حال و هوای دائما در حال تغییر سریال شکارچیان Hunters از آمازون پرایم من را یاد داستان فیل و مردان نابینا میاندازد.
حتما آن داستان را شنیدهاید؛ گروهی از مردان نابینا با یک حیوان جدید به نام فیل روبرو میشوند. یکی از مردان به خرطوم فیل دست میزند و میگوید: “این یک مار کلفت است.” مرد دیگری که به کنار فیل دست میزند میگوید: “این یک دیوار است.” و مردی که به عاج او دست میزند میگوید: “این قطعا یک خنجر است.”
همچنین بخوانید:
سریال غریبه The Outsider استیون کینگ همان سریال کارآگاهی است که مدتها در انتظارش بودیم
در مورد سریال شکارچیان Hunters هم همینطور است. داستان این سریال حول گروهی از شکارچیان نازیها که در اواسط دههی ۱۹۷۰ به صورت زیرزمینی فعالیت میکنند، روایت میشود.
اگر اولین برخورد شما با سریال دیدن یکی از صحنههای فلشبک در کمپهای جنگ جهانی دوم بوده باشد، ممکن است بگویید این سریال تاریک، ناراحتکننده و درامی به یادماندنی است.
اما اگر یکی از صحنههای شیک و پیک شکارچیان Hunters را دیده باشید متقاعد خواهید شد که ترکیبی از کمدی و اکشن است که اشارات زیادی به فرهنگ عامه دارد — تقریبا آمیختهای از «جوجو خرگوشه» و کوئنتین تارانتینو.
اما اگر مواجهی شما با شکارچیان Hunters در طول یکی از صحنههای ماموران افبیآی باشد که در آستانهی پرده برداشتن از توطئهای بزرگ و تکاندهنده هستند، و یا نیویورک که پر از موش و دیوارنویسی و کشتارهای پسر سم است — تصویر متفاوتی از این سریال در ذهن شما شکل خواهد گرفت.
حتی اگر این سریال را به ترتیب مشاهده کنید — اگر به ترتیب مشاهده نمیکنید یک جای کارتان میلنگد — ممکن است سردرگم شده و از آن زده شوید، چرا که سریعتر از یک «بچه راننده» پشت فرمان یک سوباروی قرمز، دنده عوض میکند و به مسیرهای متفاوتی میرود.
وقتی یک دختر ۱۳ ساله در مراسم تکلیف بات میتسوا که پر از شمعهای روشن است، شکارچیان را با یک آهنگ “هاوا ناگیلا” که به سبک “میسیرلو” نواخته میشود، معرفی میکند و به سبک فیلمهای ردهی متوسط کلیپها و پوسترهایی از این افراد را میبینیم، به راحتی میتوان فهمید که هیچچیز قرار نیست جدی گرفته شود.
شکارچیان Hunters حال و هوای فیلمی را دارد که با اقتباس از یک رمان خشونتآمیز جذاب ساخته شده است، اما در واقع یک کار اصیل و ساختهی ذهن دیوید ویل است، که از اتفاقات واقعی الهام گرفته شده است، از جمله داستانهایی که ویل از مادربزرگ خود — که یکی از بازماندههای هولوکاست بود — شنیده و به خاطر میآورد.
این سریال طراحی تولید جذاب و پرهیجانی دارد، فیلمنامهی آن بیش از آنچه فکرکنید به سبکهای مختلف ورود میکند و بسیار غنی و مجذوبکننده است — و البته نقشآفرینیهای بزرگنمایی شده مانند کتابهای کمیک توسط گروه بینظیری از بازیگران.
این سریال ۹۰ دقیقهای با آهنگ “نایت مووز” باب سگر به عنوان موسیقی متن آغاز میشود که همراه آن به یک مهمانی باربکیو در حیاط پشتی یک خانه در مریلند در سال ۱۹۷۷ میرویم — میزبان یک پیشبند مضحک پوشیده و مشغول کباب کردن است، بچهها با خوشحالی در استخر آببازی میکنند و مهمان جدیدی که میرسد میگوید: “اگر اشلیتز اینجاست من میبرمش.”
وقتی که این صحنه به پایان میرسد، هیچگونه شکی در مخاطب باقی نمیماند که قرار است یک نمایش دیوانهوار از وقایع را تماشا کند.
سریال شکارچیان Hunters از آن دسته سریالهایی نیست که در طول پخش شدنش مدام از اتاق بیرون بروید یا گوشی خود را چک کنید. باید شش دانگ حواس خود را متمرکز آن کنید تا بیشترین لذت را از سواری بر روی قطار وقایع ببرید.
این مطلب برگرفته از نوشتهی ریچارد روپر در وبسایت شیکاگو سانتایمز بود.
حال به بررسی نظر سایر منتقدین میپردازیم:
بن ترورس Ben Travers | ایندیوایر IndieWire
در حالیکه هنوز پنج قسمت باقی مانده است تا این سریال بتواند روایت خود را از بازگشت به دوران نازیها به سرانجام برساند، شکارچیان Hunters تا به حال بیشتر بر این متمرکز بوده که آب و تاب داستان را زیاد کند و آنرا ادامه بدهد. ساختار مستحکم روایت این سریال در این زمینه میتواند به خوبی عمل کند، اما همچنان باید منتظر بود تا ببینیم آیا پس از تمام شدن، مزهی بدی در دهان مخاطب باقی میگذارد یا نه.
متیو گیلبرت Matthew Gilbert | بوستون گلوب Boston Globe
این سریال که ساختهی دیوید ویل است و جردن پیل به عنوان تهیهکنندهی اجرایی در آن حضور دارد، فضای پیچیدهای دارد و همیشه کنترل پیامی که به مخاطب منتقل میکند را در دست ندارد. شکارچیان Hunters تکاندهنده و به لحاظ بصری مجذوبکننده است، مخصوصا در فلشبکهای پرخشونت به قساوتها و شجاعتها در جنایاتی که در کمپهای مرگ اتفاق میافتاد.
کلینت ورثینگتن Clint Worthington | کانسیکوئنس آو ساوند Consequence of Sound
بسیار رضایتبخش است که میبینیم شکارچیان Hunters بسیار پیچیدهتر از داستان عامهپسند شکار نازیها که در ظاهر به نظر میرسد، است. در میان رنگهای شاد و جلوههای بصری جذاب، حسی از سوگواری و خاطره و از دست دادن وجود دارد که زیر پوست تمام سرگرمی تعقیب و گریز که سریال به خورد شما میدهد، لمس میشود.