در این لیست به ناامیدکننده‌ترین فیلم‌هایی که بین سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۹ ساخته و اکران شدند نگاهی انداخته‌ایم. فیلم‌هایی که در این مقاله بررسی می‌کنیم فیلم‌هایی هستند که مخاطب را با امید زیادی به سینما کشاندند و موفق به برآورده کردن انتظارات آنها نشدند.

همچنین بخوانید:
۵۰ تا از بهترین فیلم‌ های کمدی رمانتیک تمام دوران

۲۰. Quantum of Solace
۲۰۰۸

ذره‌ای آرامش

بعد از پایان دورهٔ پیرس برازنان (که بیشتر با نقش جیمز باند شناخته می‌شود) به بدترین شکل ممکن، مجموعه فیلم‌های جیمز باند با رویال کازینو Casino Royale به صفحه‌های سینما بازگشتند. این بار با لحن خشن‌تر و چهرهٔ منفی‌تر دنیل کریگ، تماشاچیان آمادهٔ دیدن عصر طلایی مأمور ۰۰۷ بودند. هرچند ذره‌ای آرامش بدترین فیلم مجموعه نیست، اما پسرفت بزرگی محسوب می‌شود. رویال کازینو از هر فرصتی برای جذب تماشاچی استفاده می‌کرد، اما این فیلم یک اکشن بدون‌توقف و امن، با داستانی غیرجذاب بود که کمتر به ابعاد شخصیتی مرد جاسوس داستان پرداخته است. خوشبختانه اسکای‌فال Skyfall دوباره باند را بالا برد (هرچند با اسپکتر Spectre باز هم تنزل درجه پیدا کرد). مثل این است که فیلم‌های این مجموعه راه پیشتازان فضا Star Trek را دنبال می‌کنند. 

۱۹. The Mummy
۲۰۱۷

مومیایی

هرچند بسیاری از مردم مایل نبودند استودیو یونیورسال یک دنیای منفی را به تصویر بکشد، ایدهٔ دیدن تمام هیولاهای قدیمی در یک فیلم بسیار هیجان‌انگیز بود. اما فیلم مومیایی دنیای سینمایی این هیولاها را نابود کرد. پیش از این هم یونیورسال با فیلم ناگفته‌های دراکولا Dracula Untold پتانسیل ساخت فیلمی از مجموعه هیولاهایش را رقم زده بود. مومیایی دنیایی ساخته بود که حتی نمی‌دانست چه هدفی را دنبال کند. المان‌هایی از انتقام‌جویان The Avengers، مأموریت: غیرممکن Mission: Impossible و مومیایی ساختهٔ برندن فریزر در این فیلم کنار هم قرار گرفته بود و قصد داشت همه را راضی نگه دارد اما نتوانست نظر هیچ‌کس را به خود جلب کند. 

۱۸. The League of Extraordinary Gentlemen
۲۰۰۳

انجمن نجیب‌زادگان عجیب

برخی شخصیت‌های مشهور ادبی مثل تام سایر، کاپیتان نمو، هنری جکیل و آقای هاید در انجمن نجیب‌زادگان عجیب کنار هم قرار گرفته‌اند. شان کانری در نقش آلن کواترمین را هم در نقش اصلی داریم. کارگردان تیغه Blade را هم به این جمع اضافه کنید… آیا با فیلم جذابی طرف هستیم؟ احتمالا این فیلم با وجود شخصیت‌های مختلف، می‌توانست نتیجه رضایت‌بخش‌تری را تجربه کند. هیچ چیز عجیبی در این ماجراجویی تاریخی به چشم نمی‌آید. حتی عجیب نبودن چنین فیلمی خودش عجیب است. استیون نورینگتون هم از آن سال تاكنون فیلم دیگری نساخته و کانری پس از این فیلم به‌نوعی بازنشسته شد. 

۱۷. Jurassic Park III
۲۰۰۱

پارک ژوراسیک3

پارک ژوراسیک در زمان اکران و حتی چند دهه بعد، جزو یکی از پرفروش‌ترین فیلم‌های سینمایی بود. هرچند جهان گم‌شده The Lost World در سطح جد پیشینش نبود، اما حداقل متوجه این موضوع بود که یک فیلم پارک ژوراسیکی باید حسی حماسی با خود داشته باشد. هیچ کدام از این شایستگی‌ها در پارک ژوراسیک ۳ به چشم نیامد. همه چیز، از عنوان بدون خلاقیت فیلم گرفته تا زمان بسیار کوتاه و غیرقابل‌توضیح آن، شبیه به یک مسئولیت سرسری است. جلوه‌های ویژه زیاد ویژه نیستند، داستان آن شبیه فیلم‌های درجه ب است و دایناسورها مثل گذشته حس ترس و وحشت را به بیننده منتقل نمی‌کنند. 

۱۶. The Hangover Part II
۲۰۱۱

خماری

اعتراف می‌کنیم که ساخت دنبالهٔ خماری کار آسانی نیست. این فیلم موفق سال ۲۰۰۹، داستان کاملی از سه شخصیت اصلی را روایت می‌کرد که سعی داشتند ماجراهایی که در مستی برایشان پیش آمده را حل و فصل کنند. در فیلم اول با یک فیلم تمام‌شده روبرو هستیم، پس آیا می‌توان داستان دیگری از دل آن شکل داد؟ با اکران خماری قسمت دوم متوجه شدیم که با فیلمی مثل نسخه اول روبرو هستیم. درست مثل این بود که فیلم‌نامهٔ اول را کپی کرده باشند، برخی جمله‌ها را تغییر دهند و زمان داستان را عوض کنند و داستان خشن‌تری را به تصویر بکشند. 

۱۵. Lady in the Water
۲۰۰۶

بانوی در آب

شاید شنیدن این جمله کمی عجیب به‌نظر برسد، اما زمانی بود که ام. نایت شیامالان به‌عنوان استاد تازه‌وارد فیلم‌های ترسناک تحسین می‌شد. هرچند پایان نشانه‌ها Signs و روستا The Village کاملا در دو قطب مخالف قرار داشت، مخاطبان هنوز هم با شنیدن نام شیامالان به وجد می‌آمدند. افسوس که با ساخت بانوی در آب، شیامالان رسما به یک خاموشی عمیق کشیده شد و نظر عموم مردم نسبت به او برای همیشه تغییر کرد. ظاهرا داستان فیلم از قصه‌های ابداعی قبل از خواب شیامالان که برای بچه‌هایش تعریف می‌کرده الهام گرفته شده است، اما فیلم‌نامه بیشتر شبیه به جفنگیات یک انسان ناهوشیار است.

۱۴. Eragon
۲۰۰۶

اراگون

اقتباس از رمان فانتزی کریستوفر پائولینی، به شکل دنباله‌ای از سه‌گانهٔ ارباب حلقه‌ها ساختهٔ پیتر جکسون و چند فیلم اول هری پاتر در آمد. نتیجه نهایی اراگون حسی از تلاش نصفه و نیمه برای جذب مخاطب در راستای به تصویر کشیدن شمشیرها، درگیری‌ها و جادوگرها دارد. تقریبا هیچ نکته خاصی درباره این فیلم وجود ندارد؛ شخصیت‌های خام، صحنه و دکور عامیانه و سناریوی فرمول‌دار. برخی منتقدها می‌گویند که منبع الهام اصلی هم مشکلات مشابهی داشته اما کتاب پائولینی موفق شد اراگون و سفیرا اژدها را به هم نزدیک کند که این اتفاق در فیلم نیفتاد. رابطه آنها داستان را کمی هیجان‌انگیز کرده بود اما این رابطه در فیلم خیلی سرسری و عجولانه به تصویر کشیده شد. در نتیجه، ساخت دنباله‌ٔ این فیلم برای همیشه به فراموشی سپرده شد.

۱۳. Fantastic Beasts: The Crimes of Grindelwald
۲۰۱۸

جنایات گریندل‌والد

اولین جانوران شگفت‌انگیز یک شروع امیدبخش در دنیای جادوگری بود. افسوس که جنایات گریندل‌والد بسیاری از بخش‌های خارق‌العاده و رویایی شخصیت‌های اصلی جی. کی. رولینگ را از بین برد. فیلم‌نامه‌ رولینگ بدون جذابیت بخشیدن به شخصیت‌های کتاب، آنها را کنار هم قرار داده بود. این کار زمان فیلم را که می‌توانست برای توسعه نیوت، تینا و دیگر شخصیت مهم استفاده شود را به خود اختصاص داد. داستان این فیلم به نوعی هم پیچیده بود و هم یکنواخت. این موضوع باعث شد که مخاطبان جنایات گریندل‌والد تقریبا مطمئن باشند که علاقه‌ای به تماشای دنباله این فیلم نخواهند داشت. همچنین، این فیلم هیچ جانور شگفت‌انگیزی در خود ندارد!

۱۲. The Dark Tower
۲۰۱۷

برج تاریک

اگر در دهه گذشته یک موضوع ثابت شده باشد این است که کارهای استیون کینگ هنوز به کار هالیوود می‌آیند. از آنجا که مجموعه برج تاریک اوج موفقیت کاری اوست، ایده‌ٔ آوردن تفنگ‌دار Gunslinger و مردان سیاه‌پوش Men in Black روی پرده نقره‌ای سینماها بسیار جذاب به‌نظر می‌رسید. این فیلم به جای تمرکز روی بخش‌های هیجان‌انگیز داستان آنها، توجه اصلی را روی جک چمبرز کوچک گذاشت. نتیجه کار کمتر حسی از کتاب برج تاریک داشت و بیشتر شبیه تلاشی مذبوحانه‌ برای جذب مخاطبان جوان بود. این فیلم حتی اقتباس مستقیمی از کتاب‌های کینگ نبود. در عوض، برای مخاطبان تازه‌وارد یک مسیر کسالت‌آور بود که باعث گیج شدن آنها و تحریف داستان اصلی شد. 

۱۱. Zoolander 2
۲۰۱۶

زولندر2

دنباله‌ای که مدت‌ها در انتظارش بودیم از همان دقایق ابتدایی باعث ناامیدی مخاطبانش شد؛ مشخص شد که همسر دِرِک فوت کرده، پسرش پیش او نیست و محل کار جدیدش هم نابود شده است. احتمالا سازندگان فیلم فکر کرده‌اند که مخاطب پس از ۱۵ سال انتظار، به دنبال دیدن این اتفاقات تأسف‌بار است. هرچند در فیلم زولندر، داستان آن اهمیت ویژه‌ای ندارد. جرم اصلی فیلم دوم این است که تقریبا هیچ بخش طنز و کمدی در آن حس نمی‌شود. فیلم اول با وجود حماقت‌هایی که داشت، یک داستان هوشمندانه را روایت کرد که دنبالهٔ آن کاملا احمقانه و حتی بی‌حوصله بود. در زولندر ۲ نه تنها از ظرفیت‌ ستاره‌های مشهورش استفاده نشده، بلکه بسیاری از شوخی‌های فیلم دوباره به کار گرفته شده بودند. 

۱۰. Prometheus
۲۰۱۲

پرومتئوس

طرفداران با شنیدن بازگشت ریدلی اسکات روی صندلی کارگردانی برای ساخت پرومتئوس، کاملا آمادهٔ دیدن یک فیلم دنباله‌دار جدید از مجموعه بیگانه Alien بودند. بی‌شک این مقدمه نمی‌توانست بدون تصاویر خیره‌کننده، ایده‌های جذاب و بازی‌های تأثیرگذار (به خصوص از نومی راپاس و مایکل فاسبندر) باشد. در عوض، این فیلم به جای کندوکاو عمیق‌تر در دنیای اسطوره‌ها، سوالات زیادی را مطرح می‌کند که جواب‌های کمی برای آن ارائه می‌دهد. این توقع وجود ندارد که پرومتئوس بتواند همه چیز را توضیح دهد، اما معماها و پیچیدگی‌های این فیلم زیاد جذاب نیستند.

۹. دنباله‌ها و بازسازی‌های Terminator
از ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۹

نابودگر3

اگر بخواهیم تنها از یکی از ناامیدکننده‌ترین‌ مجموعه‌ها در دهه گذشته نام ببریم، قطعا نابودگر انتخاب اصلی خواهد بود. به جز دو فیلم تقریبا عالی، خیزش ماشین‌ها Rise of the Machines کمی بیش از حد عجیب و مهمل بود. مشکل رستگاری Salvation دقیقا برعکس بود که با نادیده گرفتن حال‌وهوای اصلی فیلم، تنها اکشن‌های عظیم را به تصویر کشیده بود. جنسیس Genisys قصد داشت اتفاقات گذشته را فراموش کند که به نوعی موجب پیچیدگی بیشتر اوضاع شد. سرنوشت تاریک Dark Fate بیشتر شبیه یک عذرخواهی بابت سه فیلم قبلی بود و با وجود تلاش زیادی که برای جذب طرفداران قدیمی این مجموعه به خرج داده بود، نتوانست موفق عمل کند. شاید پایان خوش نابودگر ۲ Terminator 2 کمی احمقانه به‌نظر برسد، اما نسبت به چهار دنبالهٔ ناامیدکننده، جایگاه بهتری نصیبش می‌شود. 

۸. Green Lantern
۲۰۱۱

فانوس سبز

ددپول تنها کسی نیست که می‌خواهد این فیلم را از رزومهٔ رایان رینولدز بیرون بکشد. شخصیت گرین لانترن چندین دهه جزو محبوب‌ترین قهرمان‌های دی‌سی کامیکس بود. پس از ساخت و اکران این اقتباس ملالت‌انگیز، گرین لانترن به شخصیت احمقی تبدیل شد که هنوز هم بازسازی‌های زیادی برای به دست آوردن محبوبیت پیشین آن ساخته می‌شود. گرافیک کامپیوتری استفاده‌شده در این فیلم آنقدر اغراق‌آمیز است که می‌تواند برای یک فیلم کارتونی مناسب باشد. تنها خوشحالی ما این است که رینولدز موفق شد از این مصیبت بیرون بیاید و نقش ابرقهرمان‌های بهتری را بازی کند.

۷. مجموعه The Hobbit
۲۰۱۲-۱۴

هابیت

با وجود موفقیت سه‌گانه ارباب حلقه‌ها، خبر اکران هابیت بسیار هیجان‌انگیز بود. طرفداران خبرهایی از تبدیل شدن داستان کوتاه کودکانه به دو فیلم حماسی شنیده بودند که ناگزیر به فیلم‌های سه‌گانه تبدیل شدند. هرچند سه‌گانه هابیت روی هم چیزی حدود ۸ ساعت داستان‌گویی را به تصویر کشیده، زیاد مخاطب را با شخصیت‌های آن آشنا نمی‌کند. کوتوله‌ها زیادی باشکوه جلوه داده شده‌اند، به شخصیت‌های جدید زیاد پرداخته نشده و حتی بیلبو در این مسیر گم می‌شود. اگر بهترین قسمت‌های هر سه فیلم را به یک فیلم تبدیل کنیم، جانشین شایسته‌ای برای ارباب حلقه‌ها خواهیم داشت. 

۶. Indiana Jones and the Kingdom of the Crystal Skull
۲۰۰۸

ایندیانا جونز و قلمرو جمجمه بلورین

در فاصله ساخت مقدمه‌های جنگ ستارگان اثر جرج لوکاس و بازسازی کامپیوتری غیرضروری ئی.تی. E.T اثر استیون اسپیلبرگ، کاملا مشخص بود که چهارمین جنگ صلیبی ایندیانا جونز موفقیت زیادی با خود نخواهد داشت. با این وجود، بسیاری از مخاطبان با لبخندی خوشبینانه وارد سینماها شدند و با چهره‌ای آویزان به خانه بازگشتند. تقریبا همه با لیست بلند منتقدان از مشکلات فیلم آشنا هستند: حضور غیرقابل‌تصور بیگانه‌ها، گرافیک کامپیوتری اغراق‌شده، بی‌اعتنایی به قوانین فیزیک، شایا لابوف در نقش پسر ایندی و چند مورد دیگر. بدتر از همه، این فیلم پس از یک سه‌گانهٔ موفق ساخته شد که خیلی‌ها آن را دوست داشتند و از دو دهه پیش بر این تصور بودند که داستان به پایان رسیده است. هر ماجراجویی دیگری هم که در انتظار دکتر جونز باشد، شکست بالاتری از این فیلم نمی‌توان برای او متصور شد.

۵. The Last Airbender
۲۰۱۰

 آخرین بادافزار

هرکس که نسبت به آخرین بادافزار امیدوار بود باید می‌دانست که قرار است به‌شدت ناامید شود. با وجود عالی بودن سریال انیمیشنی آواتار: آخرین بادافزار Avatar: The Last Airbender، نمی‌توان انتظار داشت که تمام داستان‌های یک فصل سریال را به یک فیلم سینمایی تبدیل کرد و نتیجه‌ای مشابه را شاهد بود. از طرف دیگر، این فیلمْ نسخه لایواکشن آواتار بود. در کمترین حالت، این اقتباس باید صحنه‌های اکشن خلاقانه، انتخاب‌ بازیگر به شکلی الهام‌بخش‌تر و بازسازی‌های سرگرم‌کننده‌تری از صحنه‌های دوست داشتنی را ارائه می‌داد. با حضور شیامالان به‌ عنوان کارگردان، سرعت این فیلم آهسته، بازیگران آن عجیب و برخی صحنه‌ها عاری از انسانیت بود. 

۴. X-Men: The Last Stand
۲۰۰۶

مردان ایکس: آخرین ایستادگی

البته که خاستگاه مردان ایکس X-Men Origins محصول ۲۰۰۹ بیشتر از این فیلم توهین‌آمیز بود، اما در آن زمان آمادگی بیشتری برای دیدن بدترین‌ها داشتیم. از طرف دیگر، آخرین ایستگاه در ادامهٔ دو تا از تأثیرگذارترین فیلم‌های ابرقهرمانی قرن ساخته شده بود. سومین فیلم این مجموعه نسبت به فیلم‌های پیش از خود بسیار گزاف‌ است و اگر شخصیت‌های قوی‌تر و روایت متمرکز‌تری داشت، چنین نتیجه بدی رقم نمی‌خورد. متاسفانه این فیلم پر از شخصیت‌های متعدد است و داستان بسیار دم دستی دارد. به‌جای تماشای یک پایان عالی برای این سه‌گانهٔ حماسی، این فیلم مثل یک سیلی به صورت مخاطبانش نشست.

۳. Spider-Man 3
۲۰۰۷

مرد عنکبوتی 3

این نکته که چطور سه‌گانهٔ مرد عنکبوتی اثر سم ریمی به سرنوشت مشابه سه‌گانهٔ مردان ایکس تبدیل شد هم خنده‌دار است و هم اذیت‌کننده. دو فیلم اول استاندارد جدیدی برای فیلم‌های ابرقهرمانی ایجاد کردند که تأثیر آن هنوز هم حس می‌شود. مثل بسیاری از فیلم‌های موفق مدرن، مرد عنکبوتی ۳ آنقدر روی رضایت مخاطب متمرکز بود که به نیاز واقعی آنها توجه نکرد: یک داستان منسجم. این فیلم پر از شخصیت‌های شرور و ایده‌های متعدد است که نمی‌توان تنها در یک فیلم به آنها پرداخت. اگرچه مجموعه فیلم‌های مرد عنکبوتی می‌توانست برای همیشه یک فیلم تأثیرگذار باشد، فیلم سوم باعث شد ایمان ما نسبت به شرکت سونی از بین برود و علاقه‌ای به دنباله‌های بیشتر نداشته باشیم. 

۲. The Matrix Revolutions
۲۰۰۳

انقلاب‌های ماتریکس

هرچند ماتریکس: بارگذاری مجدد The Matrix Reloaded مشکلات خودش را داشت، مخاطب با دیدن کلمه «انقلاب» در فیلم سوم، امیدوار بود که بتواند از آن کمبودها چشم‌پوشی کند. این پایان بزرگ نه تنها زیاد موفق عمل نکرد، بلکه باعث شد این مجموعه نزدیک به دو دهه به یک تاریکی ابدی فرو برود. شاید ناامیدکننده‌ترین جنبه از دنبالهٔ ماتریکس این است که زیاد به ماتریکس واقعی نمی‌پردازد. در عوض، ما نئو را می‌بینیم که در ایستگاه مترو گیر افتاده، آدم‌هایی در اطراف او در حال صحبت هستند و در اوج همهٔ اینها، دزدی از بیگانه‌ها Aliens و دراگون بال زد Dragon Ball Z. تمام اینها به یک پایان داستان تصنعی تبدیل شد که احتمالا در ماتریکس ۴ اطلاعات جدید و متفاوتی در ادامهٔ آن خواهیم دید.

پیش از بررسی فیلم اول در این لیست، از چند فیلم ناامیدکنندهٔ دیگر نام می‌بریم:

آسمان وانیلی Vanilla Sky محصول ۲۰۱۱
داستان‌های سرزمین جنوبی Southland Tales محصول ۲۰۰۶
تومارولند Tomorrowland محصول ۲۰۱۵
روز استقلال: بازخیز Independence Day: Resurgence محصول ۲۰۱۶
وارکرفت Warcraft محصول ۲۰۱۶
زن گربه‌ای Catwoman محصول ۲۰۰۴

۱. Batman v Superman: Dawn of Justice
۲۰۱۶

بتمن در برابر سوپرمن

شاید بگویید جوخه انتحار Suicide Squad فیلم ضعیف‌تری بوده، اما نزول ناگهانی دنیای سینمایی دی‌سی با این فیلم آغاز شد. خراب کردن فیلم لایواکشنی که بالاخره بتمن و سوپرمن را روی پرده سینما در یک تیم قرار می‌دهد چطور ممکن است؟ چگونه می‌توان فیلمی که از شوالیه تاریکی بازمی‌گردد The Dark Knight Returns و مرگ سوپرمن The Death of Superman الهام‌ گرفته را به این حال در آورد؟ خب، اول از همه تمام رنگ‌ها را حذف کنید، تعداد زیادی شخصیت دیگر از دی‌سی را وارد داستان کنید، جسی آیزنبرگ را برای نقش لکس لوتر انتخاب کنید و کارگردان مشت ناگهانی Sucker Punch را برای ترکیب همه اینها استخدام کنید. بتمن در برابر سوپرمن یک ناامیدی بسیار شدید بود که تمام امیدهای ما برای لیگ عدالت Justice League را نقش بر آب کرد. این را هم اضافه کنیم که نسخه Snyder Cut نمی‌تواند به صورت جادویی همه مشکلات را از بین ببرد. 
این مقاله برگرفته از نوشته نیک اسپیک در سایت watchmojo.com است.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.