یک. همه چیز درباره ایو All About Eve – زمان فیلم 138 دقیقه
کارگردان: جوزف ال. منکیهویچ
فیلم همه چیز درباره ایو، یک درام بسیار دوستداشتنی، پرطول وتفصیل و تلخ درباره زندگی تئاتری یک زن جوان بازیگر است که خودش را در دل ستاره صحنه برادوی جا میکند. بذلهگویی و گوشه وکنایه در این فیلم به حد اعلای خودش میرسد («کمربندهای خودتون رو ببندید. شب پر دستاندازی در پیش داریم.») و جرج سندرز در نقش ادیسون دویت، منتقدی گوشتتلخ و مغرور که ستوننویس روزنامه است، شگفتا که خوش میدرخشد. بت دیویس هم در نقش ستاره پابهسن گذاشته باکمالاتی به نام مارگو چانینگ ظاهر میشود که در حرفهاش حسابی جاافتاده و ادعایش سقف آسمان را پاره کرده و فیلمهایش جوایز زیادی را از آن خود کردهاند، او یکی از طرفدارن به نظر ساده لوح و معصومش به نام ایو (با بازی آن بکستر) را زیر پر و بال خود میگیرد. در همان ابتدای فیلم میبینیم که ستاره تازهبهدورانرسیدهای جایزه بهترین بازیگر تازه وارد صحنه برادوی را دریافت میکند. بعد در یک فلشبک متوجه میشویم که این ستاره کوچولوی خجالتی راه خودش را به زندگی بازیگر مورد علاقهاش باز کرده با دوز و کلک نقشهای تئاتری بازیگر مورد علاقهاش و معشوقش بیل (با بازی گری مریل) را از چنگ آنها درآورده. او با بیمروتی تمام لطف و مهماننوازی آن زن سالخورده را زیر پایش لهولورده میکند، و طوری نقشه میکشد تا به شهرت بازیگر پابهسن گذاشته دست یابد، و در این فرآیند تقریباً بازیگر کهنهکار را نابود میکند. در پایان فیلم دوباره به صحنه ضیافتی برمیگردیم که در آن ستاره کوچولوی خجالتی جایزهاش را دو دستی چسبیده و یکی از طرفدارانش زیر پرو بال او جا گرفته. تا یادمان نرفته باید اضافه کنیم که مرلین مونرو نیز نقش کوتاهی در این فیلم بازی میکند.
همچنین بخوانید:
۱۰ فیلم برتر ژانر نوآر
دو. جنگل آسفالت The Asphalt Jungle – زمان فیلم 112 دقیقه
کارگردان: جان هیوستون
جنگل آسفالت یک تریلر کلاسیک در ژانر نوآر و اقتباسی از رمان دابلیو.آر. برونت است، داستان این فیلم درباره داک (با بازی سم جفی) مجرم حرفهای پابهسن گذاشتهای است که پس از بازنشستگی (و خلاصی از زندان) تصمیم میگیرد تا برای آخرین بار به همراه چند دزد حرفهای دیگر دست به سرقت جواهرات بزند، کسانی که در سرقت به او کمک میکنند این افراد هستند: Dix Handley اهل کنتاکی و عاشق و شیفته پرورش اسب (با بازی استرلینگ هایدن) به همراه Doll دوستدختر خشناش (با بازی جین هیگن) و شریکشان Alonzo Emmerich که وکیل کثیفی است (با بازی لوئیس کالرن) که با خریدوفروش اموال دزدی میخواهد از پس زندگی پرخرجش برآید (مثلاً رابطه عاشقانهاش با خانم مرلین مونرو اغواگر ــ البته مونرو را فقط در یک صحنه از این فیلم میبینیم.) این سرقت زودتر از آنچه فکرش را میکنیم لو میرود، آن هم وقتی تصادفاً صدای یک زنگخطر به هوا میرود و همه چیز نقش برآب میشود، کسی که مسئول بازکردن در صندوق بود از شانس بدش با گلولهای که توی هوا شلیک شده، مجروح میشود. در چنان وضعی، آقای وکیل خودکشی میکند و بقیه زندانی یا مجروح میشوند. داک حین فرار بهنحوی مشمئزکننده به دختری جوان چشمچرانی میکند و همین هم او را به خاک سیاه مینشاند. دیکس به مزرعه دوران بچگیاش در کنتاکی میرود، اما عمرش مجال نمیدهد و در زمین پدری اش در میان انبوهی از اسبها جان میدهد.
سه. دیوانه تفنگ Gun Crazy 1950 (نام دیگر این فیلم Deadly Is the Female است) – زمان فیلم 87 دقیقه
کارگردان: جوزف. اچ. لوئیس
دیوانه تفنگ یک فیلم کالت در ژانر نوار، ماجرای عشق توام با فراری است که از رمان بانی و کلاید مک کینلی کانتور اقتباس شده. فیلم درباره زوج بیباکی است که به حکم تقدیر شیفته یکدیگر میشوند و سرانجامشان به آتش گلوله ختم میشود. فیلم دیوانه تفنگ یکی از بهترین فیلمهای درجه بی است که تا به حال ساخته شده. بعد از اینکه Bert Tare (با بازی جان دال) از خدمت در ارتش مرخص میشود، Annie Laurie Starr فمفتال فیلم (با بازی پگی کامینز) را ملاقات میکند که تیرانداز تندوتیز و ماهری است ــ او یادآور آنی اووکلی در نمایشهای غرب وحشی است ــ این دو همراهان معرکهای برای هم هستند. این دو عاشق وحشی بیاخلاق با هم ازدواج میکنند و وقتی کفگیرشان به ته دیگ میخورد، سرقتهای هیجانانگیزشان را در سرتاسر کشور شروع میکنند. یکی از سکانسهای مرعوبکننده این فیلم صحنه گریزشان است، که به وسیله دوربینی که پشت ماشین کاشته شده بدون وقفه فیلمبرداری میشود. طبیعت خشن، ناسازگار و بیپروایشان سرانجام باعث میشود عشق دیوانهوارشان در مردابی مهآلود به نحوی تراژیک به پایان برسد.
چهار. در مکانی پرت In a Lonely Place 1950 – زمان فیلم 94 دقیقه
کارگردان: نیکولاس ری
فیلم در مکانی پرت یک نوآر دهه پنجاهی تمامعیار، غمانگیز و دراماتیک از کارگردان مستقل، نیکولاس ری است که براساس فیلمنامه پیچیده اندرو سولت ساخته شده. دیکسون استیل یک هالیوودی جانبهلبرسیده ترشرویِ خودتخریبگرِ تندخو و ضدقهرمان کمحرف (با بازی هامفری بوگارت) است که تصمیم میگیرد تا از یک رمان عاشقانه جفنگ پرفروش اقتباس کند، اما بد میآورد و بهعنوان نخستین مظنون پرونده قتل دختری به نام میلدرد اتکینسون (با بازی مارتا استوارت) که در قسمت ورودی یک کلاب کار میکرد، مورد بازجویی قرار میگیرد. صبح فردای روزی که دیکسون دختر را به آپارتمانش دعوت میکند تا درباره خلاصه کتابی که نخوانده از او جویا شود، دختر بهطرز وحشیانهای به قتل میرسد. رابطه رمانتیک او با همسایهای دوستداشتنی به نام لائورل گری (با بازی گلوریا گراهام) که هنرپیشهای خوشآتیه است، و در همان مجتمع مسکونی سکونت دارد با شهادتدادن گری به نفع دیکسون صمیمانهتر میشود، اما سرانجام هنگامی که گری بیش از پیش به فروپاشی روانی دیکسون مشکوک میشود، او را زیر نظر میگیرد و امتحانش میکند.
پنج. سانست بلوار Sunset Boulevard 1950 – زمان فیلم 110 دقیقه
کارگردان: بیلی وایلدر
کمدی سیاه بامزه وایلدر درباره سرگذشت یک ستاره پرآوازه سینمای صامت است که نمی تواند قبول کند دوران ستارهبودناش به سر رسیده. این فیلم با فلش بک شوکهکنندهای از یک قربانی شناور در استخر عمارت سانست بلوار آغاز میشود و صدای روایتگر روی تصویر، صدای همین جسد شناور است. جو گیلیس (با بازی ویلیام هولدن) فیلمنامهنویس مقروض و بلندپروازی است که از دست طلبکارها پنهان شده، از قضا وارد ویلای نورما دزموند (با بازی گلوریا سوانسن) میشود، نورما به او پیشنهاد میدهد تا در ازای مبلغ مناسبی کار بر روی فیلمنامهای که خود او نوشته است را شروع کند، فیلمنامهای که موجب بازگشت قریبالوقوع ملکه سینما خواهد شد. جو از این موقعیت سوءاستفاده میکند و به دروغ به نورما دلگرمی میدهد و بهعنوان یک ژیگولو (محبوب زنان مسن) به خانه او اسبابکشی میکند. نورما که زمانی یک ستاره بسیار پرآوازه بود به همراه پیشخدمت/شوفرش مکس (با بازی اریک فن اشتروهایم) در ملک دورافتادهای زندگی میکند. فیلمنامهنویس دمدمیمزاج وابستگی استثمارآمیزش به نورما را با رابطه رمانتیک دیگری متعادل میکند، این رابطه با دختری جوان به نام بتی شافر (با بازی نانسی اولسون) شکل میگیرد که فیلمنامهنویسی آماتور است، همین مسئله باعث میشود موقعیتی مهلک به وجود بیاید. این فیلم به طرزی شرور و بدبین، به دوران حرفهای و زندگی واقعی خود سوانسون اشاره میکند، و با بخشهایی از یکی از فیلمهای ناتمام او (ملکه کلی Queen Kelly، به کارگردانی فن اشتروهایم) و با نقشهایی فرعی با بازی سایر ستارگان فراموششده سینمای صامت-(مثلاً باستر کیتون) توام میشود.
شش. وینچستر 73 Winchester ’73 1950 – زمان فیلم 92 دقیقه
کارگردان: آنتونی مان
فیلم کلاسیک وینچستر 73 یک وسترن سیاه وسفید «روانشناختی» منحصربه فرد است که بر اساس داستانی از استوارت لیک ساخته شده. در وینچستر 73 شاهد اولین همکاری جیمز استوارت و آنتونی مان هستیم (آنها در 8 فیلم دیگر با هم همکاری کردند که 5 تای آنها وسترن است.) همه خصیصههای کلیشهای ژانر «وسترن» در این فیلم وجود دارد (چیزهایی که در این شهر قانون مدار که مارشال وایت ارپ (با بازی ویل گیر) آن را اداره میکند دیده میشوند از این قرارند: مسابقات هیجانانگیز تیراندازی، بازی پوکر که در آن بر سر مرگ و زندگی شرط میبندند، تعقیب و گریز با درشکه، حمله سرخپوستهای عصبانی به لشکر سواره نظامهایی که محاصرهشان کردهاند، درگیری مسلحانه میان بزهکاران یاغی و مردان قانون، سالنهایی که در آن آدمها تا سرحد مرگ همدیگر را لتوپار میکنند، سرقت از بانک، مسابقات اسبسواری دیوانهوار، و دوئلی که تنها باید به مرگ ختم شود.) لین مک آدام (با بازی جیمز استوارت) به همراه دوست صمیمی بسیار قدیمیاش هایـاسپید (با بازی میلارد میچل)، که یک مرد وسواسی و انتقامجویی سرسخت است، تصمیم میگیرند در مسابقه تیراندازی چهارم جولای که در داج سیتی در کانزاس برگزار میشود و در آن مهارتهای تیراندازیشان را به نمایش میگذارند، شرکت کنند، تا جایزهی این مسابقه که یک اسلحه وینچستر اتوماتیک 1873 است را به چنگ آورند. گرچه آنها در مسابقه میبرند اما حریف ترشرو و قانونشکن آنها به نام هنری براون ملقب به داچ (با بازی استیون مکنالی) که در این مسابقه دوم شده بود، اسلحه وینچستر آنها را میدزدد. فیلم تعقیب و جستجوی انتقامجویانه آنها برای به چنگ آوردن اسلحه مرگبار و نفرینشده وینچستر 73 را نشان میدهد که از قضا نام این اسلحه همان عنوان فیلم است. تو گویی کاراکتر اصلی فیلم همین اسلحه وینچستر 73 است. در این حکایت کشتار و انتقام و حقهبازی، این اسلحه مشهور که قدرت بسیاری دارد چندین بار دستبهدست میشود: از دست تبهکار یاغی و قاتلی که اول از همه اسلحه را میدزدد، به دست تاجر سرخپوستی به نام جو لمونت (با بازی جان مکاینتایر) که بدنام و بیاخلاق است میافتد، و بعد به دست یانگ بول (با بازی راک هادسن) سرکرده دلیر سرخپوستان وحشی، و بعد برای مدت زمانی کوتاه به دست دون (با بازی تونی کرتیس! ) افسر جوان سواره نظام و بعد به دست ویلکس (با بازی جی. سی. فیلیپن) افسر سالخورده و بدخلق ارتش، و بعد به دست لولا (با بازی شلی وینترز) دختری که در آرایشگاه کارمیکند و نامزد استیو بزدل (با بازی چارلز دریک) است، و بعد به دست جانی دین ملقب به «واکو» (با بازی دن دوریا) قاتل دیوانه و روانی میافتد و پیش از آنکه اسلحه به دست صاحبان حقیقیاش برسد دوباره به دست تبهکار یاغی و قاتلی میافتد که اول از همه اسلحه را دزدیده بود. این فیلم وسترن شامل صحنههای تیراندازی است که اوج آن را میتوان در صحنه تیراندازی میان لین و داچ در کنار تپههای صخرهای دید ــ افشایی در این صحنه رخ میدهد، آنها متوجه میشوند که برادر هستند و سالیان پیش از هم جدا شدهاند و داچ در واقع همان متیو مکآدام است که پدرشان را با شکلیک گلوله از پشت کشت.
منبع: سایت filmsite