فیلمها میتوانند یک عالمه شور و نشاط در ما برانگیزانند، اما نگاهی به فهرست تاریخ سینما مرعوبکننده است. چرا؟ چون علاقهمندی که مفتون یک بازیگر، یا شیفتهی یک کارگردان یا هوادار یک ژانر فرعی است متوجهی کشمکش دیگری میشود؛ اینکه از کجا شروع کند؟ گاهی اوقات همهی آنچه لازم دارد دریافت یک پیشنهاد یا توصیهی مناسب است که بتواند آن علاقهمند به سینما را در مسیر درستش قرار دهد.
پیشنهاد ما برای وسواس بعدی شما شاهکارهای مدرنیستی میکل آنجلو آنتونیونی (1912- 2007) است.
همچنین بخوانید:
چطور به سراغ فیلم های ویتوریو دسیکا برویم
چرا دیدن آثار آنتونیونی آنقدرها ساده به نظر نمیرسد
به نظر میرسد فیلمهای میکل آنجلو آنتونیونی ــ خصوصاً فیلمهای بهلحاظ انتقادی تحسینشدهی او از جمله ماجرا The Adventure 1960، صحرای سرخ Red Desert 1964 و آگراندیسمان Blowup 1966 ــ وقتی پای دیدگاه کلیشهای سینمای هنری (هنرکدهای) در میان باشد، از تمام امتیازات و ارزشهای سینمایی برخوردارند. ریتم آهسته، روایتهای آزاد، شخصیتهای معمایی، پایانبندیهای باز و غیرقطعی: همهی این عناصر در فیلمهای آنتونیونی حاضرند.
آنتونیونی را بهعنوان یکی از بزرگترین شارحان بطالت بورژوایی میشناسند و هر چند او به روانشناسی شخصیتهایش علاقهی زیادی دارد اما آن روانشناسی که او در فیلمهایش به تصویر میکشد چندان با قواعد سینمای هالیوود قرابت ندارد. او در مصاحبهای با شمارهی ماه ژوئن 1962 نشریهی ایل تمپو II Tempo استدلال میکند که: «اگر امروزه انسان تنهاتر است، این امر به خاطر دشوارتر شدن برقراری ارتباط است. شاید این بیقراری و تشویش ناشی از این واقعیت باشد که تکنولوژی بهنحوی هشداردهنده پیشرفت کرده است.» آنتونیونی از میان فیلمسازان ایتالیایی پسانورئالیسم تاثیرگذارترین کارگردان به شمار میآید. سایهی سنگین سبک فیلمسازی او را ــ چه بر حسب موضوع چه بر حسب سبک ــ میتوان بر کار فیلمسازان مختلفی از ویم وندرس گرفته تا داریو آرژنتو، میشائل هانکه، برونو دامونت، سوفیا کاپولا و پائولو سورنتینو پی گرفت. این نکته توضیح میدهد که چرا آثار او بهطور گستردهای در قالب دیویدی و بلوری در دسترس سینهفیلها قرار دارند. هم اینک در انگلستان 14 فیلم از 16 فیلم بلند او بهصورت دیویدی و بوری در دسترس هستند. از جمله آثار کمتر شناخته شدهی او همچون بانویی بدون گلهای کامیلیا La signora senza camelie 1953 و رفیقهها Le amiche 1955.
بهترین نقطهی شروع: داستان یک عشق Story of a Love Affair 1950
اغلب منتقدان وسوسه میشوند که در معرفی آنتونیونی صاف به سراغ مسئلهی مشهور به چهارگانهی «از خود بیگانگی» در آثار او بروند یا فیلمهای انگلیسی زبان او همچون آگراندیسمان، نقطهی زابریسکی Zabriskie Point 1970 و حرفه: خبرنگار Professione: reporter 1975 را مثال بزنند. اما برای پی بردن به اینکه سبک آنتونیونی تدریجاً چطور شکل گرفت پیشنهاد میکنیم که با اولین فیلماش داستان یک عشق شروع کنیم. در این فیلم لوچا بوزه در نقش پائولا فونتانا یکی از اولین بازیهایش را به نمایش میگذارد. او نقش همسر جوانی را بازی میکند که همسرش یک گاراگاه خصوصی برای تجسس در سابقهی او استخدام میکند. آنتونیونی در یک مسترکلاس در 1961 در مرکز فیلم Sperimentale di cinematografia در ایتالیا اعلام کرد که به بررسی «سردی اخلاق عناصر مشخصی از بورژوازی هایکلاس میلانی» علاقهمند است. با این نکته بلافاصله در مییابیم که با فیلمسازی طرف هستیم که به مسئلهی راز و کیفیات مبهم شخصیتها و منظرهها علاقه دارد. آنتونیونی در 1953 فیلم دیگری با حضور لوچا بوزه ساخت، درامی که مسئلهاش تامل بر خویشتن است، بانویی بدون گلهای کامیلیا، دربارهی یک دستیار مغازدهدار است که برای تبدیل شدن به یک ستارهی سینما تقلا میکند.
بعد از این فیلم به سراغ کدام فیلم آنتونیونی برویم
بعد از اینکه در بخش اول خلاصهی کوتاهی از دورهی اول آنتونیونی ارائه کردیم حالا آمادهایم تا به سراغ آثاری برویم که آنتونیونی به خاطرشان مشهور است. فیلم ماجرا یکی از آثاری است که سنگ بنای سینمای هنری اروپا محسوب میشود، اما معروف است که زمان پخش این فیلم دورهی سینمایی شگرفی بود که در آن شاهد آثاری چون هیروشیما عشق من Hiroshima mon amour (آلن رنه، 1959)، از نفس افتاده Breathless (ژان لوک گدار، 1960)، روکو و برادرانش Rocco and His Brothers (لوچیو ویسکونتی، 1960)، و زندگی شیرین La Dolce Vita (فدریکو فلینی، 1960) بودیم و به همین دلیل این فیلم در آن زمان کمی مهجور ماند. منتقدان و مخاطبان از بابت این مسئله پریشان شده بودند که فیلم دارای بخشهای پر پیچ و خم طولانی و آشکارا ملالآوری بود، و اینکه آنها پی نبردند که چرا فیلم به گرهگشایی راز اصلیاش نمیپردازد.
این فیلم ماجرای زن جوان ناراضی به نام آنا (با بازی لئا ماساری) را تعریف میکند که با نامزد معمارش به نام ساندرو (با بازی گابریله فرزتی) و گروه کوچکی از دوستان شامل کلودیا (با بازی مونیکا ویتی) با قایق به یک سفر تفریحی میروند. وقتی که این جماعت در جزیرهای توقف میکنند آنا ناپدید میشود. پس از این رخداد دراماتیک آنتونیونی با انتظارات تماشاگران بازی میکند و اجازه میدهد که روایت فیلم به سمت و سوهایی غافلگیرکننده منحرف شود. ماجرا اولین همکاری این کارگردان با مونیکا ویتی بازیگر رمی الاصل میباشد. ویتی در هر چهار فیلم از سری چهارگانهی معروف آنتونیونی حضور دارد، و در فیلمهای صحرای سرخ و کسوف The Eclipse مهمترین نقش را ایفا میکند.
فیلم شب با بازی مارچلو ماسترویانی و ژان مورو در نقشهای جیووانی و لیدیا پونتانو، تصویرگر زوجی است که در رابطهی زناشوییشان دچار بحران میشوند. صحنهای که لیدیا خیابانهای تقریباً خالی میلان را گز میکند یکی از قطعات خوش ساختی است که در مسترکلاسهای سینمایی به خاطر تصویربرداری تک فام و درخشان مدیر فیلمبرداری خوش ذائقه جیانی دی ونانزو به نمایش در میآید.
در فیلم کسوف ویتوریای مترجم (با بازی ویتی) با پیرو (با بازی آلن دلون) دیدار میکند، که یک دلال از خود مطمئن و جسور بازار سهام است. اما رابطهی این زوج هم مثل رابطهی سایر زوجهای فیلمهای آنتونیونی دستخوش بحران میشود. ناهمخوانی میان سرخوشی احساسی و مادی در فیلم کسوف شدیداً احساس میشود و ما همچنین هر چه بیشتر از جهانی بیرون از عذابهای شخصیتهای اصلی آگاه میشویم (که سکانس استادانهی نهایی فیلم تجسمی از آن است).
فیلم صحرای سرخ اولین فیلم رنگی آنتونیونی بود و از بسیاری جهات انتزاعیترین فیلم او به شمار میرود. او در 1979 به منتقد سینما، آلدو تاسونه گفت «من به نیروهای دینامیک رنگ علاقه دارم، به همین دلیل است که بسیار شیفتهی نقاشیهای جکسون پولاک هستم. در فیلم صحرای سرخ میخواستم سیمای واقعیت، آب، خیابانها، و مناظر را چنان تغییر دهم که گویی آنها به طور فیزیکی، رنگآمیزی و نقاشی شدهاند.» پیر پائولو پازولینی «سوبژکتیویتهی آزادِ غیرمستقیم» این فیلم را تحسین کرده است، یعنی شیوهای که آنتونیونی به مخاطب مجال میدهد جهان را از خلال حسپذیریِ شخصیت اصلی، جولیانا (ویتی) تجربه کند (جهانی شاملِ دورنماهای صنعتیِ دلگیر و دل مردهی فِرارا و نواحی اطرافش). این فیلم ترکیببندیهای نقاشانهی نفسگیرتری را به نمایش میگذارد و در ضمن از موسیقی تجربی مسحورکنندهی جوانی پوسکو بهره میبرد.
آنتونیونی بین سالها 1966 تا 1975سهگانهای انگلیسی زبان به تهیهکنندگی کارلو پونتی ساخت و هر سه فیلم اکیداً با جریانات معاصر فرهنگی و اجتماعی دست و پنجه نرم میکنند. همکاری آنتونیونی با شاعر و فیلمنامهنویس شهیر تونینو گوئرا (که از زمان فیلم ماجرا آغاز شده بود) ادامه یافت، اما او همچنین به سراغ استعدادهای جوانتری در قالب نویسنده و نظریهپرداز رفت، کسانی چون سام شپرد و کلر پپلو در فیلم نقطهی زابریسکی و پیتر ولن و مارک پپلو در فیلم حرفه: خبرنگار(که اولین نمایش آن در جشنوارهی فیلم تهران در 1975 تحت عنوان حرفه: خبرنگار بود، جشنوارهای در ردهی A با کلاس جهانی که فیلمسازان و داوران درجه یکی چون گرگوری چوخرای، روبن مامولین، شادی عبدالسلام، میکلوش یانچو، گرگوری کوزینتسف، کلود للوش، آلن رب گریه، جیلو پونته کوروو، گابریل فیگه روئا در آن حضور داشتند).
در فیلم حرفه: خبرنگار جک نیکلسون در نقش دیوید لاک ظاهر میشود، یک خبرنگار آمریکایی که در آمریکای مرکزی عکس و فیلم برمیدارد و هویت یک مرده را میگیرد بیخبر از آنکه آن مرد مرده به نام رابرتسون یک دلال اسلحه بوده است.
از کجا شروع نکنیم
فیلم سه ساعت و نیمهی چونگ کو Chung Kuo Cina که یک دستاورد رفیع در سینمای مستند به شمار میرود احتمالاً بهترین گزینه برای کندوکاو در مجموعه آثار آنتونیونی به حساب نمیآید. این فیلم که به سفارش حکومت چین ساخته شد، این فرصت را در اختیار آنتونیونی قرار داد تا به اکتشاف یک فرهنگ غریبه بپردازد. آنتونیونی در طی ساخت این فیلم با موانع و محدودیتهایی مواجه شد و حکومت چین سعی داشت به او القا کند که از چه چیزهایی میتواند فیلمبرداری کند و چه چیزهایی را نمیتواند نشان دهد، اما با این وجود آنتونیونی به ورای بلاغت رژیم ایدئولوژیک چین رفت. فیلم تمام شدهی آنتونیونی خشم مقامات حکومتی را تا آن حد بر انگیخت که این فیلم در چین صرفاً بیش از سی سال بعد از ساخته شدنش به نمایش در آمد.
منبع سایت: bfi نویسنده Pasquale Iannone