عبارت بی‌خانمان آن قدر زیاد و بی‌مهابا استفاده شده است که دیگر برای تعریف یک نفر، درست مثل “موی قهوه‌ای” و یا “چشمان آبی” استفاده می‌شود. فردی که به هر دلیلی از زندگی در یک خانه یا آپارتمان خسته شده است، ناگهان برای ما غیرقابل تشخیص می‌شود، انگار دیگر نمی‌توانیم این فرد را در گروه مشخصی قرار دهیم. ممکن است با دیدن فردی که در خیابان زندگی می‌کند از خودمان بپرسیم:” قبل از اینکه بی‌خانمان شود، چه کسی بوده است؟”. بر اساس یک قانون نانوشته، انگار اگر که سرپناه معقولی نداشته باشید، برای دیگران بی‌خانمان بودن تبدیل به جالب‌ترین بعد شخصیت شما می‌شود.
در عشایر NOMADLAND نویسنده-کارگردان کلویی ژائو، یکی از برترین فیلم‌های جشنواره‌های پاییز امسال از جمله ونیز، تورنتو و نیویورک، تقریبا هیچ کدام از شخصیت‌ها در یک خانه‌، یا همان چیزی که ما به عنوان خانه می‌شناسیم، زندگی نمی‌کنند. با این وجود هر کسی یک خانه و از همه مهم‌تر، شناختی از خودش دارد. فرانسیس مک‌دورمند در نقش فرن، زنی اهل شهری در نوادا که زمانی اوضاع خوبی داشته است اما بعد از بسته شدن معدن‌های گچ کنگلومرا تقریبا به هیچ تبدیل شده است بازی می‌کند.

همچنین بخوانید:
نقد The Disciple در جشنواره ونیز ـ نگاهی درخشان به موسیقیدان پرشور در جهانی که با او همراه نیست

عشایر NOMADLAND

همسر او مرده است و فرزندی هم ندارد، در نتیجه هیچ چیز او را مجبور به ماندن و سکون نمی‌کند. او یک ون می‌خرد، ونی که فضایی کوچک برای آشپزی، نگهداری وسایل و خوابیدن دارد و به جاده زده و در هر جایی که شغلی فصلی پیدا کند توقف می‌کند.
با اینکه شخصیت فرن خیالی است، اما دنیای عشایر NOMADLAND واقعی است. ژائو، کارگردان فیلم بی‌نظیر سال ۲۰۱۷ سوارکار که درباره‌ی یک سوارکار جوان است که بعد از صدمه دیدن باید خودش و تعریفش از خودش را از نو بسازد، این فیلم را از قسمتی از یک گزارش، کتاب سال ۲۰۱۷ جسیکا بردر به نام Nomadland: Surviving America in the Twenty-First Century، اقتباس کرده است. در فیلم چند شخصیت دیده می‌شوند که در کتاب بردر نیز نام آن‌ها آمده است، که از میان آن‌ها می‌توان به باب ولز اشاره کرد که رئیس یک گردهمایی به نام Rubber Tramp Rendezvous است که سیستم حمایتی برای عشایر امروزی است. افرادی وجود دارند که از روش‌های معمول زندگی به دلایل مختلفی فراری هستند: تا کشور و زیبایی‌هایش را بیشتر دیده و با آن بیشتر ارتباط برقرار کنند، خودشان را از قید و بند پول رها کنند و یا بیشترین استفاده را از یک درآمد محدود یا ثابت ببرند، به خصوص اگر نزدیک سن و سال بازنشستگی نیز باشند.

فرن نیز در اوایل شصت سالگی است، و با این که خیلی از فیلم برنمی‌آید، اما می‌توان متوجه شد که حالا که دنیا، و البته شهرش، او را دور انداخته‌اند، به دنبال راهی است تا دوباره خودش را بسازد. او به یکی از همسایه‌های قدیمی‌اش بر می‌خورد که به اومی‌گوید اگر نیاز به جایی برای ماندن داشته باشد، می‌تواند روی او حساب کند. فرن مودبانه این پیشنهاد را رد می‌کند:” من بی‌خانمان نیستم، فقط بدون خانه هستم، این دو باهم فرق دارند، درست نمی‌گویم؟
فرن در ابتدا خودش را با عدم تعلق تعریف می‌کند. یکی از دوستانش، لیندا می، با بازی لیندا می در نقش خودش که در زندگی واقعی نیز در جاده زندگی می‌کند، او را به گردهمایی پیش‌روی Rubber Tramp Rendezvous دعوت می‌کند. فرن که برای رفتن شک دارد،در نهایت نظرش را عوض کرده و به این دورهمی می‌رود، چرا که با اینکه منزوی کردن خود به نظر خوب می‌رسد اما در نهایت انسان و به خصوص آمریکایی‌ها به اجتماع نیاز دارند. این موضوع کلی عشایر NOMADLAND و در حقیقیت چیزی است که این فیلم را به شدت تماشایی کرده است. عشایر NOMADLAND حالت یک بیانیه و یا شعارگونه ندارد و با اینکه تلاش نمی‌کند زندگی در جاده را زیبا نشان دهد، حتی در جایی از فیلم نشان می‌دهد که برای این سبک زندگی باید به دستشویی کردن در یک سطل خودتان را عادت دهید، اما حس شادی را به مخاطب القا می‌کند.

عشایر NOMADLAND

عشایر NOMADLAND درست مانند سوارکار، پنجره‌ای به یک دنیای خاص است و شخصیت اصلی داستان نیز درست مثل راهنمای ما در این دنیاست.
عشایر NOMADLAND چهار دسامبر بر روی پرده خواهد رفت.

و حالا نظر سایر منتقدین درباره‌ی این فیلم:

پیتر دبروژ منتقد ورایتی در نقد خود آورده است:

“اگر بخواهیم یک ایراد از فیلم‌های جاده‌ی بگیریم، ذات قسمت‌قسمت روایت آن‌هاست، اما عشایر NOMADLAND این مشکل را به زیبایی حل کرده است. در فیلم روایت داستان به جای این که خطی باشد دایره‌ای بوده و شخصیت‌های تاثیرگذار فیلم برمی‌گردند تا تاثیر بیشتری بر ماجرای فرن بگذارند.”

مایک رایان منتقد آپروکس نوشته است:

“در این فیلم بازی زیبایی از مک‌دورمند می‌بینیم، تا حدی که کار سختی است از این فیلم به عنوان بهترین بازی او یاد نکنیم. البته یادم افتاد که در بسیاری از فیلم‌های فرانسیس مک‌دورمند دقیقا به همین نتیجه رسیده بودم. اما چیز خاصی درباره‌ی این فیلم وجود دارد.”

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.