برای سینمای ایران که سالهاست از ستاره سازی بازمانده است و در دست ستارههای ثابتی میچرخد، معرفی پریناز ایزدیار یک دستاورد بزرگ است. در میان ستارههای دهه پنجاه، مثل لیلا حاتمی و نیکی کریمی، دهه شصتیهایی مثل ایزدیار تازه فرصت درخشش پیداکردهاند. ایزدیار، در مقایسه با سایر همنسلانش، چون باران کوثری و ترانه علیدوستی هم دیرتر وارد سینما میشود اما از موقعیتی که در اختیارش قرارگرفته بهخوبی استفاده میکند. همین ستاره سازی با تأخیر در مورد بازیگران مرد هم مصداق دارد. جایی که بازیگر بااستعدادی چون امیر جدیدی، چند سالی است که مطرحشده است و بهرام رادان، شهاب حسینی و محمدرضا فروتن، همچنان ستارههای پرقدرت سینمای ایران محسوب میشوند.
پریناز ایزدیار، اما بهراستی یک ستاره است. مسیرش را که نگاه کنید، کوشش او در رشد و تکامل را درمییابید. درخشش ایزدیار با سریال پنج کیلومتر تا بهشت شروع شد و بعدتر در زمانه به اوج رسید. اما او بهجای آنکه به موفقیت تازهاش تکیه کند و دلخوش شود، باز خودش را به چالش میکشد و راهش را در سینما باز میکند. از نقشهای فرعی و کوچک در توفیق اجباری و ورود آقایان ممنوع شروع میکند و به بهترین و مهمترین آثار سینمای ایران میرسد.
ایزدیار بااخلاق حرفهای و دوری از حاشیه، بر حرفهاش تمرکز میکند و امروز به جایگاهی میرسد که قبلتر از او کمتر بازیگری موفق به دستیابی به آن شده است. ایزدیار با یک کاریزمای درونی، بازی که درنهایت کنترلشدگی به بازی بدن و نگاه پر از احساس ختم میشود بیننده را میخکوب میکند. انگار چشم بیننده در جریان فیلم دائم به دنبال اوست و کنش بعدیاش را جستجو میکند. یک توانایی بینظیر که بازیهای ایزدیار را چشمگیر و بهیادماندنی میکند.
به بهانه تولد سیوپنجسالگی پریناز ایزدیار و انتشار فیلم لتیان بد نیست نگاهی بیندازیم به بهترین فیلمها و نقشآفرینیهای ایزدیار در سینمای ایران.
1- شهرزاد (حسن فتحی)
مسلماً یکی از مهمترین چالشهای ایزدیار در شهرزاد رقم میخورد. کاراکتر شیرین در این مجموعه، در سه فصل، روند تکاملی جذابی را طی میکند. از یک دختر لوس و نازپرورده به یک دختر بیکس که در تیمارستان زندانیشده است تبدیل میشود و درنهایت به زنی قوی که سرنوشتش را رقم میزند میرسد. نکته جذاب بازی ایزدیار در شهرزاد سیر باثبات بازی اوست. او که از شخصیتهای اصلی است و در هر سه فصل حضور دارد، در هر مرحله نقشش را میپذیرد و به ازای آن خود و بازیاش را تعدیل میکند. درنهایت، ایزدیار ویژگیهای یک جوان تشنه و مشتاق بازیگری را بااستعدادش درمیآمیزد و با تکاملی که نهتنها در نقشش که در اجرای او نیز جریان مییابد، پا بهپای ستارههایی چون شهاب حسینی و ترانه علیدوستی پیش میرود و مهر خودش را روی کاراکتر شیرین ثبت میکند.
2- ابد و یک روز ( سعید روستایی)
ابد و یک روز بیشک نقطه عطف مهمی هم در کارنامه فیلمسازش است و هم در کارنامه بازیگرانش. ایزدیار با ابد و یک روز فرصتی که سالها برای آن تلاش کرده است را به دست میآورد. در مرکز درام قرار میگیرد و بازی او مهمترین کنشهای قصه را ایجاد میکند. گریم و طراحی لباس به ایزدیار در پرداخت شخصیت سمیه کمک به سزایی میکند، اما درنهایت این بازی او است که سمیه را درنهایت معصومیت ترسیم میکند. نگاه پردرد او، مصمم بودنش در مقابله با مشکلات و ویژگیهای مادرانهای که در رفتار و جزئیات بازی اوست، سمیه را جذاب و دوستداشتنی میکند. بهعلاوه، همان نگاه متفاوت ایزدیار است که این شخصیت را بهمثابه یک معمای غیرقابلحل شدن در مقابل بیننده قرار میدهد.
3- ویلاییها (منیر قیدی)
ویلاییها فرصت مهمی است تا ایزدیار خودش را به چالش بکشد و سطح دیگری از تواناییهایش را رو کند. کاراکتر خانم خیری در ویلاییها پشت یک سد نفوذناپذیری قرار دارد. در لایه بیرونی او فقط مبارزه است و آرمان. اما در لایههای زیرین، زنی است که در میانه یک جنگ نابرابر، با همه ترسهایش رهاشده است. زنی عاشقپیشه، مادری فداکار و انسانی با خودخواهیهای ذاتی. اینگونه است که کاراکتر خانم خیری به یک شخصیت چندبعدی و پیچیده تبدیل میشود و نمایش همه این ویژگیهای در کنار هم بیآنکه به تناقض برسد چالش اصلی ایزدیار است. چالشی که او بهخوبی از عهدهاش برمیآید و این کاراکتر را از خطر شعاری شدن نجات میدهد و قامتی ملموس به او میبخشد.
4- هت تریک (رامتین لوافی)
کاراکتر لیدا در هت تریک یک ویژگی برجسته دارد. احساس ناامنی درونی در یک رابطه نابرابر و عشقی که ما به ازای بیرونیاش با دلسردی و دلخوری همراه است. نکته دیگر در همراهی دو کاراکتر اصلی است. لیدا و همسرش باید روی پرده به یک رابطه قابلباور از یک زوج جوان برسند. شیمی که باید به هر دو بازیگر راه یابد و کاراکترهای روی پردهشان جان بدهند. ایزدیار در نقش لیدا، به همه این دستاوردها میرسد. آنهم از طریق یک بازی بهغایت ساده که با کاراکتر و فضای فیلم در هماهنگی است.
5- سرخ پوست (نیما جاویدی)
یکی از بهترین بازیهای کمتر موردتوجه قرارگرفته ایزدیار در سرخ پوست رقم میخورد. کاراکتر سوسن، برخلاف آنچه به نظر میرسد، کاراکتری پیچیده است که در لایههای گوناگونی معنا مییابد. لایه اول و سطحی، یک مددکار اجتماعی است ساده است، در زیر آن اما یک اغواگری عامدانه برای به حاشیه بردن سرگرد و گول زدن او و بیننده تا نیمههای فیلم پنهانشده است. اما در زیر همه اینها، زنی است که درگیر و دار اخلاقمداری و مبارزه برای عدالت، دلباخته میشود و حس واقعیاش را پشت نقشههایش پنهان میکند. ایزدیار در سرخ پوست یکی از بهترین و پختهترین بازیهای کارنامه کاریاش را ارائه میدهد.
6- متری شیش و نیم ( سعید روستایی)
ایزدیار بعد از ابد و یک روز بار دیگر با سعید روستایی همکاری میکند. این بار در یک نقش کوتاه که کارکردی مهم در روایت دارد. ایزدیار با همین حضور کوتاه، یکی از بهترین بازیهایش را ارائه میدهد. گریم متفاوت کاراکتر الهام، در باورپذیر شدن نقش او بیتأثیر نیست و همین حضور چنددقیقهای را در ذهن مخاطب ثبت میکند. الهام، کاراکتری نیست که بیننده چیز زیادی از او بداند اما در جریان بازجویی یک تصویر کلی از خود ارائه میدهد. دختری که عاشق ناصر است اما مسیر زندگیاش را از او جدا کرده و حالا باید مهره اصلی دستگیری او باشد. بازهم ایزدیار با نگاهش عمق احساسات کاراکترش را منعکس میکند و بیآنکه در اجرا به اغراق برسد، الهام را بهگونهای تصویر میکند که رابطه او و ناصر برای بیننده به قداست ویژهای میرسد.
7- لتیان (علی تیموری)
باید اعتراف کرد توانایی اصلی ایزدیار در جان بخشیدن به کاراکترهایی است که در ظاهر ساده و سطحی به نظر میرسند. او با بازی روانش چنان لایههای درونی و ذهنی کاراکترش را آشکار میکند که کمتر بازیگری در سینمای ایران چنین توانایی دارد. کاراکتر سلما در لتیان، یک دروغگوست، اما فریبکار نیست. به فکر منافع شخصیاش است اما نمیتواند بهراحتی دیگران را قربانی کند و این وجه تمایز او با دیگر کاراکترهای فیلم است. یک دوگانگی محض که در رفتار و نگاه سلما جاری میشود و با بازی ایزدیار پرورش مییابد. سلما کاراکتر نفوذناپذیری است که بهراحتی با بیننده ارتباط برقرار میکند اما درونیاتش را برایش آشکار نمیکند.