خانه گرگ THE WOLF HOUSE یک انیمیشن جدید و خلاقانه از کشور شیلی است. این فیلم که شروعی جسورانه دارد، تلاش کرده است نشان دهد داستانش در لا کولونیا روایت میشود، محلی که تفاوت بسیار کمی با ویا باواریا در واقعیت دارد. ویا باواریا یکی از مستعمرات آلمان در شیلی است که به خاطر منابع عسلاش تحت استعمار رفته و به دنبال بهرهبرداری از نیروی کار شیلی بدنام شد. اولین استعارهی این فیلم نیز دربارهی همین است؛ فیلمی که محصولی از همین مستعمره است و پیامی در خود دارد. داستان فیلم دربارهی شخصیتی به نام ماریا است که بیشتر از اینکه علاقه داشته باشد وظایفی که بر روی دوش او قرار داده شده است را انجام دهد، دوست دارد با حیوانات بازی کند. ماریا سه خوک را از آغلشان فراری میدهد و به دنبال این اتفاق تنبیه میشود. به او گفته میشود:” صد روز و صد شب را بدون صحبت با بقیه میگذرانی تا نتیجهی کارهایت را ببینی.” ماریا به جنگل فرار میکند، و نه تنها از دست انسانها بلکه از دست یک گرگ بزرگ به خانهای پناه میبرد. ماریا همراه با دو خوک درون سوراخی سکنی میگزینند و بعد از مدتی این خوکها تبدیل به کودکان او میشوند.
همچنین بخوانید:
نقد و معرفی پرنده رنگین The Painted Bird – تجربه یک سفر جهنمی خشن و سوزناک

داستان عجیبی به نظر میرسد، اما حتی عجیبتر هم میشود. خانه گرگ THE WOLF HOUSE ترکیبی از انیمیشن استاپ-موشن و نقاشی شده است. فیلم در نهایت در قالب یک تصویر ممتد و پیوسته بر روی پرده میرود و تصاویر زمینهی فیلم مدام در حال تغییر هستند. دستشویی بدون حرکت دوربین و با کشیده شدن زمینهی جدید بر روی زمینهی قبلی به اتاق خواب تبدیل میشود. شخصیتها نیز دائم در حال تغییر شکل و تبدیل به شخصیتهای دیگر هستند. تصاویر فیلم عموما عجیب هستند و حال و هوای آن به مخاطب حس خفگی میدهند.
قرنها بچهها رویای جنگل، گرگهای وحشی و سایر موجودات ترسناک را در سرشان میپرورانند، اما تنها کریستوبال لئون و خواکین کوکینا هستند که توانستند ترکیبی از این المانها را به زیبایی جلوی دوربین ببرند. این دو با اولین فیلم خود توانستند دیدگاه خلاقانهی خود را به خوبی به تصویر بکشند و اثری زیبا خلق کنند. این دو با نقاشی، کاغذ، چسب و وسایل مختلف استاپ-موشن خود را جلوی دوربین بردهاند و صحنههای مختلف فیلم خود را در گالریهای شیلی، آرژانتین، مکزیک، هلند و آلمان ثبت کرده و مردم را تشویق کردهاند در آن حضوری فعال داشته باشند.

این دو کار فوقالعاده سخت ساخت انیمیشن خانه گرگ THE WOLF HOUSE را خودشان برعهده گرفتهاند و جای تعجب دارد چطور در حین این کار عقل خودشان را از دست ندادهاند. مقایسهی کار آنها با انیماتورهای تصویری مثل یان شوانکمایر و برادران کی شاید کاملا به جا و درست نباشد، چرا که شاید کار آنها نیز بهترین این ژانر نباشد. این دو فیلمساز دیدگاه و صدایی کاملا جدید دارند. این فیلم در تکتک ۷۵ دقیقهاش با نیروی خارقالعادهای مخاطب را شگفتزده میکند.
مسیر فوقالعادهی تولید این فیلم هم سندی بر روی خلاقانه و بینظیر بودن این اثر دارد. ممکن است Loving Vincent اولین فیلم تمام نقاشیشدهی دنیا باشد، اما خانه گرگ THE WOLF HOUSE انیمیشنی است که میان زیبا بودن و عجیب بودن در رفت و آمد است. این فیلم انیمیشنی است که در حین جلو رفتن فیلم ساخته شده و شکل میگیرد. با حرکت مداوم قاب و تغییر شکل تمام اجزای تصویر و پیوسته بودن اکثر صحنههای فیلم، خانه گرگ THE WOLF HOUSE مخاطب را به سرزمینی جدیدی که شبیه به آن را تنها در ادبیات و افسانهها دیده است میبرد.

با وجود تغییرات شخصیتها و وسایل، آينههای روی دیوار و لباسهای جادویی، ماجراهای فیلم به مرور تغییر کرده و درست همانند خود انیمیشن یک مرحله قویتر میشود. با این وجود جزئیات داستان فیلم هیچگاه به پای جزییات تصاویر نمیرسد. با اینکه اشارات فیلم به داستانهای “سه خوک فسقلی”، “شنل قرمزی” و “سفید برفی” واضح است، با این حال بیش از حد لازم به آنها پرداخته نشده است و لئون و کوچینا خطهای داستانی مدرنی را نیز در میان داستان خود دنبال میکنند.
خانه گرگ THE WOLF HOUSE پانزده می پخش شد.
دیوید ارلیچ منتقد ایندیوایر درباره این فیلم نوشته است:
“این اثر قوی، خاص و آرامشبخش جواب کنجکاوی کسانی که آنقدر شجاع هستند که به دنبال نشانههایی در این فیلم بگردند را میدهد، اما به هر حال شما تنها مدتی مشخص میتوانید به یک پرتگاه بیانتها نگاه کنید و در نهایت خسته شده و از این کار دست میکشید. اما حتی اگر از دیدن این فیلم دست هم بکشید، شکی نیست که حقیقت تلخ داستان ماریا را نمیتوانید از ذهنتان بیرون کنید. خانه گرگ THE WOLF HOUSE به ما یادآوری میکند چرا افسانهها تا این حد قدرتمند هستند، چرا که زمانی همه ما آنقدر کم سن و سال بودهایم که آنها را باور کنیم. “