همیشه وقتی یک کارگردان بعد از چند سال وقفه، با اثر جدیدی در یک فستیوال شرکت میکند، استقبال گرمی در انتظارش است. اما در کنار این انتظار یک ترس ناگفته نیز وجود دارد که نکند فیلم جدید به پای کارهای قبلی نرسد. شین دورکین اولین فیلمش، درام مارتا مارسی می مارلین Martha Marcy May Marlene را در سال ۲۰۱۱ در ساندنس به نمایش در آورد و علاوه بر جایزهای برای کارگردانی خوبش و دریافت نقدهای عالی از منتقدین، نام خودش و الیزابت اولسن بازیگر را نیز بر سر زبانها انداخت. این فیلم آنچنان سر و صدایی به پا کرد که هر کسی که آن را تماشا کرد بود را کنجکاو کرد تا فیلمهای دیگری از این ببیند. در این نه سال بعد از اکران مارتا مارسی می مارلین ، دورکین سریال کوتاه بریتانیایی آزاردهندهی Southcliffe را کارگردانی کرد، اما اثری بر روی پردهی سینما نبرد. او امسال با درام خانوادگی لانه The Nest برمیگردد، فیلمی با روندی آرام که به درستی اثر کارگردانی است که زمان کافی را برای ساخت این فیلم صرف کرده است.
دورکین در کانادا به دنیا آمده و به بریتانیا و بعد از آن به نیویورک نقل مکان کرد. او از این تجربیاتش در فیلم جدیدش لانه The Nest استفاده کرده و داستان خانوادهای که شهر خود را عوض کردهاند و با مشکلات مختلفی دست و پنجه نرم میکنند را روایت کرده است. دههی ۸۰ میلادی است و خانوادهی اوهارا خانهشان را در آمریکا ترک کرده و به بریتانیا میآیند، جایی که پدر خانواده روری با بازی جود لا به دنیا آمده بوده است.
همچنین بخوانید:
نقد و بررسی The Trial of the Chicago 7 – درامی بر اساس واقعیت
همسر آمریکایش آلیسون با بازی کری کون از این تصمیم مطمئن نیست، به خصوص که در ده سال گذشته آنها چهار بار جابهجا شده بودند، اما روری به او اطمینان خاطر میدهد از نظر مالی این مهاجرت آنچنان سودی برای آنها دارد که نمیتوانند به سادگی آن را رد کنند. او به عنوان یک کارگزار کالا کار میکند اما مصمم است بیشتر کار کرده و پول در بیاورد، و همانطور که آنها به زندگی جدیدشان در یک عمارت باشکوه در شهر سوری عادت میکنند، هیجان او نیز برای اتفاقات آینده بیشتر میشود.
روری خوشمشرب بوده و با زبانش میتواند افراد را خیلی زود قانع کند و با رویای آمریکایی که در سرش دارد به انگلیس برگشته است. روری عطش خاصی داشته و میخواهد تا میتواند خانوادهاش را تامین کند، حتی با وجود اینکه خانوادهی او همین الان هم وضع خوبی دارند. روری از خانوادهای ضعیف آمده و به همین دلیل تعریف درستی از خوشحالی در ذهنش ندارد. او تلاش زیادی میکند تا نقش فردی را بازی کند که در اصل هیچ وقت نمیتواند تبدیل به آن شود؛ او به طور خستگیناپذیری در حال تلاش برای ساخت یک تصویر فردی ولخرج و تجملگرا از خودش است تا بلکه بتواند پشت آن این حقیقت را که از طبقهای کارگر آمده است را پنهان کند. این موضوع به این معنا است که او نمیتواند ببیند خانوادهاش واقعا چه چیزی میخواهند، به همین دلیل هر چه او از نظر مالی بیشتر خودش را در مخمصه میاندازد، بین او و خانواده شکاف بزرگتری میافتد. یک کشمکش میان مردی که دوست دارد با تعریف سنتی کاملا همه چیز در کنترلش باشد و زن قوی آرامی که میخواهد این اجازه را به او بدهد اما میترسد تصمیمهای او خانوادهاش را به خطر بیندازد، در جریان است.
دائما به الیسون گفته میشود لازم نیست نگران این چیزها باشد، اما او آنقدر زرنگ هست که متوجه شود یک جای کار مشکل دارد.
از آنجایی که روند لانه The Nest تا حدی کند است، مخاطب باید صبر زیادی داشته باشد؛ حتی کسی آخرین فیلم دورکین را دیده باشد نیز باید برای تماشای فیلم جدیدش صبور باشد. دورکین به زیبایی با کلیشههای معمول ژانرها بازی کرده و حتی برای مدت کوتاهی مخاطب را به حال و هوای فیلم ترسناکی میبرد که در یک خانه قدیمی و تاریک روایت میشود، اما در اصل قسمت ترسناک فیلم آنجایی است که تعادل یک خانواده بهم خورده و به سمتی میروند که ممکن است دیگر راه برگشتی برای آنها وجود نداشته باشد.
لانه The Nest هجده سپتامبر پخش شد.
جاستین چنگ منتقد لسآنجلس تایمز نقد خود را از The Nest اینطور تمام کرده است:
“چیزی که اثر دورکین را تا این حد آزاردهنده میکند، قابلیتی است که میتواند ظلم و مهربانی را در مقابل هم قرار داده و همانند دو روی سکهی بشریت به نمایش بگذارد. صحنهی آخر فیلم جوابی برای سوالی است که در ابتدای فیلم مطرح میشود، با طلوع یک صبح دیگر با وجود این که هیچ مشکلی حل نشده است، اما پرده از روی تمام مشکلات برداشته شده است. چه با دیدن فیلم بترسید و چه امیدوار شوید، در هر صورت لانه The Nest توانسته است وظیفه خود را به خوبی انجام دهد.”