز زندانهای آشویتس است، به همان اندازه جالب است که عوامل فیلم هیچ درکی از شکیب ندارند و حرفهای او را گذافه میدانند و حتی او را کتک میزنند.
چرا که مسئله اساسی کارگردان در فیلم این است که نشان دهد افراد زیادی مانند هیتلر وجود دارند و این تعداد نه ظالم بودند و نه بیمار روانی، بلکه بسیار عادی بودند و عادی هم رفتار میکردند، هنوز هم مانند آنها بسیار زیاد هستند. نمونه آشکار نیز، شکیب است، که بیپروا مرگ غمانگیز یک انسان (لادن) را نادیده میگیرند و هر طور شده میخواهند آن را یا نادیده بگیرند و یا اساسا تحت تاثیر اغوای ایدئولوژی شیطانی خود شوند و مدام ذهنشان آنها را به سمت خودخواهیهای کوچک و منافع شخصی هدایت کند.
بیگمان با تماشای فیلم میتوانیم مفاهیم بسیاری از جمله سیاسی و اخلاقی و اجتماعی به دست آوریم داستانی تراژدیک که دچار تحولی شگرف و دراماتیک میشود. اما کارگردان به خوبی نشان داده که آشویتس را انسانها خود درست میکنند و قربانیانش را انتخاب میکنند. به هیچ عنوان قصد این را ندارم که فیلم هومن سیدی را فیلمی فیلسوفانه قلمداد کنم که چرا در این قد و قوارهها نیست اما کارگردان به خوبی نشان میدهد که شکیب با آن شمایل عصبی و درعینحال کمحرف، به راحتی میتواند هیتلر شود و هیتلر شدن هم چندان سخت نیست.
تماشای آنلاین فیلم جنگ جهانی سوم در نماوا