وقتی از ستارههای زن سینمای بعد از انقلاب حرف میزنیم، اولین نامی که به ذهن میآید، نیکی کریمی است. بازیگری که اکنون در آستانه آغاز دهه پنجاهسالگی زندگیاش است. فیلمهای خوب زیادی در کارنامهاش دارد و شانس همکاری با فیلمسازان برجسته را داشته است. فیلم بد هم کم بازی نکرده است، حاشیه و جنجال را هم تجربه کرده و از آن دسته سلبریتیهای همهفنحریف است.
بااینهمه نیکی کریمی همیشه راهش را به اوج پیداکرده است. سالهایی در زمره بهترین بازیگران سینمای ایران قرار داشت و درست زمانی که به نظر میرسید در حال افول و فراموشی است با «آتابای» بازگشتی مقتدرانه را تجربه کرد. این بار پشت دوربین و بی جنجال، بازهم نام نیکی کریمی بهعنوان ستارهای زیرک که راه و رسم همیشه در اوج ماندن را بلد است مطرح شد. او از معدود چهرههایی است که در تندباد حاشیهها و جنجالها و در میانه قضاوتها، راهش را پیداکرده و به شخصیتی مورداحترام تبدیلشده است.
نیکی کریمی باذکاوت شخصیاش و مقداری خوششانسی و درحالیکه ستارههای همدوره خودش یکبهیک کنار گذاشتهشدهاند، هم سینمای جدی را تجربه کرده است و هم سینمای گیشهای را. از هر کار و از هر همکاری تجربه کسب کرده است و در طی این سالها، شخصیت هنری و مسیری کاریاش را با دقت و وسواس شکل داده است. به همین دلیل است که یکی از ماندگارترین چهرههای سینمای بعد از انقلاب ایران است و به همین دلیل است که مروری بر کارنامه کاریاش چندان راحت نیست. کارنامه کاری او بهمثابه هر ستارهای که بیش از سی سال در اوج مانده است افتوخیز زیادی دارد. بااینحال، تولد 50 سالگی او شاید بهترین فرصت باشد تا سری به پیچیدگیهای این کارنامه طویل بیندازیم.
همچنین بخوانید:
نگاهی به بهترین نقش آفرینی های نیکی کریمی به بهانه انتشار آقازاده
نوعروس بازیگری
نیکی کریمی کارش را با بازی در فیلم وسوسه ساخته جمشید حیدری آغاز کرد. اما این عروس بهروز افخمی بود که او را به شهرت رساند. نیکی کریمی و ابوالفضل پورعرب با عروس اولین جوانان قهرمان سینمای بعد از انقلاب بودند و با این فیلم ره صدساله را یکشبه پیمودند. هر دو به ستاره تبدیل شدند، اما مسیرشان جدا شد. پورعرب چند سالی یکی از مهمترین ستارههای مرد سینمای ایران، بهویژه گیشه بود. اما کریمی مسیر جدیتری را طی کرد، با فیلمسازهای برجسته همکاری کرد و سالها بعد از فراموششدن پورعرب، همچنان جایگاه ویژهای در سینمای ایران داشت.
یکی از مهمترین آثاری که در ابتدای کارنامه کاری نیکی کریمی در بازیگری رقم میخورد، سارا و پری حاصل همکاری با داریوش مهرجویی است. در هر دو اثر، کریمی نقشی محوری را بر عهده میگیرد و در هر دو هم میدرخشد. نقطه عطف دیگر کارنامه بازیگری کریمی، همکاری با ابراهیم حاتمی کیا است. برج مینو و بوی پیراهن یوسف، بهمانند سایر آثار کریمی روی چهره معصوم او تکیه میکنند و کاراکتری کلیشهای از دختری معصوم و زیبا در دنیایی زشت به تصویر درمیآورند.
اما شاید مهمترین نقطه عطف کارنامه کریمی، بازی در آثار تهمینه میلانی باشد. کریمی در سالهای دهه هفتاد و با حضور در دو زن، نیمه پنهان و واکنش پنجم، به چهره سینمای زنانه و فمینیستی میلانی تبدیل میشود و مسلماً این همکاری سالها بعد در شکل دادن به شخصیت هنری کریمی بیشترین تأثیر را میگذارد.
بااینهمه و باوجود پرکاری نیکی کریمی، تنوع نقشهایش کم است و انگار همه پیشنهادهایش به همان کاراکتر آشنا ختم میشوند. در این میان، باج خور یک استثنا است. فرزاد مؤتمن، جز معدود فیلمسازانی بود که حاضر شد کلیشه چهره دوستداشتنی و مظلوم کریمی را بشکند و او را در قالب نقشی خاکستری محک بزند. بعد از باج خور است که کریمی خودش را به چالش میکشد و در نقشهایی با طیفی گستردهتر، از کمدی تا منفی ظاهر میشود.
پشت دوربین
نیکی کریمی از همان آغاز فعالیت حرفهایاش نشان داده بود که بازیگری بلندپرواز و کمالگرا است. همین ویژگیها هم هست که او را به قلهای فراتر از ستاره خوش و آب رنگ گیشه ماندن میرساند. اولین تحول مهم در کارنامه کاری کریمی پشت دوربین و در فاصله از بازیگری، در همکاری با عباس کیارستمی شکل میگیرد. بعدازآنکه کریمی دستیاری کیارستمی را در فیلم آ.ب.ث. آفریقا به عهده میگیرد، وارد مستندسازی میشود. اولین مستند کریمی به نام داشتن یا نداشتن نشانههایی از سینمای زنانه دارد اما بیشتر به سینمای کیارستمی و قصهگویی در فضای مستندسازی گرایش دارد. کریمی در این اثر به سراغ زنان و خانوادههایی میرود که برای بچهدار شدن به کلینیک رویان مراجعه میکنند. از شور و شوقشان برای بچهدار شدن میگوید و بهموازات به سراغ خانوادههایی که میرود که بیهیچ معضلی بچهدار شدهاند اما لزوماً زندگی که رویای گروه اول است را تجربه نمیکنند.
کریمی بعدازاین مستند در اولین تجربه فیلمسازیاش در فضای داستانی و سینمایی، با یکشب به جشنواره کن میرود تا نگاه متفاوتش در کارگردانی را به رخ بکشد. او از جریان اصلی دور میافتد اما آشکارا سعی میکند در فضایی که از هویت شخصی و دغدغههای درونیاش ساختهشده فیلمسازی کند. کریمی در فیلمهای بعدی خود، محتاطتر ظاهر میشود. چند روز بعد و سوت پایان بااینکه همچنان در فضایی زنانه و دور از جریان اصلی میگذرند، اما صراحت لهجه و قاطعیتی که کریمی در برخورد با سوژههایش در داشتن یا نداشتن و یکشب به تصویر کشیده بود را ندارند.
شیفت شب بیش از سایر تجربههای کریمی در فیلمسازی، به سینمای اجتماعی و مسائل روز آن نزدیک است و رویکرد گیشهایتری هم دارد. کریمی تا اینجای کارش، تأثیراتی که از فضای فیلمسازی میلانی و کیارستمی گرفته است را در هم میآمیزد و با دغدغههای شخصیاش سعی در بازآفرینی جهان داستانی شخصیاش دارد. چیزی که میتوانست به خلق یک دنیای باشکوه ختم شود اما با آذر که کریمی تهیهکننده آن است به یکی از تاریکترین نقاط کارنامه کاری او تبدیل میشود.
درست در این زمان است، زمانی که به نظر میرسد کریمی در بازیگری حرف جدیدی ندارد و در کارگردانی و تهیهکنندگی هم به نخوت افتاده است که او آتابای را خلق میکند. فیلمی که بیشک یکی از بهترین فیلمهای چند سال گذشته سینمای ایران است و حاصل همکاری کریمی و هادی حجازی فر است. کریمی در آتابای بیش از همیشه به روح فیلمسازی که در اثر همکاری با کیارستمی در او دمیده شده بازمیگردد. برای اولین بار، کریمی در آتابای اصراری به عرضه خود بهعنوان ستاره بیهمتای سینمای ایران ندارد. او فروتنانه پشت دوربین میایستد، لحن فیلمنامه حجازی را درک میکند و آن را به زبان تصویر درمیآورد.
آتابای اوج بلوغ هنری کریمی است در معنای کلیاش. سالها ترجمه، عکاسی، بازیگری جلوی دوربین و تجربهگرایی پشت دوربین، در آتابای به زیباترین و کاملترین شکل خود جلوهگر میشود تا در تجربهای که بهجرئت میتوان آن را بینقص دانست کریمی به تکاملی که همیشه به دنبالش بود دست یابد. آتابای آنقدر در قصه، فضاسازی و کارگردانی کامل است که تا سالها میتواند کیمیای جاودانگی نیکی کریمی باشد.