فیلم هتل بزرگ بوداپست The Grand Budapest Hotel وس اندرسون دربارهی هتلی پرشور و رازآلود است؛ هتلی که تجسم سینمایی مبهوتکنندهای پیدا کرده و یک درام هوشمندانه و وجدآور به شمار میآید. این کمدیـاپرای کوچک و هذیانی یک فیلم بسیار مفرح، شگفت و پر جزئیات از سینماگر خوشقریحه و خوشفکرِ آمریکایی، وس اندرسون است. داستان این فیلم در سرزمین خیالیِ زوبرووکا میگذرد، و عظمت رو به زوال و شکوهِ رو به افولِ یک هتل مجلل و خندهآور را در یک کشور فرضی و همانقدر خنددارِ اروپای مرکزی در دوران پیش از جنگ به تصویر میکشد. نویسندگانی چون توماس مان و ولادیمیر نابوکوف به این سنخ محیطها علاقهی زیادی داشتند؛ چشمهی آب معدنی هتل یا آسایشگاهِ هتل که پر شده از روسهای سفیدِ بینوا، شیادها و معلولهای مرموز. اما صرفاً در عنوانبندی پایانی هتل بزرگ بوداپست The Grand Budapest Hotel معلوم میشود که کارگردان فیلم به طور مشخص از اشتفان تسوایگ الهام گرفته است، همان کسی که با آثاری چون از ترحم بپرهیز [ندای وجدان] Beware of Pity و دختر ادارهی پست The Post Office Girl میشناسیماش. در واقع، حتی چهرهپردازیِ ستارهی سبیلوی فیلم، رالف فاینس نیز تا حد زیادی یادآور شمایل خودِ تسوایگ است.
هرچند تسوایک در زمان حیاتش از اقتباسهای سینماییِ داستانهایش هرگز دل خوشی نداشت، اما چهبسا از تماشای این بزرگداشت سینمایی و شخصی وس اندرسون مات و مبهوت میشد، همانطور که رولد دال نیز میتوانست از دیدن فیلم اندرسون به نام آقای فاکس شگفتانگیز Fantastic Mr. Fox شگفتزده شود.
روش اندرسون در اشباع شدید هر سانتیمتر مربع از تاروپود ظریف فیلمش با نوعی حس دلپذیر کمدی، واقعاً شگفتآور است، و این همان چیزی است که نویسندهی کتاب شاید اصلا درک نکند یا متوجهاش نشود؛ پوشش و لفاف هر کاناپه و مبلمان، هر ستیغ برفپوش، ظرافتی که در فونت حروف و رسمالخط هر آگهی به کار رفته است.
اما فرمهایی که اندرسون از کار درآورده به طرزی چنان ماهرانه و زیبا ساختهوپرداخته شدهاند که هیچ ربطی به شلوغکاریهای التقاطیِ خیلی از فیلمهای دیگر ندارند، و حتی بسیار بهتر از سبکهای اقتباسی و التقاطیِ فیلمهای مشابهاند.
رالف فاینس در نقش موسیو گوستاو بازی شکوهمندی ارائه میدهد، او نقش سرپیشخدمت هتل بزرگ بوداپست در اوایل دههی سی را ایفا میکند: عمارتی عظیم در دل کوهساران. نمای این بنا از حیث معماری و چشمانداز چیزی است بین کاخ ریاستجمهوری نیکولای چائوشسکو (دیکتاتور سابق) در بخارست رومانی و هتل اورلوک در فیلم درخشش The Shining استنلی کوبریک. در واقعیت هم هزینهی بسیاری صرف طراحی داخلیِ عظیم و مبهوتکنندهی هتل بزرگ شد که از لحاظ مالی پهلو به پهلوی هتل اورلوک کوبریک میزند. این هتل بزرگ به یک کلیسای جامع پر از شگفتی و غرابت شبیه است، با تالارهای شام مجللی به اندازهی یک زمین فوتبال، با یک فضای وسیع و نفسگیر بهمنزلهی لابی هتل، با راهروها و اتاقهایی که به طرزی نفیس و لطیف گرداگرد یک فضای مرکزی پرنقشونگار و تودرتو واقع شدهاند که قرار است محل یک دوئل و تیراندازیهایی نامتعارف نیز باشد. این هتل طراحیِ یک پسربچهی بسیار باهوش و تنهای 13 ساله به نظر میرسد؛ پسربچهای که بدون ترک اتاق خواباش دست به طراحی یک هتل بزرگ مجلل زده است.
گوستاو یک شخصیت پرانرژی و دقیق است که با شور و حرارتی خاص خود به استانداردهای بالای پرسنل و تشکیلات خدماتیاش افتخار میکند و با ترکهای در دست سعی دارد استیلایش بر کارکنان و انضباط هتل را حفظ کند. گوستاو همچون سایر کارکنان زیردستاش ملبس به جامهی مخصوص پیشخدمتهاست، لباسی به رنگ بنفش و به اندازهی کشور خیالیِ روریتانیا خیالانگیز، که با دکور هتل تناسب دارد.
شخصیت گوستاو از حس و حالی تاثیرگذار برخوردار است، نوعی پختگی باطراوت، و گرموسردچشیدگی و سرزندگی که باعث میشوند او بتواند با مشتریان والامقام هتل روابطی محرمانه و صمیمی برقرار کند، و به رغم ایرادگرفتنهای کمابیش نظامی او از کارکنان هتل و توقعاش از ایشان برای بینقصبودن، او میتواند با اکثر مهمانان هتل آشنایی گرم و نزدیکی برقرار کند. فاینس همهی این کیفیتهای بازیگری را مطلقاً عالی از کار درمیآورد. میتوانم کریستوف والتز یا درک بوگارد را در این نقش تصور کنم، اما هیچ کدام آنها نمیتوانستند اینقدر خوب ایفای نقش کنند.
بنا به دلایلی که فقط خود گوستاو میداند، او تصمیم میگیرد مربی پسرک آسیبپذیر و خامی شود که در لابی هتل کار میکند، یک یتیم و مهاجر به نام زیرو مصطفی، با بازی تونی ریوولوری 17 ساله. برای همین زیرو است که گوستاو راز موفقیت هتل و ابزارآلات اصلیِ سبک دقیق هتلداریاش را شرح میدهد: ذائقهی پر شور و حرارت و آمادگی همیشگیاش برای ارائهی انواع خدمات محرمانهترین در مورد خصوصیترین نیازهای هزاران بانوی سالخوردهی اشرافی که به امید همین خدمات هر ساله به این هتل برمیگردند. (شاید انتخاب اندرسون در نامیدن این پسرک لابی با عنوان «زیرو» به طرزی ناخودآگاهانه ملهم از شخصیت زیرو موستل در فیلم تهیهکنندگان The Producers ساختهی سال 1968 مل بروکس باشد، که در آن، زیرو کسی است که اسباب رضایت و لذت را برای بانوان کهنسال فیلم فراهم میکند.)
بزرگترین عشق گوستاو مادام دی است، پیرزنی فرتوت و ترشرو و کجخلق با بازی درخشان تیلدا سوئینتن؛ سوئینتن برای ایفای این نقش از پروتزهای پرچینوچروک و عدسیهای عجیب آبی و رنگپریده برای نشاندادن بینایی آستیگمات و تقریبا کور این شخصیت استفاده میکند.
مادام دی که واله و شیدای گوستاو شده، با خواست و ارادهی خودش، یک پرترهی رنسانسیِ نفیس را که متعلق به خانوادهاش است برای گوستاو به ارث میگذارد و باعث میشود پسر شرور و آتشینمزاجش دیمیتری (آدرین برودی) حسابی از کوره در برود. به این ترتیب، گوستاو ناچار به رویارویی با تقلاهای مالی خانوادهی مادام دی میشود که سعی دارند گوستاوِ مدعی را از این ارث محروم کنند. گوستاو در این نبرد از کمک پیشکارِ مادام دی، یعنی سرژ (با بازی متیو آمالریک) و نامزد دلاور زیرو، آگاتا (با بازی سورشا رونان) که در یک شیرینیپزی محلی سبکِ وینی کار میکند نیز بهره میبرد. گوستاو از یک انجمن مخفی کمک میطلبد که کمی به شخصیت جیوز در داستان «قوانین خرابکاران ووستر» اثر پی. جی. وودهاوس شبیه است. این اثر اندرسون سرشار از نقشهای فرعیِ به یادماندنی برای انبوههی بازیگران فیلم است.
همچون همیشه، دنیای اندرسون در هتل بزرگ بوداپست The Grand Budapest Hotel هم مانند شکوهمندترین و تمامعیارترین عروسکخانه خلق شده است؛ لوکیشنهای حیرتانگیز فیلم، فضاهای داخلی و دورنماها و پسزمینههایی به سبک قدیم با تکنیک متـپینتینگ، همگی به فیلم جلوهی یک جور فانوس جادویی را دادهاند، یک جور پالت تصویرسازیشده از یک کتاب. اندرسون و فیلمبردارش رابرت دی. یئومن حرکات مستقیم و سرراستِ چشمگیری برای دوربین طراحی کردند و جنس تصاویر چون یک تابلوی عکس گیراست. این فیلم را با کارهای هیچکاک و لوبیچ قیاس کردهاند؛ من اما بیتردید به دقت و رنگپردازی آثار پیتر گریناوی فکر میکنم. فیلم کاری میکند که بیننده احساس کند غولها خم شدهاند تا یک جهان کوچک پر از جزئیات و استادانه را ستایش کنند: هیچ فیلمساز دیگری به ذهنم نمیرسد که احاطهای چنین تمامعیار بر عناصر سازندهی فیلمش داشته باشد. موسیقی الکساندر دسپالا ریتم خوشنواخت و تحرکی سرخوشانه به فیلم میبخشد، و فیلمنامهی این اثر که مشترکاً به وسیلهی اندرسون و همکار قدیمیاش هوگو گینس نوشته شده، هوشمندانه و سنجیده است. تماشای هتل بزرگ بوداپست The Grand Budapest Hotel مثل نوشیدن آب در سرزمین خیالی زوبرووکا است. یک جور غوطهوری عمیقاً دلپذیر.
نویسنده و منبع: پیتر برادشاو، نشریهی گاردین