برای واکاوی فیلم چه سرسبز بود دره من How Green Was My Valley که بی اغراق یکی از بهترین آثار کارنامه فیلمسازی جان فورد است، ابتدا باید مناسبات درون فیلم را روشن کرد: جنس این مناسبات و اینکه از کجا سرچشمه میگیرد.
چه سرسبز بود دره من How Green Was My Valley محصول سال 1941 است. یعنی همسال با همشهری کین Citizen Kane اورسن ولز به نمایش درآمده است و در اسکارسال 1941 این فیلم جان فورد است که برنده جوایز اصلی میشود و اورسن ولز و همشهری کین هیچ جایزهای نمیگیرد. اما این دو فیلم همپای یکدیگر آثار بسیار مهمی هستند چه در ریخت شناسی سینمای کلاسیک آمریکا و چه در ریخت شناسی جامعه آن سالهای ایالت متحده و از نظراتی بسیار به یکدیگر شبیه هستند.
اما مناسبات چه سرسبز بود دره من How Green Was My Valley از کجا میآید؟
در وهله اول باید اشاره کرد که جان فورد کارگردانی ایرلندی بوده است. و ایرلندیها، این شورشیان آرمانخواه نگاهی رومانتیک به جهان دارند ، قائل به هیچ زور و استبدادی نیستد،اولین و تنها منطقهای بودهاند که تا همین حالا توانستهاند از زیر سیطره بریتانیا خارج شوند و کشور مستقل “جمهوری ایرلند” را پایهگذاری کنند.
در چه سرسبز بود دره من How Green Was My Valley ما با مناسباتی خانوادگی روبهرو هستیم. همانظور که از فیلمهای ملودرام انتظارش میرود و وامدار فیلمها ی قبلی خود کارگردان و همینطور گریفیث است.
همچنین بخوانید:
بررسی فیلم کریمر علیه کریمر Kramer vs. Kramer – درد مشترک
همان شکل داستانگویی شبکه ای که بین مجموعهای از آدمها وجود دارد و از خلال روابط انسانهاست که داستان شکل میگیرد.
فورد در فیلمهای دوره اول فیلمسازیاش، نگاهی نژادپرستانه دارد که بیشتر از همه متوجه سرخپوستهاست. یعنی دشمن و همین نگاه و نسبتی که قهرمانان دوره اول فیلمسازی فورد نسبت به “دشمن ” دارند، خود نمونه ای از تاثیر پذیری فورد از گریفیث است. همانطور که مثلا تعصب گریفیث یکی از فیلمهای نژادپرستانه تاریخ سینما است . جالب است که فورد حتی بازیگر چند فیلم گریفیث بودهاست.
فورد تجدیدنظر طلب
البته این نژادپرستی در بیشتر آثار وسترن فورد دیده میشود، در نزاعی میان کابوی/تمدن و سرخپوست/توحش. در فیلمهای دوره اول فورد در تلاش است تا در نسبت میان سفید پوستان و سرخ پوستان به مخاطبش بگوید که باید به یکسری چارچوبها قایل باشید وگرنه همه چیز از بین میرود و شیرازه همه چیز از بین میرود که بیشتر از نژادپرستانه بودن، کهنه است و مختص دوران قدیم.
فیلم وامدار آثار گریفیث است چه از نظر ساخت و شیوه اجرا و چه از نظر مضمونی و نگاه نژادپرستانه فورد. البته این نگاه فورد در گذر زمان دستخوش تلطیف و تغییر میشود.خود فورد نسبت به سرخ پوستها و نگاه نژادپرستانه تجدید نظر میکند. این روند از فیلم جویندگان The Searchers آغاز میشود جایی که احساس اتان ادواردز (جان وین) نسبت به برادرزادهاش که سالها اسیر سرخ پوستهاست و ناگریز محکوم به مرگ، باعث میشود تا بر قاعده کهن پا بگذارد و دختر را نکشد.
دنیای نو
در این فیلم فورد، مخاطب با ملودرامی مواجه است، مربوط به مناسبات سنتی یک خانواده در نسبت با یک صنعت محلی که زغالسنگ است. معدن زغال سنگ در اینجا نقشی استعاری پیدا میکند و نشانههایی از دوران جدید و مدرن و صنعتیست . ورود ایدههایی مدرن و صنعتی ست به دنیایی سنتی.
فیلم فورد شاید متهم به واپسگرایی شود، زیرا در مواجهه با مدرن شدن و صنعتی شدن نگاه منفی دارد و سعی بر طرح این سوال: چرا و به چه قیمتی؟ به قیمت از دست رفتن خانواده؟ پدر؟ کما اینکه بسیاری در طول این سالها آنرا واپسگرا خواندهاند.
اما این تنها ظاهر ماجراست. چه سرسبز بود دره من How Green Was My Valley در باطن، فیلمی مدرن است و واجد پیشنهادهایی جدید است برای ملودرامهای پس از خودش. از این نظر که مانند فیلم پیشین فورد، خوشههای خشم که اقتباسیست از داستان جان اشتاین بک چپگرا و با نگاهی چپ گرایانه به دنیا که حاصلش هم مسلما فیلمی با مواضعی چپگرایانه است و در چه سرسبز بود دره من How Green Was My Valley هم در ارتباطی مستقیم با خوشههای خشم طلیعهدار همان مواضع است و ایدهای مترقی را بیان میکند: گاهی وقتها برای حفظ یک چیز که خانواده است، به جای آنکه اعضای خانواده به هم نزدیک شوند، باید از هم فاصله بگیرند تا آن هسته مرکزی باقی بماند. تا وقتی آنها در کنار هم قرار بگیرند و از دنیای جدید و مواجهه با آن بترسند، اتفاقی نمیافتد که اتفاق وقتی میافتد که اعضای خانواده از هم فاصله بگیرند و با دنیای جدید و پدیدههایش مواجه شوند و آنگاه با فهم دنیای جدید و پدیدههایش، میتوانند بازگردند و بهتر از آن هسته مرکزی محافظت کنند.
اتفاقی که در خوشههای خشم در سکانس انتهای خداحافظی پسر با مادرش میافتد و هم در چه سرسبز بود دره من How Green Was My Valley با نگاه رومانتیک و تراژیکش به مرگ پدر خانواده در انتهای فیلم پس از ریزش ذغال سنگ.
یاد ایام
چه سرسبز بود دره من How Green Was My Valley در کل داستانی خیالانگیز ازروزگار سپری شده است. مخاطب در تمام طول اثر با راوی همراه میشود: پسر بچهای که در آن دوران زیسته و حالا مرد بالغی شده است و دارد داستانی از روزگار گدشته را تعریف میکند. این مرد حالا در زندگیاش آنقدر حالش خوب است که داستانی از گذشتهای تلخ را با نقطه اوج دردناک مرگ پدرتعریف بکند. این تایید همان فرضی ست که در ابتدا مطرح شد.
چه سرسبز بود دره من How Green Was My Valley شکل جدیدی از زندگی آمریکایی را ارایه میدهد. دیگر قرار نیست همه اعضای خانواده کنار هم باشند و اتفاقا باید از یکدیگر فاصله بگیرند و هرکدام سراغ زندگی خودشان بروند که حالا شکل تثبیت شده زندگی آمریکایی ست.
درباره تاثیری که فیلم بر ملودرامهای پس از خودش میگذارد باید به موردی مهم اشاره کرد: در تاریخ سینما بارها از تاثیرپذیری اورسون ولز از جان فورد صحبت شده است. همانطور که خود ولز میگوید برای ساختن همشری کین، چهل بار دلیجان را دیده است.
فیلم دوم ولز یعنی امبرسونهای باشکوه شباهات زیادی به چه سرسبز بود دره من How Green Was My Valley فورد دارد. در شکل خاص ملودرام خانوادگی.
حتی در سالهای اخیر هم در ملودرامهایی چون فیلم اول سوفیا کاپولا خودکشی باکرهها The Virgin Suicides هم میتوان تاثیر این جنس از ملودرام را دنبال کرد.
در این جنس ملودرام مخاطب با خانوادههای حومه نشینی سر و کار دارد که تازه دارند تبدیل به جزئی از جامعه صنعتی و شهرنشینی و سرمایهداری میشوند و در مواجهه با این دنیای جدید، خانواده ترک برمیدارد و اعضای خانواده حالا مجبور است از هم فاصله بگیرند و هر کدام به صورت فردی راه مواجهه با این جهان نو را بیابند . به شکلی کلیتر میتوان گفت این سنت ملودرامهای خانوادگی که خانواده در کوران حوادث دستخوش تغییرات میشود و هر یک از اعضا آن مجبور میشوند راهی متفاوت از یکدیگر در پیش بگیرند، ریشه درچه سرسبز بود دره من How Green Was My Valley جان فورد دارد.
چه سرسبز بود دره من How Green Was My Valley درباره تمدن است. اورسن ولز درباره تمدن چنین میگوید: “تمدن چیزی نبود جز اینکه یک مشت بچه پولدار، میخواستند پولداریشان را به رخ دوستدخترهایشان بکشند!”