ژانگ ییمو کارگردان خوش‌ذوق چینی بعد از فیلم قهرمان Hero که نقطه‌ی عطفی در کارنامه‌ی فیلم‌سازی‌اش بود، در فیلم خانه خنجرهای پران House of Flying Daggers که دومین سفرش به حیطه‌ی هنرهای رزمی محسوب می‌شود، با همان ابزار و فنون سینمایی که پیشتر به کار گرفته بود تصاویری سرتاسر متفاوت را به نمایش می‌گذارد، فیلمی بس بسیار جذاب و همه‌پسند اما از لحاظ ژانری کمتر انتزاعی که به‌طرزی حساب‌شده کارگردانی شده است. این فیلم آنقدر بدیع است که به هیچ‌وجه نمی‌توان آنرا نسخه‌ی دومی از فیلم ببر خیزان و اژدهای پنهان ساخته‌ی انگ لی دانست.
ییمو گفته است که «فیلم قهرمان یک تجربه بود، اما فیلم خانه خنجرهای پران House of Flying Daggers از حد آن تجربه فراتر می‌رود و به اصالت سینمایی خاص خود دست می‌یابد،» این حرف تا حدی به‌طور خلاصه تفاوت میان این دو فیلم را شرح می‌دهد. هرچند قیاس‌هایی از این دست در نظر برخی از بینندگان غربی بی‌معناست اما مقایسه‌ی این دو فیلم کمابیش موجه است. کمپانی میرامکس فیلم قهرمان را 18 ماه پس از اولین پخش فیلم در آسیا، در آمریکا اکران کرد.
داستان فیلم خانه خنجرهای پران House of Flying Daggers در 859 بعد از میلاد می‌گذرد، و زمانه‌ای را به تصویر می‌کشد که در آن شکوه و جلال خاندان تانگ به‌واسطه‌ی آشوب و ناآرامی درهم‌پاشیده، فیلم مستقیماً به این موضوع می‌پردازد، آن هم با گروهی سه نفره از بازیگران که در نقش سه شخصیت اصلی‌ ظاهر می‌شوند، بدون صحنه‌های عظیم یا هزاران سیاه‌لشگر.

خانه خنجرهای پران House of Flying Daggers

دو فرمانده پلیس، به نام‌های لئو (با بازی ستاره‌ی هنگ‌کنگی به نام اندی لاو) و جین (بازیگر جذاب ژاپنی تایوانی به نام تاکاشی کانشیرو)، برای جاسوسی رهبر خنجرهای پران، از گروه‌های شورشی برجسته‌ی ضد حکومتی، گماشته می‌شوند. جین به صورت محرمانه وارد عمارت پوئنی می‌شود، یک خرابات که به احتمال زیاد یکی از مظنونین در قالب یک رقاص تازه‌کار در آن می‌رقصد. جین خودش را به‌عنوان یک لیبرتین جوان به نام ویند (باد) جا می‌زند و از صاحب عشرت‌کده به نام مادام یی (با بازی سونگ دان‌دان) می‌خواهد که جدیدترین دخترش که رقصنده‌ای است نابینا، و می (زئی جانگ) نام دارد را برای او بیاورد. در همان چندین صحنه‌ی ابتدایی فیلم، با یک شکوه بصری مواجه می‌شویم که تقریباً سبک رقص‌آرایی بالی‌وود را تداعی می‌کند؛ می با همراهی گروهی از زنان که ساز پی‌پا می‌نوازند، مایه‌ی سرگرمی جین را فراهم می‌آورد، بعد از این، جین می‌کوشد تا در ملاعام به او تجاوز کند.
لئو درست به موقع ظاهر می‌شود و می را از دست جین نجات می‌دهد و همکارش را به خاطر رفتار بی‌ادبانه‌اش سرزنش می‌کند. سپس جین را از اتاق بیرون می‌برند تا حالت مستی‌اش برطرف شود، لئو به جای جین پشت میز مخصوص پذیرایی در خرابات می‌نشیند و مهارت می در بازی اکو را به چالش می‌طلبد، آزمونی کلاسیک که باید مهارت‌های متقابل او را بسنجد و همچنین ادعای او بر کوربودنش را به اثبات برساند. در این بازی لئو لوبیاهایی را به سمت طبل‌هایی که به صورت گرد چیده شده‌اند پرتاب می‌کند و می باید طبل‌هایی که لوبیا به آن برخورد می‌کند را حس کند و با رقصی فی‌البداهه، با آستین‌های بلند مواجش به طبل مورد نظر ضربه بزند.              

خانه خنجرهای پران House of Flying Daggers زئی جانگ

این یک هنر رزمی کلاسیک است، همانطور که پروتاگونیست‌ها در همان مراحل اولیه تمام تلاششان را می‌کنند تا از پس آن بربیایند، اما ژانگ ییمو این مواجهه را بیشتر به شیوه‌ای زیباشناختی‌شده و از خلال موسیقی، رقص، رنگ و طراحی نشان می‌دهد تا صرفاً به‌صورت جلوه‌های بصریِ ساده‌ی دم‌دستی. گرچه می تمام تلاشش را می‌کند تا در مسابقه‌ای که لئو برای او ترتیب داده خودش را ثابت کند، و حتی به‌رغم ترفند نهایی لئو در پرتاب همه‌ی لوبیاها به سمت طبل‌ها موفق به مقابله می‌شود، اما لئو در واپسین زد و خوردش با می او را شکست دهد.
لئو و جین سرانجام می را در غل و زنجیر می‌کنند و می‌گویند اگر به آن‌ها اطلاعات ندهد او را شکنجه خواهند کرد، و نقشه‌ای می‌کشند تا او آن‌ها را به سرکرده‌ی گروه برساند. جین خودش را پشتیبان و غمخوار می و گروهش جا می‌زند و او را از زندان نجات می‌دهد، اعتماد او را جلب می‌کند و به همراه او راهی سفری می‌شود، از جنگل‌ها و چشم‌اندازها می‌گذرند تا به مراکز فرماندهی خانه خنجرهای پران برسند، و لئو و مردانش هم مخفیانه این دو را تعقیب می‌کنند. هر چند جین و می در طول سفر به هم دل می‌بازند.
ژانگ فیلم خانه خنجرهای پران House of Flying Daggers را چنین توصیف می‌کند: «این فیلم نه یک فیلم متعارف درباره‌ی هنرهای رزمی، بل داستانی عاشقانه است که در یک فیلم اکشن جای گرفته.» (این فیلم در ژاپن تحت نام انگلیسی عشاق اکران شد.) جذابیت این فیلم با این عنوان احتمالاً برای زنان تماشاگر بیشتر خواهد بود، خصوصاً اینکه باعث شد که لاو و کانشیرو طرفداران زیادی در آسیا پیدا کنند.
اما برای کارگردانی که با فیلم‌های راه خانه The Road Home، نه یکی کمتر Not One Less و Happy Times می‌تواند عمیق‌ترین احساسات ما را بر‌انگیزاند، فیلم خانه خنجرهای پران House of Flying Daggers در واقع هرگز از لحاظ احساسی ما را درگیر نمی‌کند.

خانه خنجرهای پران House of Flying Daggers

این فیلم همچون فیلم قهرمان شدت و خشونتی بنیادی دارد که عوض حال‌وهوای فیلم‌های شمال چین، بیشتر حال‌وهوای فیلم‌های جنوب چین را به خود می‌گیرد، هر چند نورپردازی پر رنگ و نگار ژائو شیائودینگ (یکی از فیلمبردارهای فیلم  Spring Subway و دستیار کریستوفر دویل در فیلم قهرمان) و موسیقی شورانگیز گروه سابق Shigeru Umebayashi راک ژاپنی (یکی از آهنگسازان فیلم در حال و هوای عشق) تمام تلاشش‌شان را کردند تا جور دیگری ما را متقاعد کنند. دیالوگ‌های میان شخصیت‌ها نیز بیش از آنکه برانگیزاننده باشند بر اساس کارکردشان انتخاب شده‌اند.
صحنه‌های اکشن در واقع مهم‌ترین بخش فیلم خانه خنجرهای پران House of Flying Daggers هستند و فیلم با دقتی چشم نواز و سبک‌وسیاق آوایی موفق به ارائه‌ی این صحنه‌ها می‌شود. صحنه‌های ژیمناستیک موسیقیایی می در بازی اکو، تا صحنه‌ی نبرد باله‌گون در جنگل بامبو فراسوی صحنه‌های اکشن فیلم ببر خیزان قرار دارند و شاید بتوان گفت که صحنه‌های اکشن این فیلم با سکانس کلاسیک در فیلم اندکی ذن  A Touch OF Zen کینگ هو برابری می‌کنند، که در آن قهرمانان داستان در نبرد نهایی تن به تن در برف می‌جنگند. چینگ سیاو-تونگ استاد طراحی صحنه‌های اکشن و رزمی برای کنار زدن محدودیت‌های حرکتی و برای اینکه این صحنه‌های این فیلم را جسورانه‌تر و واقعی‌تر از فیلم قهرمان از آب در بیاورد تکنیک‌های هنر رزمی وایر فو را با CGI ترکیب کرد.
ژانگ، بعد از اینکه می در فیلم قهرمان در نقشی نسبتاً کوتاه ظاهر شد و شایستگی خودش را نشان داد، در این فیلم نقش یک قهرمان نیرومند و سرسخت را به او داد.
کانشیرو فیگوری جذاب از جین بی‌‌بندوبار ساخت و با حضور فیزیکی مناسب نقش را بازی کرد.

اندی لاو - خانه خنجرهای پران House of Flying Daggers

از میان سه شخصیت اصلی، لئو کمتر از باقی شخصیت‌ها متقاعد کننده است، کسی که همواره بیشتر در وطنش در سینمای معاصر نقش آفرینی می‌کرد تا در یک درام تاریخی ــ گرچه در سال‌های اخیر او بیشتر به‌عنوان بازیگر ظاهر شده است، خصوصاً در سه‌گانه‌ای به نام امور دوزخی Infernal Affairs که اخیراً ساخته شد.
برای اولین بار در یک فیلم‌ شمشیرزنی، انبوه قابل‌توجهی از تصاویر در کاجستان نزدیک لویو در اوکراین فیلمبرداری شد، که رنگ‌های روشن و ملایمش و رنگ‌های پاییزی نیوانگلندی‌اش به‌نحوی‌یادماندنی با جلوه‌های رنگی نوری سبز جنگل بامبو کنتراست دارد، که در یونگچوان، واقع در جنوب غربی چین فیلمبرداری شده بود. فضاهای داخلی استودیو در پکن از لحاظ مقیاس کوچک‌تر از فضاهای داخلی فیلم قهرمان بود، همراه با صحنه‌پردازی چشمگیر، دوار، خوش‌رنگ و پر نقش و نگاری که از نمایش‌نامه‌ی Peony Pavilion   ملهم شده است.
سایر وجوه سینمایی فیلم نیز در بهترین حالتشان طراحی شدند، خصوصا طراحی لباس امی واندا (که قبلا در فیلم قهرمان نیز با کارگردان همکاری کرده بود)، و استفاده‌اش از منسوجات و چرمینه‌ها حال‌وهوایی تقریباً لامسه‌ای به صحنه‌های فیلم داده است.
یادمان باشد که عنوان اصلی چینی فیلم از این قرار است: شبیخون از ده طرف Ambushes From Ten Sides. این عنوان از یک قطعه‌ی تک نوازی بسیار ظریف و کلاسیک پایپا‌ـ‌نوازی برگرفته شده است که نبرد میان دو سردار باستانی را توصیف می‌کند. در این فیلم، این عنوان یک کشاکش دائمی را توصیف می‌کند که زندگی یک زوج عاشق را درمی‌نوردد، یک سفر پر تحرک که قلب تپنده‌ی این فیلم سینمایی است.
فیلم خانه خنجرهای پران House of Flying Daggers به خاطره‌ی خواننده و بازیگر زن آنیتا موی پیشکش شده است، که قرار بود نقشی در این فیلم داشته باشد اما به علت سرطان درگذشت.      

منبع سایت variety نویسنده Derek Elley

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.