مجله نماوا، یزدان سلحشور
شاید شما از کسانی نباشید که از شوخی با «وضعیت»ها و «شخصیت»های مشهور ادبی، سینمایی، تلویزیونی یا کمیکاستریپی لذت ببرید. سهل است، شاید اصلاً بدتان بیاید! با این همه ناشران آثار ادبی و کمیکها یا تهیهکنندگان سینمایی و تلویزیونی، اغلب راههایی را بلدند که شما را راضی کنند! شما ماهی هستید به عنوان مخاطب و آنها ماهیگیرند فقط باید طعمهی مناسب سرِ قلاب باشد! زندگی مدرن [یا در واقع پستمدرن!] یعنی همین! به این زندگی خوشآمدید! «آدام سیاه» و «انولا هلمز۲»، دو جلوهی متفاوت و در عینِ حال شبیه به همِ شوخی با شخصیتهای مشهور است. توضیح بیشتری میخواهید؟ بگذارید از اینجا شروع کنیم: نقیضهسازی یا ساخت پارودی [نقیضه که به آن «پارودی» یا «پَرودی» (به فرانسه: parodie) نیز گفته میشود، تقلید طنزگونه از یک کار هنریِ دیگر است. نقیضه در مواردی به قصد استهزاء و نقد اثر ساخته میشود و در مواقعی تنها هدف خنداندن است. این سبک یکی از فنون عمده طنز محسوب میشود. پارودی در ادبیات اروپا به شکلهای مختلف استفاده شده ولی تعاریف متفاوت معاصر آن، بیانگر نبود تعریفی مورد قبول همگان از این نوع ادبی است. با تأکید بر نظریه گفتگویی باختین و با توجه به دیدگاههای ژنت و بارت، میتوان پارودی را چنین تعریف کرد: پارودی تقلید یا تغییر شکل عامدانه محصولی فرهنگی-اجتماعی (شامل انواع متون ادبی و غیر ادبی و گفتار در معنای بسیار گسترده باختینی آن) است که با دیدگاهی دست کم سرگرمکننده، نه لزوماً تمسخرآمیز، موضوع اصلی خود را بازآفرینی میکند] همیشه امری جذاب بوده و خواهد بود اما در امر ساخت پارودی، دستیافتن به «پارودی یک شخصیت» با شهرتی نزدیک به آن [یا در واقع ساخت یک همزاد مشهور با شباهتها و تفاوتهای بسیار] کار بسیار دشواریست یا اگر بخواهم سرراستتر بگویم موفقیت در آن بسیار دشوار است. در چنین روندی، آفرینندهی اثر باید شخصیتی شبیه به شخصیت اصلی خلق کند که یادآور نسخهی اصلی باشد با این همه باید تفاوتهایش هم چشمگیر باشد. در این میان، اگر اسم شخصیت دوم شبیه شخصیت اصلی باشد باز هم کار مشکلتر میشود اما در مواردی اسم تغییر میکند که مثال معروفاش «هالک» است که پارودی «آقای هاید» [«مورد غیرعادی دکتر جکیل و آقای هاید» (Strange Case of Dr Jekyll and Mr Hyde) رمان کوتاه نویسنده اسکاتلندی «رابرت لوییس استیونسون» که در ۱۸۸۶ در لندن منتشر شد] است. در مورد «آدام سیاه» و «انولا هلمز۲» باید گفت که مصداق «همنامی شخصیتهای نسخه دوم»اند. انولا هلمز، خواهر شرلوک هلمز است و آدام سیاه، همزاد شیطانی شزم است که با همان روند گفتن کلمه شزم [شخصیت مشهوری معادل سوپرمن، در کمیکهای دیسی که توسط بیل پارکر و سی.سی. بک خلق شد و برای اولین بار در شماره ۲ از مجموعه کمیک ویز کامیکس (فوریه ۱۹۴۰) حضور پیدا کرد. او جادوگری باستانیست که به بیلی بَتسون جوان قدرت تبدیل شدن به ابرقهرمانی به نام کاپیتان مارول را میدهد. دیسی سپس از سال ۱۹۷۳، ماجراجوییهای کاپیتان مارول را تحت عنوان شزم! به نام خود ثبت کرد] بدل به «اَبَرانسان» میشود. «آدام سیاه» در روند تغییر شخصیت، حتی متفاوت است با شخصیتی که در کمیکهایش شاهدیم چون قرار است که از شخصیتِ شرور به شخصیتِ قهرمان تغییر جهت دهد. انولا هلمز هم با شخصیتی که زادهی تخیل نانسی اسپرینگر است و در سری کتابهای او که با همین نام و برای نوجوانان نوشته و منتشر شده، در نسخهی سینماییاش متفاوت است چون در نسخهی سینمایی، این شخصیت از ژانر نوجوانانه وارد آثار بزرگسال میشود. پس میتوان نتیجه گرفت که کلاً کار سازندگان نسخهی سینمایی این آثار، بسیار دشوار بوده و از آن دشوارتر، نبرد لحظه به لحظهی سازندگان نسخهی سینمایی با سلیقهی و پسندِ مخاطبان کمیکهای «آدام سیاه» و کتابهای «انولا هلمز» در هر نما و سکانس است. من که آرزو نمیکنم جای آنها باشم شما چطور؟!
شخصیت دومی که میخواهد با «راک» بدل به شخصیت اصلی شود!
«آدام سیاه» -حتی اگر از طرفداران این فیلم نباشیم- با هر متر و معیاری، به نسبت فیلم «شزم!» محصول ۲۰۱۹، فیلم بهتری است. دوئین جانسون [که او را به نام «راک» هم میشناسیم] ابتدا میخواست در آن فیلم این نقش را بازی کند که شانس آورد و این کار را نکرد! در عوض، فیلم مستقلی نصیباش شد [که خودش یکی از تهیهکنندگاناش است!] در واقع، این شخصیت شرور، در فیلم آن قدر عوض میشود که در پایان کار، رسماً بدل به قهرمان میشود و سکانس مواجههاش با سوپرمن، معنادارتر از مواجهه شخصیتِ اصلی شزم با سوپرمن چه در کمیکها و چه در دادرسیهای قضاییِ بیرون از کمیکها و جهان واقعی [به خاطر شباهتهای انکارناپذیر شزم با سوپرمن] است. جانسون، یکی از معدود ورزشکارانِ موفقیست که در سینما، به بازیگری محبوب بدل شده بنابراین انتظار هم نمیرفت که نقش یک شرور را بازی کند نویسندگان فیلمنامه هم این شخصیت را از یک شخصیت شرور به شخصیتی بهشدت عصبانی بدل کردند که قادر به کنترل خشماش نیست و وقتی به عواقبِ کارهایش پی میبرد سعی میکند خودش را عوض کند در واقع «آدام سیاه» در این فیلم کاملاً شبیه سوپرمنِ «نسخهی کارگردان لیگ عدالت» است [Justice League Snyder Cut] که در سکانس پایانی، میخواهد دخل شرورها و قهرمانها را یکجا بیاورد! در این فیلم دو نام ایرانی هم به چشم میخورد: سارا شاهی به عنوان بازیگر که او را با سریال محبوب «مظنون» میشناسیم و سهراب نوشیروانی که یکی از سه فیلمنامهنویس کار است.
مهمترین نکتهی این فیلم، احتمالاً هیچ ربطی به خودِ آن ندارد! شان کانری پس از خداحافظی با نقش جیمز باند دچار مشکلات زیادی شد [حتی نقش چهارم بازی میکرد!] تا بالاخره با تغییر چهره و گذاشتن ریش توانست دوباره به صحنه برگردد! نقش جیمز باند، همیشه برای بازیگراناش دردسرساز بوده! پیرس برازنان هم پس از جدا شدن از نقش جیمز باند، افولی مشابه را تجربه کرد و در این فیلم در نقش دکتر فیت، با گذاشتن ریش، ظاهراً دوباره به صحنه بازگشته! موفق باشی پیرس!
چه کار کنیم با این همه هلمز؟!
شرلوک هلمز، مایکرافت هلمز و حالا هم انولا هلمز! شرلوک هلمز، معروفترین شخصیت ادبی دو قرن اخیر است مایکرافتِ سیاستمدار که به گفتهی شرلوک، باهوشتر از اوست، شهرتاش را مدیونِ برادرِ کارآگاهاش است و حالا هم انولا، به عنوان خواهر این دو برادر به دردسرهای دوستداران شخصیت شرلوک اضافه شده! انولا، البته متأخر است و زادهی تخیل نانسی اسپرینگر و برای مخاطبان نوجوان خلق شده با این همه در دو نسخه سینمایی [۲۰۲۰ و ۲۰۲۲] بدل به شخصیتی نوجوان شده که در دنیای بزرگسالان و در ژانری بزرگسالانه، میخواهد با برادر باهوشاش رقابت کند و در واقع، به بهانهای بدل شده برای «بازنگری زنانه» در حوزهی «وضعیتهای مردانهی پیشین». در فیلم دوم، سیاهپوستان دارای موقعیتهایی شدهاند شبیه به موقعیتهایی که اکنون در دنیای پسامدرن دارند و زنان، از نقشهای حاشیهای به نقشهای اصلی بدل شدهاند. بزرگترین تغییر، البته متعلق به تغییر نقش پرفسور موریارتی –شخصیت شرور و نابغه ریاضی آثار شرلوک هلمز- است [برای اینکه داستان لو نرود از توضیحات بیشتر، معذورم!] او که در برخی دنبالههای دنیای شرلوک که نویسندگان دیگری غیر از آرتور کانن دویل، آنها را نوشتند از نابغهای تبهکار، به یک معلم ریاضیِ ساده که هدفِ افکار بیمارگونهی شرلوک قرار گرفته، تبدیل شده بود [حتی پای فروید را هم برای درمان شرلوک به میان کشیدند!] در «انولا هلمز۲» به تغییری واقعاً تکاندهنده دچار شده است! شکستن «دیوار چهارم» و حرف زدن انولا با تماشاگران، رویکردی تکرارشونده در هر دو فیلم است. به هر حال به نظر میرسد که قرار است این هلمز جدید همچنان روی پردهی سینما با چهره و صدای میلی بابی براون [که یکی از تهیهکنندگان هر دو فیلم هم هست و او را با سریال بسیار محبوب «چیزهای عجیب» میشناسیم] با ما حرف بزند!