مجله نماوا، ایلیا محمدی نیا
در خلق یک اثر هنری شرایط و امکانات مناسب مالی اولویتی مهم و شرط لازم تولید اثر محسوب میشود، اما به حتم این شرط لازم و ضروری، شرط کافی برای رسیدن به تولید بهینه اثرهنری نخواهد بود. برای پیدا کردن مصادیق این امر در حوزههای مختلف هنری خیلی لازم نیست ذهنی جستوجوگر داشته باشید کافیست شعاع دیدتان را گستردهتر کنید آن وقت است که با انبوهی از آثار تولید تکرار شونده مواجه میشوید که نمونههای فراوانی همانند آن را میتوانید پیدا کنید. در واقع آنچه که یک اثر هنری را از سایر آثار متمایز میسازد تنها نگاه صاحب اثر به مضمون و انتخاب ساختاری مناسب برای آن است. تمایز هم صرفا در نگاه متفاوت حاصل نمیشود بلکه نتیجه باید ارزشمند و قابل تحسین شمرده شود. با این تعریف دیگر به هر اثری نمیتوان لقبی ویژه داد مگر آنکه متفاوت و ارزشمند هم باشد.
انیمیشن کوتاه «چتر آبی» به نویسندگی و کارگردانی ساشکا آنسلد( Saschka Unseld) محصول کمپانی پیکسار دقیقا به جهت نگاه خلاقانه فیلمنامهنویس و کارگردان به مضمونی تکرارشونده همچون عشق واجد معنای کامل واژه ارزشمند و در نتیجه قابل ستایش است.
«چتر آبی» تمام ارزشمندی خود را بیش از هر چیزی، مرهون فیلمنامه موجز و در عین حال کامل خود است. فیلمنامهنویس اصراری به گفتن حرفهای گلدرشت ندارد. ساده حرف میزند و این سادگی خود پیچیدگی یک رابطه عاشقانه را رقم میزند. چرا که عشق در عین سادگی سرشار از پیچیدگی و رمز و راز است که اگر پیچیده و غامض نبود دیگر چترها هم همچون چتر آبی در پی معشوق خود میرفتند. اما درک این مناسبات به نظر چندان ساده نیست. به همین خاطر هم هست که تمام ابزارهای موجود در خیابان چنان ذوقزده از این تجربه متفاوت میشوند که همه مساعی خود را به کار میبرند که آن اتفاق موعود شکل بگیرد؛ به قول سهراب سپهری: «بهترین چیز، رسیدن به نگاهیست که از حادثه عشق تر است.»
کارگردان فیلم به جهت اشرافی که بر قصهاش دارد میداند چگونه تمام آن رویابافیهایی که در حین نوشتن نمیتوانست به رشته نوشتن درآورد در مقام کارگردان و به مدد فنآوریهای روز به تصویر بکشد. ترکیب موسیقی باران و اجسام به ظاهر بیجان خیابانهای شهر خاکستری موسیقی عشق را رقم میزند که سرتاسر فیلم و حتی بعد دیدن آن در ذهن مخاطب هست و طنین انداز میشود. نتیجه هم چیزی میشود که بارها و بارها آن را میتوان دید و سرشاراز فحوای کلام و تصویر نابش از یک عشق نامتعارف شد.
در روزگاری که همه چیز شبیه به هم و کلیشهای شده است، همچون چترهای خاکستری رنگی که زیر باران بیهیچ نشاطی مامن آدمی هستند، در روزگاری که آدمها فقط روزگار میگذرانند که زنده بودنشان را به دیگران اثبات کنند، در روزگاری که آدمها بیهیچ کنشی و کلامی همچون عروسکهای کوکی از کنار هم میگذرند؛ میتوان سرزنده و متفاوت بود و عاشقانه دنیا را دید و باور داشت که کائنات از ناودان آب گرفته تا چراغ راهنمایی و رانندگی از صندق پست گرفته تا ویترین مغازه و… همه و همه به تو کمک میکنند که جهان خودت را بسازی.
انیمیشن «گروه موسیقی یک نفره» (One Man Band) به کارگردانی «مارک اندرو و اندرو خیمنز» (Mark Andrews و Andrew Jimenez) دیگر فیلم کوتاه انیمیشن محصول پیکسار است که می توانید در نماوا ببینید و از این همه ایجاز در فیلمنامهنویسی و نگاه خلاقانه آن به داستان کوتاهش لذت ببرید.
فیلم «گروه موسیقی یک نفره» نقدی است بر موسیقی که برای عدهای تنها محل کسب درآمد میشود غافل از اینکه موسیقی قرار بود مروج شادی و نشاط باشد حال خود تبدیل به هیولایی ترسناک شده است که نه تنها مخاطبی را جذب نمیکند بلکه باعث هراس و وحشت او میشود. راه حل اما ساده است همه چیز باید از صافی پاکی (در اینجا آب نماد پاکی است) بگذرد.