جویندگان The Searchers نهتنها یکی از مهمترین فیلمهای جان فورد که یکی از مهمترین وسترنهای آمریکا و بهترین فیلمهای تاریخ سینمای جهان است. لازمه بررسی جویندگان اینست که در وهله اول نگاهی بیندازیم به سینمای وسترن آمریکا و متعاقباً کارنامه فیلمسازی جان فورد تا این زیرمتن، مدخلی باشد برای فهم بهتر جویندگان و رهیافتی برای ورود به جزییات پیچیده این اثر؛ بهعنوان یکی از مطرحترین فیلمهای وسترن و کارنامه فیلمسازی جان فورد.
فورد بهعنوان یکی از فیلمسازانی در سینمای آمریکا شناخته میشود که فیلمهایش بهنوعی شرح تاریخ سیاسی و اجتماعی جامعه آمریکاست. همانطور که میدانیم بعد از ابداع سینما و شکلگیری صنعت فیلمسازی هالیوود، از همان ابتدا (در دهه ده و بیست میلادی) فیلمهای متفاوت و متنوعی پا به عرصه ظهور میگذارند اعم از فیلمهای علمی-تخیلی، موزیکال، درام و البته وسترن که در حقیقت درباره تاریخچه ایالاتمتحده آمریکاست. کابویها یا همان گاوچرانهایی که در قرن هجدهم و نوزدهم بهعنوان یانکی در آمریکا زندگی میکردند و دشمنی همیشگی با کسانی داشتند که بهزعم آنها یا همان آمریکا مخالف تمدن و آداب متمدنانه زیست انسانی بودند، کسانی که آنها را بهعنوان سرخپوستها میشناسیم.
نگاه اولیهای که در فیلمهای وسترن در دهه ده و بیست و فیلمهای اولیه جان فورد وجود دارد به این شکل است که سرخپوستها نهتنها آدمهای قابلاعتمادی نیستند و تمدن را نمیفهمند که موجوداتی شدیداً وحشی و خونخوار اند و هرکجا که انسان متمدن میخواهد ایده نویی را پیش ببرد برای به کرسی نشاندن آن ایده، باید دمار از روزگار این پدرسوختهها که سرخپوستان باشند دربیاورد.
همچنین بخوانید:
مروری بر North by Northwest – معلق در میان سازمان ملل متحد و کوههای راشمور
دیدگاهی که نژادپرستانه بوده و هنوز هم هست و در بررسی تاریخ سینمای آمریکا شمار زیادی از منتقدان هم به همین خاطر به آثار فورد میتازند و بابت این دیدگاه راستگرایانه جدی او را مروج نژادپرستی افراطی (در تاریخ اجتماعی سینمای آمریکا) میدانند.
اما این مسئله نهتنها در سینمای فورد که کلیت سینمای وسترن را دربرمیگیرد. کما اینکه فورد هم نهتنها در آثار وسترنش که در عموم فیلمهای خود بر چنین نگاه نژادپرستانهای صحه میگذارد. اساساً او به شکلی از کلاسیسم اخلاقی و اخلاقگرایی راست سنتی اعتقاد دارد که در فیلمهای غیر وسترن او هم قابل بازیابیاند:
نمونهایترین وسترن دوره اول فیلمسازی فورد که از مهمترین وسترنهای تاریخ سینما هم هست یعنی دلیجان محصول سال ۱۳۳۹ که یکجورهایی سبکپردازانهترین فیلم فورد در آن دوران هم هست.
(نبردهای متحرک روی دلیجان را به یا بیاورید.) شکل دلیجان بهنوعی حکم دروازه ورود به زیباییشناسی سینمای کلاسیک آمریکا را دارد که در دهه چهل به دوران بلوغ خود میرسد. درعینحال دلیجان یکی از نژادپرستانهترین فیلمهای فورد هم هست. فیلمی که در آن سرخپوستها سوپر احمق و سوپر وحشی به تصویر کشیده شدهاند.دو فیلم معروف بعدی فورد به انضمام یک فیلم قبل از دلیجان که وسترن نیستند اما همان اخلاقیات کلاسیک و راست را در خود میپرورانند، یکی خبرچین محصول ۱۳۳۵ است که حول بحران اقتصادی در دهه بیست میگذرد و رویکردی فردگرایانه در دل بحران اقتصادی را نمایش میدهد که منجر به سویههای شر و دزدی و… میشود.
دو فیلم بعدی یکی خوشههای خشم اقتباس از رمانی با همین نام نوشته جان اشتاین بک و دیگری چه سرسبز بود دره من است: درباره مناسبات خانوادگی. گاردی که جان فورد در مقابل ایدههای جدید دارد در مقابل تلاشهای خانواده برای ساختن زندگی مدرنتری برای خود، منجر به فروپاشی عاطفی و خانوادگی اعضای خانواده میشود و یکییکی از دست میروند تا در انتها با مرگ پدر، ناقوس مرگ خانواده به صدا درمیآید.
فورد بعدازاین فیلمها که برایش دو اسکار به ارمغان میآورند (او در همان ابتدای دهه چهل سه اسکار در کارنامه خود دارد و از این حیث مهمترین کارگردان دوران خود است.) بازهم وسترن میسازد. وسترنهایی که نقطه تأکیدشان را بر مأمور مخصوص سوارهنظام خود میگذارد: از کلمنتاین محبوب من، قلعه آپاچی و دختری با روبان زرد هر سه بازی جان وین تا فیلمهای بعدیاش مانند مرد آرام و سه پدرخوانده؛اینها هم در راستای همان اخلاقیات سنتی فورد در نگاه به مناسبات زیست آدمی هستند و بهنوعی مخالفت سرسختانه فورد با هر ایده جدید و مدرنی را به یدک میکشند.اهمیت جویندگان در اینست که در نیمه دهه پنجاه ساخته شده است؛ یعنی درست در مرز ورود سینمای آمریکا به ساحت خودآگاهی. به این معنا که خود ژانرها برحسب حالا «ژانر» بودنشان تغییراتی را از سر میگذرانند و دچار تحولاتی جدی میشوند. مثلاً فیلم نوآر کلاسیک که در اوایل دهه چهل شکلگرفته است در نیمه دهه پنجاه به چنین خودآگاهی میرسد و حالا تکلیف کارگردانان و نویسندگان با فمفتالها، ایده اثیری شخصیت قهرمان، نماهای پرکنتراست و تیرهوتار مشخص است.
ژانر وسترن همچنین تحولاتی را از سر میگذراند. بعد از پانزده سال کار کردن با روشها و استراتژیهای مختلف حالا سینمای و آمریکا الگوهایی از پیش تعیین شده دارد که با جاگذاری و ایجاد تغییر در جزییات تبدیل به آثار جدید اما آشنا میشوند.
حالا سؤال اینست که با وجود شخصیتهایی با منشهای مشابه و روایاتی شبیه به هم چطور میتوان فیلم جدید و بدیعی به وجود آورد؟ این خودآگاهی هم وارد شکل فیلمسازی و هم از سوی دیگر وارد جریان نقد فیلم میشود که اوجش میرسد به موج نو فرانسه و کایهدو سینما که فیلمسازان جوان فرانسوی پیش از فیلمساز شدن با نقد و تحلیل فیلمهای آمریکایی امکانات و ابزار بیانگرانه آن را مورد کاوش قرار دادند و از آنها (درواقع از تحلیلهای خود بر سینمای آمریکا و استفاده بهجا از امکانات این سینما) به جریان موج نو فرانسه و چهارصد ضربهها و از نفس افتادهها رسیدند.
در اینجا میرسیم به فیلمهایی که مناسبات کهنه ژانر خود را تبدیل به عناصری بدیع و خلاقانه کردهاند و ماحصل متفاوتی به دست دادند. مثلاً در فیلمهای نوآر بوسه مرگبار رابرت آلدریج چنین رویکردی دارد. در ژانر موزیکال یک آمریکایی در پاریس و ژي ژی ساخته وینسنت مینهلی، در کمدیها خرق عادات هاوارد هاکس در شمار زیادی از آثارش مانند میمونبازی یا بداعتهای گستاخانه بیلی وایلدر که تا حد زیادی متأثر از آثار ارنست لوبیچ است چنین کارکرد مشابهی پیدا میکنند. همه این فیلمهای جدید علاوه بر ایدههای تماتیک و استتیک زیباشناسی جدید خود، اخلاقیات خاص و تازه خود را هم بنا میگذارند.
جویندگان نماینده این دسته از آثار در سینمای وسترن است یعنی برآیندی از سینما و تجربیات پیش از خود و حاوی پیشنهادات و اخلاقیاتی جدید برای فیلمهای بعد از خود؛ حدفاصل میان وسترن کلاسیک با همان تعریفی که ارائه دادیم و وسترن جدید یعنی شکل جدید از وسترن که جویندگان آن را پایهگذاری میکند و بعدها در وسترنهای تغزلی سام پکینپا به اوج خود میرسد. این شکل از وسترنهای سام پکینپا تا آنجا جلو میرود که مخالف هر نوع نگاه و رویکرد فاشیستی و تمامیتخواهانه است و با منشی اومانیستی و انسانگرایانه در نزاع با سیستم حق و برتری را همواره به انسان و انسانیت میدهد.
خود جویندگان اما یک پیشدرآمد مهم دارد و آن رود سرخ هاوارد هاکس است که عملاً از تمایل فیلمسازان وسترن برای پردازش داستانهای قدیمی در ظاهری جدید و تازه میگوید. رود سرخ هرچند چنین ویژگی دارد اما تغییر و تحولاتی که وارد ژانر میکند اعم از روایت، داستان و شخصیتپردازی سویهای شدیداً محافظهکارانه دارد. ژوان قهرمان هاکس بهاندازه اتان قهرمان جویندگان با بازی جان وین مقاصد و اهداف مبهم و دیریاب ندارد و هرچند سمپات تماشاگر نیست اما عاداتش مانند اتان به شکلی نیست که تماشاگر نهتنها سمپاتش نباشد که حتی از او بدش هم بیاید. از همه این جهات رود سرخ تبدیل به منبع الهامی برای جویندگان میشود.
اتفاقی که در جویندگان میافتد هم به منوال رود سرخ است. فیلم کماکان نژادپرستانه است و داستان از حمله سرخپوستها به یک خانواده سفیدپوست و دزدیدن دختر کوچک خانواده شروع میشود و در پی آن عموی خانواده بعد از مدتهای مدید به خانه بازمیگردد و برای پیدا کردن برادرزاده کوچکش عازم سفری طولانیمدت میشود؛ در جستوجوی دختر.
فیلم هم به لحاظ زیباشناسی با اضافه کردن رنگ متفاوت و از اولین آثار رنگی سینمای وسترن است و هم برای اولین بار در فیلمهای فورد نمای قاب در قاب در قاب به اوج خود میرسد و نشاندهنده اوج سبک گرایی در کار جان فورد است. در ایدههای تماتیک هرچند با فیلمی نژادپرستانه مواجهیم اما اعمال و کنشهای شخصیت اتان مبهم است. برای اولینبارها نهتنها با قهرمان احساس نزدیکی نمیکنیم که از او بدمان میآید؛ بدرفتار و تندخو و خشن است و بابت اعمالش توضیحی نمیدهد و از سوی دیگر یک حق حداقلی و یک مازاد اندک برای سرخپوستها بهجا میگذارد. حالا در جویندگان این سرخپوست یک انسان، یک آدم با احساسات و عواطف انسانی و حق زندگی است. جویندگان تبدیل به منبع الهامی برای وسترنهای تجدیدنظرطلبانه دهه شصت و هفتاد میشود و همچنین برای وسترنهای تجدیدنظرطلبانه خود جان فورد مانند مردی که لیبرتی والانس را کشت که در مخالفت با ایدههای پیشین خود برمیآید، هرچند جان فورد که مدتزمان طولانی به تحریف تاریخ آمریکا کمک کرده و سرعت بخشیده اما سعی میکند تا بعد از جویندگان و متأثر از آن کمی این نقش تاریخی خود را جبران کند.
کاملا موافقم فورد پدر سینمای جهان هست ولی در خدمت استراتژی دولت و قدرت پشت پرده آمریکا یعنی یهود که اوجش تو فیلم دره ی من بود که مخالف قدرت ظالم بپاخیزی منجر به فروپاشی و از دست دادن زندگی خانوادت میشه که به طرز استادانه فیلم رو ساخته…