لازاروی خوشحال HAPPY AS LAZZARO سومین فیلم آلیس رورواکر است. دو فیلم قبلی او، Corpo Celeste و شگفتیها نقدهای خوبی را دریافت کردند؛ فیلمهایی که در آنها تاثیرات بزرگ شدن در اومبریا به وضوح به چشم میخورد. اما لازاروی خوشحال هنر او را وارد مرحلهی جدیدی کرد. لازاروی خوشحال تا به اینجای کار بهتر از همهی آثار این کارگردان، توانسته نقطه نظر او را به تصویر بکشد و در عین حال حال و هوای فیلمهای اولیهی او را را نیز در خود جای بدهد. این فیلم جایزهی بهترین فیلمنامه را در جشنوارهی کن از آن خود کرد. به دنبال این اتفاق توجه مارتین اسکورسیزی را به خود جلب کرده و باعث پیوستن او به تیم تهیهکنندگان این فیلم شد. کاملا سلیقهی مارتین را میتوان از روی این انتخاب متوجه شد: کمتر فیلمی در سال ۲۰۱۸ به اندازهی لازاروی خوشحال روایی، با حال و هوایی خاص و از نظر بصری بلندپروازانه بود.
یک ساعت اول فیلم از نگاه روبرتو روسلینی و برادران تاویانی به رئالیسم ایتالیایی الهام گرفته است. فیلم در یک منطقهی روستایی تخیلی به نام اینوایولتا روایت میشود، جایی که در آن کارگران بر روی زمینهای تنباکو کار میکنند و شبها به خوشگذرانی میپردازند، و زندگیهایی پر از عشق و شلوغ دارند.
همچنین بخوانید:
بررسی و نقد فیلم به شادی لازارو Lazzaro Felice
در این فضای مبهم، رورواکر بر روی دوستی بین لازاروی خوشقلب (با بازی بینظیر تاردیولو، که یک جورهایی تیموتی شالامی ایتالیایی به حساب میآید) و تانکردی (چیکوانی)، پسر شیطان صاحب زمینهای کشاورزی آن منطقه، ملکهی سیگارها، که از کارگران مزرعهاش به روشهایی غیرقانونی کار میکشد، تمرکز میکند. داستان فیلم زمانی شکل میگیرد که تانکردی لازارو را به همدستی در نقشهای برای دزدیدن خودش ترغیب میکند، تا با این نقشه مادرش را اذیت کند.
در همین جاست که رورواکر چرخشی ناگهانی به داستان خود میدهد؛ چرخشی که در عین گیج شدن مخاطب، او را غرق لذت میکند. لازاروی خوشحال از یک درام روستایی تبدیل به چیزی کاملا متفاوت میشود؛ اثری عجیب و سحرآمیز. اگر یک ساعت اول فیلم را رئال واقعی در نظر بگیریم، در این جاست که داستان وارد سرزمین تخیلی و طنز فدریکو فلینی و پیر پائولو پازولینی میشود. در هر دو نیمه رورواکر و فیلمبردار الن لووار، که با فیلمبرداری بر روی فیلم ۱۶ میلیمتری تلاش داشتند بافت سادهی فیلم را به مخاطب نشان دهند، محتوای فیلم را با تصاویری که از ذهنتان غیرقابل پاک شدن هستند، مثل سقوطی بیپایان از یک کوه، و یا موسیقی ارگی که از یک کلیسا دزدیده میشود، را با ظاهر نوستالژیک یک تصویر بیرنگ و رو ترکیب میکنند.
لازاروی خوشحال از هر لحاظ، چه از المانهای سینمایی گرفته تا ظاهر شخصیتها و داستانش، فیلمی است که هیچ ارتباطی با سایر آثار این سالها ندارد. جالبتر از همه این است که این فیلم، رورواکر را به یکی از هیجانانگیزترین فیلمسازان اروپایی این سالهای تبدیل میکند.
لازاروی خوشحال سیام نوامبر سال ۲۰۱۸ بر روی پرده رفت.
و حالا نظر برخی از منتقدین دربارهی این فیلم:
جردن رویمی منتقد پلیلیست دربارهی این فیلم نوشته است:
“نباید رورواکر را با یک نوستالژیست اشتباه بگیرید. بله این فیلم تقریبا یک فیلم آناکرونیسم است که شما را با قابهای بینظیرش هیپنوتیزم میکند، درست مثل آثار کارگردانان کلاسیک ایتالیایی؛ اما با این وجود این کارگردان موفق میشود مخاطب را تحت تاثیر قرار میدهد، آن هم از آن جایی که رورواکر با لازاروی خوشحال در اصل به دنیای مدرن ما حمله میکند، دنیایی بدون هیچگونه هارمونی و معنی، و از میان این تاریکی شعری بیرون میکشد. در یکی از سکانسهای زیبای فیلم، لازارو وارد کلیسایی میشود که از آن صدای موسیقی ارگ میآید و پس از خروج از کلیسا آهنگ او را دنبال میکند. یک ساعت پایانی فیلم پر از صحنههایی به همین زیبایی است.
تاردیولو که در نقش لازارو جلوی دوربین رفته است، بازیگری بسیار تواناست و حتی با وجود این که در بسیاری از صحنهها کار زیادی انجام نمیدهد، ایفای نقش بینظیری را از خودش به یادگار گذاشته است.”
اریک کوهن منتقد ایندیوایر نیز نقد خود را اینطور به پایان رسانده است:
“روند بدون عجله و آرام رورواکر در کنار فیلمبرداری بینظیر زیبا و مستندگونهی این فیلم حال و هوای نئورئالیسم ایتالیایی آن را با شرایطی مرموز و عجیب ترکیب میکند. ترکیبی قوی که مولفهی ثابت آثار این کارگردان است. گرگی که در داستان این فیلم دیده میشود یکجورهایی نماد شلوغیهای شهر است؛ نماد مبارزهی بیپایان طبیعت و پیشرفت و ادامه دادن است.”
جوزف ولش منتقد تایماوت در نقد لازاروی خوشحال نوشته است:
“رورواکر در تمام طول فیلم بازیگوشانه با زمان بازی میکند، کار ی که در اکثر صحنههای فیلم اثری کمیک دارد. تاردیولو نیز در این فیلم ثابت میکند بازیگری استثنایی است؛ او موفق شده است شخصیت معصوم و شیرین لازارو را به زیبایی جلوی دوربین ببرد. بازی او در کنار بازی زیبای چیکوانی بسیار خوب از آب درآمده است. رورواکر با فیلمنامهی قوی که در آن هیچچیزی مثل شبیه چیزی که به نظر میآید نیست، تصویری جادویی از فروپاشی و از بین رفتن زندگی روستایی را به تصویر کشیده است؛ تصویری که در آن با زمان گذشته و حال بازی میکند.”