مهران مدیری احتمالاً یکی از شناختهشدهترین و محبوبترین هنرمندان سینما و تلویزیون است. مردی که از پیرمردهای سن بالا تا نوجوانان دهه هشتادی او را بهخوبی میشناسند و بعید است کسی که مخاطب تلویزیون یا سینما باشد حتی اتفاقی هم که شده سروکارش به آثار مدیری نیفتاده باشد. هنرمندی که در سالهای اخیر گستره کاری خود را به سینما هم تعمیم داد و البته نشان داد که در سینما روند متفاوتی را دنبال میکند. درحالیکه همه انتظار یک کمدی دیگر از او را، حالا بر روی پردهها داشتند، اما «ساعت پنج عصر» یک فیلم جدی بود و همه را تعجبزده کرد.
همچنین بخوانید:
مهران مدیری و فرهنگعامه – ها ای که الآن گفتی یعنی چه؟!
با آغاز به کار شبکه نمایش خانگی مهران مدیری با «قهوه تلخ» به آن ورود پیدا کرد. بههرحال آنجا دستش بازتر بود و محدودیتها کمتر؛ اما حقیقت ماجرا اینجاست که بهجز همین «قهوه تلخ» که نیمهکاره ماند باقی سریالهای او در شبکه نمایش چندان با اقبال عمومی روبهرو نشد. آثار پیشین او مانند «پاورچین»، «نقطهچین» یا کمی جلوتر «مرد هزارچهره» هم خندهدارتر و قویتر بودند هم مخاطب بیشتری داشتند. یکی از دلایل اصلی آن را میتوان در همکاری مشترک پیمان قاسمخانی فیلمنامهنویس و مدیری کارگردان یافت. تجربیات مشترک نشان میدهد که جنس کمدی در منظر این دو چقدر شبیه و هماهنگ است. نهتنها شوخیهای طراحیشده قاسمخانی در جهان ساخته شده مدیری بهخوبی مینشیند که تکمیلکننده آن است. جذابترین کاراکترها میان این آثار هم عموماً به همکاری مشترک این دو برمیگردد.
بابا اتی – قهوه تلخ
بابا اتی «قهوه تلخ» در میان کاراکترهای مدیری تنها کسی است که برآمده از ذهن قاسمخانی و تیم نویسندگانش نیست اما میتوان او را نهتنها بهترین کاراکتر مهران مدیری که اصلا یکی از بهترینهای سریالهای کمدی ایرانی دانست. پیرمرد کمحافظهای که تلنگش دررفته و درعینحال شبیه به جوانان مدرن امروزی است. تیکه کلامهای مدرن و امروزی که از دهن بابا اتی میآید تنها چیزی نیست که باعث میشود کاراکتری امروزی خلق شود که اصلا منش و ادبیاتش بهکلی متعلق به امروز است که با چاشنی دوره قاجار تزیینشده. تکه کلامهای خاص این کاراکتر مانند (کیه؟ کیه؟ عه… مستشار تویی؟ مرد نیست دوست عزیزمون و…) هنوز هم در خیابانهای شهر و از دهن جوانان و خصوصا نوجوانان شنیده میشود؛ اما آنچه بابا اتی را انقدر خاص، ویژه و دوستداشتنی میکند، فرای شخصیتپردازی و داستان و فیلمنامه، خود جواد عزتی است که با لحن و اجرای بدنیاش با میزان صدا و سوییچ کردن از پیرمرد دربوداغان به جوان عاشقپیشه، بابا اتی را بامزهتر از هر شخصیت دیگری در آثار مدیری میکند.
نظام دو برره – شبهای برره
«شبهای برره» را میتوان مهمترین اثر مدیری از منظر فرهنگعامه دانست. برره هرچند روی نقشه ایران جایی ندارد اما در ذهن همه مخاطبان مدیری یک روستای دو بخشی است شامل پایین برره و بالا برره. این سریال کاراکترهای جذاب کم نداشت. از خود شیرفرهاد تا پدرش تا رئیس بالا برره و… اما یکی از کاراکترهای جانبی در سریال هست که پیشتر در یکی از قسمتهای «پاورچین» هم حضور داشت. عموماً بسیاری از شخصیتهای فرعی در آثار مدیری/قاسمخانی بامزهترینهای آنان هستند و در «شبهای برره» این بامزهترین کاراکتر فرعی، نظام دو برره با اجرای هادی کاظمی است. یک سربازی که تا ابد اضافهخدمت دارد. همه تمام میکنند و معاف میشوند و او کماکان ور دل محمدرضا هدایتی نشسته و گرد نخود میکشد و چت میکند. در یک قسمت «پاورچین» او با رقص بررهای به تهران آمده بود و در «شبهای برره» بهواسطه استقبال از حضور او در «پاورچین»، نقش بیشتری پیدا میکند. خرزوخان هم که هنوز در میان واژههایمان پیدا میشود، توهم همین نظام دو برره بعد از زدن گرد نخود بود.
مسعود شصتچی – مرد هزارچهره
انتخاب از میان شخصیتهایی که خود مدیری نقششان را بازی کرده که عموماً نقشهای اصلی هم هستند (بهجز «قهوه تلخ») واقعاً کار سختی است؛ مانند اتفاقی که درباره بابا اتی میافتد، نقشهای مدیری فراتر از کاراکترها در دستان خود بازیگر و شناخت شخصی و لحن خودساختهاش، به چیزی فراتر از یک کاراکتر معمولی بدل میشوند. فرهاد در «پاورچین» که یک دامادسرخانه دستوپا چلفتی است، پدرخوانده «باغ مظفر»، بلوتوث «قهوه تلخ» همگی میتوانند جز این لیست باشند و کاراکتر برتری که خود مدیری در آثارش نقششان را ایفا کرده است. از اینجا به بعد و در انتخاب میان اینها دیگر صرفاً سلیقه شخصی کار را پیش میبرد و در اینجا «مرد هزارچهره» و مسعود شصتچیاش ستاره شماره یک من هستند. یک کاراکتر و نقشآفرینی بهیادماندنی و تکرار نشدنی که حتی در «مرد دو هزارچهره» هم مانند سری اول درخشان نیست. مهران مدیری با حرکات و اکتهای دستش، گویش رسمی و کتابی و آن عینک ته استکانی مسعود ویژهای خلق میکند که در عین اینکه صورت و ویژگیهای کلی دارد، در هرکدام از نقشهایش از دکتر تا پلیس و شاعر، متفاوت ظاهر میشود.
بامشاد – نقطهچین
رضا شفیعیجم تا آخر عمرش هرچقدر هم که نقشهای مختلف بازی کند اما درنهایت بهعنوان بامشاد شناخته میشود. مهمترین نقشی که در آثار مدیری و اصلا همه کارنامه کاری خود داشته است و از پس اجرایش هم بهخوبی برآمده. آن شکم بزرگ، لباسهای گلگلی و جواد، پشت موی دهه شصتی و مهمتر از همه آن آواز معروف (بیوفایی…بیوفایی…) آن چیزهایی است که همواره شفیعی جم را باهاشان به خاطر خواهیم آورد. کاراکتری که همانقدر که خندهدار هست روی اعصاب هم راه میرود و کفر تماشاگر را در جهت داستان و همراه شدن با شخصیت دیگر یعنی خود مدیری درمیآورد و تبدیل به یکی از بامزهترین کاراکترها در آثار مهران مدیری میشود. استفاده فیزیکی او از شکم گندهاش در طول سریال یک ایده خندهدار و در نوع خود تازه بود.
زوج سپهر و شادی- پاورچین
در «پاورچین» از میانههای سریال دو کاراکتر اضافه میشوند که بعدتر قرار است باهم ازدواج کنند و زوج سوم سریال باشند. یکی خواهر فرهاد، شادی که برای تحصیل به تهران آمده و دیگری سپهر برادر مهتاب که خارج از کشور بوده است. علاوه بر بامزگیهای خود این دو کاراکتر به شکل جداگانه کلکلهای دونفرهشان پیش از ازدواج بسیار بامزه از آب درآمده است. کول بودن بیشازاندازه سپهر و شور جوانانه شادی مکمل خوبی برای یکدیگر هستند. خصوصا شوخیهای سپهر با سن و کودک بودن شادی و واکنشهای عصبی دخترک بسیار خندهدار است و بعد از ازدواج هم که صورت دیگری مییابد؛ انگار جفتی کودک باشند و جدا از همه جدیتهای زندگی، همواره مشغول تفریح و عشق و حالاند. زوجی سرخوش که بزرگترین هدیهشان به تماشاگر همین فاز «بیخیال دنیا» شان است.