ژانر وحشت در سینمای ایران
در سینمای ژانر گریز ایران، پرداختن به ژانرهای غیرمتعارف سخت است. یکی از مهجورترین ژانرها هم ژانر وحشت است. در تاریخ سینمای ایران، بهجز چند نمونه، کمتر فیلمی پیدا میشود که بتوان آن را در زیرمجموعه ژانر وحشت قرارداد. دهه سی شمسی و آثار ساموئل خاچیکیان که لقب هیچکاک سینمای ایران را گرفته است، تکانی به سینمای تعلیق و وحشت داد. اما خاچیکیان در رقابت با فیلمفارسی و «گنج قارون» شکست خورد واین سینمای تکبعدی رشد کرد. سینمای بعد از انقلاب هم در میدان دادن به تفاوتها چندان موفق عملنکرده است. «شب بیست و نهم» ساخته حمید رخشانی و «پارکوی» ساخته فریدون جیرانی شاید تنها نمونههایی باشند که میتوان نام ژانر وحشت را بر آنها نهاد و هیچکدام هم در جریان اصلی سینما به توفیقی دست نیافتند.
اما ژانر وحشت، یکی از مهمترین جریانهای سینمای جهان است. ژاپن با دستمایه قرار دادن فرهنگش آثاری میآفریند که آنسوی مرزها رکورد میشکند و بازآفرینی میشود. هالیوود هم یکی از وزنههای اصلیاش، ژانر وحشت است. تعلیق، دلهره، هیجان و ترس کنترلشده، مخاطب را سر ذوق میآورد و او را جذب میکند. اینگونه است که هرساله، فیلمهای ترسناک زیادی تولید میشود و اکثراً هم با اقبال خوبی در گیشه مواجه میشوند.
با این قیاس، باید پذیرفت که تک آثار وحشتی که در سینمای ایران ساخته میشوند، معمولاً کمبضاعت هستند و بیشتر به کمدی ناخواسته تبدیل میشوند. به همین دلیل هم آثاری چون حریم که میتواند از تله دوری کند و در حد استانداردهای سینمای ایران، ترس و تعلیق بیافریند، اثری متمایز و قابلتوجه محسوب میشود.
ماجرای قتلهای مرموز در جنگلهای شمال
حریم سومین ساخته رضا خطیبی بعد از «هفت روز در تهران» و «در شهر خبری نیست، هست» است. خطیبی فیلمنامه حریم را هم خودش نوشته است و گرچه در اثرش نگاهی به موفقترین آثار ژانر وحشت سینمای جهان، ازجمله «کینه» میاندازد، اما درنهایت میتواند اثری مستقل و جذاب به تماشاگر ایرانی ارائه بدهد.
حریم در مورد کارآگاهی است که مدت کوتاهی پس از مرگ همسرش، به یک مأموریت عجیب فرستاده میشود. مرگ چند گردشگر انگلیسی در روستایی در جنگلهای شمال، سرگرد محبی (حمید فرخ نژاد) و اسماعیلی (عنایت شفیعی) یک مأمور محلی را در کنار هم قرار میدهد و تلاش این دو برای رمزگشایی از اتفاقات عجیبی که در این روستا میافتد را دنبال میکند.
فیلمنامه حریم و خلأهای داستانی
حریم بهمانند بسیاری از آثار سینمای ایران در فیلمنامهاش دچار مشکلات اساسی است. شخصیت سرگرد محبی در طول روایت دیر معرفی میشود و پیشزمینه داستانی او، که یکی از مهمترین گرههای روایت است، اواخر نیمه اول فیلم، تازه تماشاگر را درگیر میکند. فیلمنامه ضرباهنگ مناسبی ندارد و در نیمه اول فیلم، با کرختی و سکته در روایت مواجه هستیم. همین موضوع هم میتواند مخاطب را خسته کند و حوصلهاش را سر ببرد. خلأ داستانی در این نیمهآشکار است و مهمترین نقطهضعف حریم را شکل میدهد.
بااینهمه، اگر مخاطب از این نیمه عبور کند، میتواند با فیلم و حوادثش درگیر شود و نیمه دوم بهمراتب ضرباهنگ بهتری دارد. نشانهگذاریها درست و بهموقع است و گرهافکنیها، همه در نیمه سوم و پایانی فیلم به گرهگشایی ختم میشود. درواقع خطیبی بهجای آنکه روایتش را بیشازاندازه مرموز کند، سرنخهای درست به بیننده میدهد و درنهایت او را افشای نهایی مواجه میکند.
خطیبی سعی نمیکند که حریم را به یک فیلم فلسفی و ثقیل تبدیل کند. او به ذات ژانر وحشت وفادار میماند و بینندهاش را سرگرم میکند و او را با کاراکتر اصلیاش همراه میکند. درنهایت هم بهموقع و بیآنکه به زیادهگویی بیفتد، قصهاش را جمع میکند.
وحشت در پرداخت
از سوی دیگر، همه خلأهایی که در فیلمنامه وجود دارد، در پرداخت دقیق و زیبای خطیبی جبران میشود. خطیبی با امکانات کمی که سینمای ایران در اختیارش میگذارد، نفس تعلیق را در اثرش میپروراند و همانطور که گفتیم، بههیچوجه به ورطه کمدی ناخواسته نمیافتد. کاملاً برعکس، حریم بهخوبی میتواند بینندهاش را هیجانزده کند و در سکانسهایی او را بترساند.
استفاده درست خطیبی از حاشیه صوتی در کنار ساختار بصری کمک مؤثری به باورپذیر بودن فضای فیلم کرده است. اما برگ برنده اصلی حریم انتخاب درست فضای وقوع حوادث است. جنگل مهگرفته، هوای ابری و فضای کوچک روستا، حس تعلیق و وحشت را تقویت میکند. درعینحال، باورهای قدیمی در این مناطق، بنمایه روایت را برای بیننده قابلباور میکند.
در این محیط است که وقوع یک قتل، آنتن ندادن موبایل و قطعی بیسیم میتواند واقعاً حس ترس ایجاد کند. این محیط که در تکتک عناصرش راز و رمزی طبیعی نهفته است، ترس از کشته شدن توسط یک نیروی ناپیدا وسط درختهای سر به فلک کشیده را به بیننده منتقل میکند.
در این میان ازکار خوب محمد احمدی فیلمبرداری مناسب حریم هم نباید گذشت. نماهای مناسب حریم حس وحشت میآفریند و با زاویههای مناسب ناتوانی کاراکترهایش در مقابل آنچه در مقابلشان قرار دارد را به تصویر درمیآورد. همین نماها هم هستند که جنازههای پیداشده در جنگل را از زاویهای به بینندهای نشان میدهند که با کمترین داده بصری بیشترین اطلاعات را منتقل کنند. درعینحال، فیلمبرداری مناسب، محدودیت امکانات در طراحی صحنه چنین اثری را هم پوشش میدهد.
درنهایت، حریم در ژانر خودش و در سینمای ایران فیلم موفقی است. اگر فیلمنامه خطیبی بهاندازه کارگردانیاش دقیق و سنجیده بود قطعاً میتوانستیم با اثر مهمتر و قابلتوجهتری روبرو شویم. اما ازآنجاییکه حریم فقط در بستر داستان و با گریم و بازیهای صوتی وحشت خلق میکند و از امکانات گسترده جلوههای ویژه محروم است، میتوان با اطمینان گفت که به هدفش که ترساندن مخاطب و درگیر کردن او در داستانی پر تعلیق و هیجانانگیز است میرسد.