مهناز افشار مسیر پرفرازونشیبی در سینمای ایران پیموده است. از تلویزیون، تا فیلمهای گیشهای، از کار با کارگردانان مطرح تا کسب سیمرغ بلورین. مهناز افشار، با همه توانش برای تکامل تلاش کرده است. بازیگری که تا چند سال قبل، کسی نمیتوانست باور کند روزی سیمرغ کسب خواهد کرد، حالا چند نامزدی هم در آستین دارد.
بیش از بیست سال از ورود مهناز افشار به سینمای ایران میگذرد. در این مدت، سالها، چهره اصلی سینمای گیشهای بوده است و سالهای زیادی هم چهره جریانهای حاشیهای. دور از انتظار هم نبوده است که بازیگر مطرح و جوانی چون او اینچنین به مرکز شایعات و حاشیهها کشیده شود. از خبر ازدواجش، تا مهاجرتش، مهناز افشار همیشه یکی از سر تیترهای اخبار جنجالی سینمای ایران را ساخته است.
البته، تمایل خود او به اشتراکگذاری نظرات وزندگی شخصیاش در فضای مجازی در بازتاب اجتماعی او هم بیتأثیر نبوده است. واکنشهای سریع و گاه حتی فکر نشدهاش و نظراتش نسبت به امور اجتماعی و سیاسی، بارها برایش دردسر درست کرده است.
این روزها، یک سالی میشود که مهناز افشار از فضای سینمایی ایران جداشده است. «ناگهان درخت» را در صف اکران دارد و «مهمانخانه ماه نو» در جریان اکران آنلاین به نمایش درآمده است. اینها نشان میدهد که افشار، با همه تصویر اجتماعی که از خودش ساخته است، تأثیر مهمی در سینمای ایران دارد. آنقدر که بعد از یک سال از نبودنش، همچنان حضور دارد.
به بهانه تولد چهلوسهسالگی مهناز افشار نگاهی میاندازیم، به بالا و پایینهای مسیر کاری او. حاشیهها را میگذاریم کنار و فقط به بررسی آنچه امروز مهناز افشار را به یکی از مهمترین ستارههای سینمای ایران تبدیل کرده است میپردازیم.
از تلویزیون تا گیشه
سال 1377 مجموعه تلویزیونی «گمشده» به کارگردانی مسعود نوابی از تلویزیون پخش شد. مهناز افشار در اولین بازیاش با هیچ چالشی روبرو نبود. شخصیت سحر، همان کلیشه دختر معصوم و دوستداشتنی سریال های تلویزیونی بود. اما افشار از همان اولین کارش دیده شد. دلیلش هم یک شباهت ظاهری و شایعات پیرامونش بود.
بعد از «گمشده»، افشار به سینما رفت. دریکی دو فیلم سینمایی بازی کرد، اما این «شور عشق» بود که او را مطرح کرد و با مخاطبان سینمای ایران آشنایش کرد. یک ملودرام عاشقانه که در فضای فیلمفارسیها میگذشت، بیش از قبل آشنا پنداری مخاطبان را تحریک کرد. مهناز افشار و بهرام رادان، دوستاره این فیلم، بهسرعت، جوان اولهای خوشسیمای جدید سینمای ایران شدند و هرکدام مسیر متفاوتی در پیش گرفتند.
مهناز افشار در سالهای بعد از «شور عشق» در خرواری از فیلمهای مشابه که قصدشان گیشه بود بازی کرد و اتفاقاً موفق هم شد. باگذشت زمان، شائبه شباهت کمرنگ شد و شایعات از بین رفت و افشار فرصت یافت، هویتی مستقل در سینمای ایران برای خودش تعریف کند. «خاکستری»، «زهر عسل»، «کما» و «آکواریوم» همه فیلمهایی بودند که این هویت را شکل دادند و تصویر بازیگر گیشهای را از افشار در ذهن ثبت کردند. افشار در کنار گلزار به زوج موفقی تبدیل شدند و تا سالها نبض سینمای بدنه را در اختیار گرفتند.
تلاش برای پوستاندازی
در همین دوران، بااینکه تمرکز مهناز افشار روی سینمای بدنه بود، اما از آزمونوخطا هم ترسی نداشت. حضور او تضمین فروش گیشه بود و فیلمسازان مهم و برجستهای از او بازی گرفتند. افشار با حضور در «سالاد فصل» جیرانی و «دعوت» حاتمی کیا در تلاش برای ورود به دنیای جدیتر بازیگری بود. او حتی به «رئیس» مسعود کیمیایی هم راه یافت تا کارنامهاش را به اسامی بهترین فیلمسازهای معاصر ایران مزین سازد.
با همه اینها، هیچکدام از این موقعیتها فرصتی ویژه در اختیار افشار نگذاشتند. او در آثار مطرحترین فیلمسازان سینمای ایران، ستاره بیفروغ و فراموششدنی بود. البته این نکته که «رئیس»، «دعوت» و «سالاد فصل» هیچکدام در تراز بهترین آثار فیلمسازانشان نبودند هم بیتأثیر نبود. اما معجزهای که افشار منتظرش بود رخ نداد و همچنان تمرکز اصلی افشار روی گیشه باقی ماند.
تولد یک بازیگر
تجربهاندوزی و انتخابهای متفاوت بالاخره با «سعادتآباد» برای مهناز افشار به نتیجه رسید. او در درام خانوادگی رضا میرکریمی در یک نقش مکمل آنهم در مقابل بازیگرانی چون لیلا حاتمی، هنگامه قاضیانی و حامد بهداد، میتواند بدرخشد و خود را ثابت کند. کاراکتر لاله در «سعادتآباد»، ویژگیهایی از نقشهای همیشگی افشار داشت، اما بهشدت پختهتر بود و بار عاطفی کاراکتر، افشار را به چالش میکشید. او هم بهخوبی از پس نقش برمیآید و زنی مدرن که در میان روابط سنتی درمانده است را بهخوبی به تصویر میکشد. همین نقش هم برایش سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مکمل زن را از جشنواره فجر به ارمغان میآورد.
«برف روی کاجها» دومین فیلمی است که افشار در مسیر تازهاش در آن ظاهر میشود. پیمان معادی در اولین تجربه فیلمسازیاش، به سراغ موضوع خیانت میرود اما میتواند با نگاهی شخصی و در جهان داستانی خودش قصهگویی کند و مهناز افشار قهرمان زن فیلم می شود. افشار هیچگاه تا این حد پخته ظاهرنشده بود.
بازیاش بهشدت درست و بهاندازه است. یک بازی درونی که در تمام اجزای صورتش، جاری میشود. یک درماندگی محض که در پشت ظاهری بی تفاوت و چشمانی یخزده به تصویر درمیآید.
کشف یک دنیای تازه
بعد از «سعادتآباد» و «برف روی کاجها»، مهناز افشار بهکلی وارد دنیای جدیدی میشود. از سینمای گیشه خداحافظی میکند و خود را بهعنوان یک بازیگر جدی معرفی میکند. در این دوره دوباره به فیلمی از مسعود کیمیایی میپیوندد و در «متروپل» ظاهر میشود. در «بیگانه» بهرام توکلی که اقتباسی از «اتوبوسی به نام هوس» است، در بازآفرینی نقشی خاطرهانگیز ریسک میکند و در «دلم میخواد» بهمن فرمان آرا نقش اصلی را به عهده میگیرد. بااینهمه «متروپل» و «بیگانه» شکست میخورند و «دلم میخواد» تا سالها بعد به نمایش درنمیآید. اما افشار که تازه مسیر اصلیاش در سینما را پیداکرده است، حتی در سینمای بدنه هم با استاندارد بالاتری ظاهر میشود. نقش رؤیا در «نهنگ عنبر»، نشان میدهد که توانایی افشار طیف گستردهای دارد. او که خود جوانیاش را در سالهای دهه شصت و هفتاد گذرانده است با چاشنی طنزی بهجا، رؤیا را روی پرده میآورد و با رضا عطاران زوجی غیرقابلپیشبینی اما دوستداشتنی میآفریند.
بازی در «قسم» محسن تنابنده، نقطه عطف مهمی در کارنامه کاری افشار است. یک بازی سخت که تمام تواناییاش را طلب میکند. افشار با «قسم» نشان میدهد که چقدر از سالها سوپراستار بودنش دور شده است و چقدر نسبت به نقشش احساس مسئولیت میکند. بهعلاوه، «قسم» او را در مرکز توجه قرار میدهد و کل بار درام را روی دوش او میگذارد. افشاری که از «قسم» بیرون میآید، پخته، به تکامل رسیده و باتجربه است.
سعادتآباد فیلمی از مازیار میری نه رضا میرکریمی …