عصر جمعه اولین ساخته مونا زندی حقیقی اینروزها بعد از گذشت قریب به پانزده سال از اولین نمایشش و قرار گرفتن در لیست توقیفیها به شبکه نمایش خانگی آمده است و چه حیف… چطور ممکن است که فیلمی نه تنها در مهمترین جشنواره رسمی یک کشور حضور بیابد که بهعنوان بهترین فیلم اول دوره ۲۴ فجر هم انتخاب شود اما بعد امکان اکران عمومیاش فراهم نباشد! شبیه به یک شوخی است البته، اما از این سینمای بیدر و پیکر بعید نیست.
معلوم نیست که مسیر کاری مونا زندی، این کارگردان جوان اما پخته چه شکل متفاوتتری بهخود میگرفت اگر فیلم اولش در زمان درست خود بهنمایش درمیآمد. البته او مسیر خودش را آمد و بعد از ساخت مستندهایی جالب توجه، اخیرا بنفشهی آفریقایی را جلوی دوربین برد که از معدود فیلمهای قابل توجه و آبرومند جشنواره فجر سی و هشتم بود و این روزها نمایش آنلایناش شروع شده.
اما اتفاقی که برای عصر جمعه افتاد دردناک است و بهیک جنایت میماند. اما آنچه مهمتر بهنظر میرسد اینست که فیلم چطور هنوز تر و تازه مانده و طراوتش را بعد از اینهمه سال حفظ کرده است.
همچنین بخوانید:
نقد و بررسی فیلم عصر جمعه – بعد از سکوت
هرچند موضوع تجاوز و پذیرش شکل جدید زیست دختران نوجوان هم این روزها حسابی داغ است و این موضوعیت عصر جمعه را بیشتر نمایان میکند، اما تصورش را بکنید که چنین فیلمی برای دهه هشتاد و آن سالهای پرمخاطره چقدر جسورانه و جلوتر از زمانه خود بوده است.
اینطور به شجاعت مثال زدنی کارگردانش پی خواهید برد. زنی جوان که برای ساخت اولین فیلمش سراغ یک موضوع پرمخاطره و بکر در زمان خود میرود. او در مسیر ساخت اولین فیلمش همانقدر که شجاعانه و صریح از سینماگران زن دیگر تاثیر میپذیرد، بهشکل مستقل کار خودش را میکند. حضور رخشان بنیاعتماد به عنوان مشاور کارگردان هرچند خصوصا در پرداخت و چگونگی نمایش زنانگی احساس میشود اما محدود کننده کار خود زندی نیست. همانطور که تاثیر داستانی مستقیمی که فیلم از زندان زنان گرفته، در فیلم نهتنها مشهود است و فیلمساز نمیخواهد آنرا پنهان کند، که با انتخاب رویا نونهالی به عنوان قهرمان و شروع فیلم با خروج او از زندان، جنبهای فرامتنی با زندان زنان پیدا میکند.
در کنار اینها تاثیرپذیری آگاهانه نه کورسویانه فیلمساز از عباس کیارستمی در کار کارگردانی و پرداخت مینیمالیستی داستان و فرم هم جالب توجه است و البته جالب توجهترین نکته یادگرفتن از همه این فیلمسازان در عین این است که هرگز استقلال و نقطهنظر شخصی خود زندی خدشهدار نمیشود و از دست نمیرود.
زنده باد زنانگی
نکته مهم درباره عصر جمعه که هم در رویکرد دراماتیک داستان و هم در زیباشناسی اثر قابل ردیابی است، زنانگیای است که فیلم در آن غوطهور میشود. این یک فیلم زنانه است که البته تکیهاش را بر احساسات زنانه میگذارد و تا آنجا که میتواند از فمنیسم نخ نما و جعلی جاافتاده در سینمای ایران فاصله میگیرد. احساسات زنانه اتفاقا دربرابر منطق خشک آزادیخواهیهای فمنیستی قرار میگیرند و همین امر باعث تفاوت ویژه عصر جمعه با دیگر فیلمهای همرده خود میشود.
از این نظر میتوان مونا زندی را در کنار آیدا پناهنده قرار داد. کارگردانان زنی از نسل جوان که اتفاقا احساسات زنانه را بر قلدربازیهای بیمایهای که مثلا در فیلمهای تهمینه میلانی یا پوران درخشنده میبینیم ارجحیت میبخشند و تکیهشان را بر ویژگیها و خصلتهای منحصر بهفرد قهرمانان زنشان میگذارند.
در همین راستا نکته مهمی که باعث میشود جهان زنانه در فیلمهای زندی و همچنین پناهنده متعادل شود و به سمت زن سالاری که در واقع همان برداشت جعلی از زنآزادخواهیهای فمنیستی است، نشود حضور متنوع مردانی با اخلاقیات و رویکردهای متفاوت است. خصوصا در عصر جمعه و بنفشه آفریقایی آدمها فارغ از جنسیتشان خوب یا بد هستند و تفکیک رفتاری، جنیست زده نیست که این نشان از فهم بالغانه کارگردان دارد.
فیلم هرچند بنایش را بر احساسات زنانه میگذارد اما میداند که برای گیرایی و تاثیرگذاری خود باید از درگیری مستقیم با مسائل احساساتی و تبدیل شدن به یک فیلم ملودراماتیک اجتناب کند. فاصله میان تماشاگر با قهرمان همیشه حفظ میشود و احساسات بهشکل غیرمستقیمی جای خود را در ذهن تماشاگر پیدا میکنند. این هم مرهون شکل روایت فیلم است و هم ثمره کارگردانی سنجیده و بافاصله زندی که بهجای همذاتپنداری و غرق شدن در احوالات قهرمان خود، جایی کنار تماشاگر میایستد و سعی میکند از نقطه نظر او قهرمانش را بازنمایی کند.
من سوگندم
شقایق یا سوگند، قهرمان عصر جمعه یک شخصیت منحصر بهفرد است که در هرلحظه از حضورش و در هر پیچ داستانی که بعد تازهای از شخصیت او را عریان میکند، از تصویرهای پیشینی که در ذهن تماشاگر وجود دارد، آشناییزدایی میکند.
از تصویر اول که زنی نحیف و کم سن که با فرزند کوچکی از زندان بیرون میآید و سوار قطاری به سمت ناکجاآباد میشود، تا مواجهه بعدی تماشاگر که مربوط به سالها بعد است و زن جلوی در کانون اصلاح و تربیت منتظر است پسرش که بیرون بیاید، غیرمنتظره هستند و جلوتر نمایش ابعاد زنانه شخصیتش وقتی برای آمدن مرد خود حاضر میشود و خودش را خوشگل میکند، به شیطنت هوشمندانه کارگردان گره میخورد تا تماشاگر را به دام قضاوتهای نادرست بیندازد. همه اینها یک شخصیت محکم را میسازند.
اوج این مواجهه غیر مستقیم با احساسات و آشناییزدایی از تصویرهای رایج در ملاقات دو خواهر اتفاق میافتد جایی که همهچیز در سکوت و با رد و بدل شدن یک عکس به تصویر درمیآید و در ادامه به واکنشی نامنتظر از طرف سوگند میرسد.
بازی رویا نونهالی هم در کنار شخصیتپردازی در فیلمنامه در گیرایی سوگند نقش بسزایی دارد. او برای سوگند چند لحن مختلف درنظر گرفته و در لحظاتی که هیجانی میشود لحنش به گونهایست که انگار در همان هیجان سهمناک پانزده سالگی مانده و جلوتر نیامده.
انگار زمان برای بخشی از شخصیت سوگند همانجا در آن کامیون پارک شده جلوی کاروانسرا متوقف شده باشد. آدامس جویدنش، نحوه صحبت کردنش با مشتریهای آرایشگاه، برخوردش با پسرش و یا مردی که به او تکیه کرده هرکدام جنبههای مختلفی دارند که شخصیت قهرمان را غنا میبخشند.
اما اصلیترین تفاوت سوگند با عموم قهرمانان زن سینمای ایران، در بروز حس مادرانگی اوست. تصویری که با مادر فداکار و مهربانی که همیشه در سینمای ایران دیدهایم تفاوتهای عمدهای دارد. او از دست پسرش عاصی شده، سختیهای زیادی برای بزرگ کردنش کشیده، هرگز نتوانسته به او نزدیک شود یا آنطور که باید دوستش داشته باشد و با اطمینانی باورنکردنی به یکی از مشتریهایش توصیه میکند که فرزندش را بندازد، اما با این وجود مادر بیرحمی نیست و پشت این ظاهر سرد و نامادر، یک مادر دلسوز مخفی شده که زندی به خوبی از پس پنهان کردن و آشکار شدن توامانش در پیش چشم تماشاگر برآمده است.
یک فیلمساز جدی
سیر روایی عصر جمعه از دیگر ویژگیهای بارز آن است. تعریف همزمان گذشته و حال زندگی شقایق بهواسطه جست و جوی خواهرش برای او یک ایده پویا و جالب توجه است که باعث میشود فیلم از ساختار آشنا و همیشگی فیلم اجتماعی بیرون بزند و قالب خاص خودش را پیدا کند. روایت گذشته و آینده توامان در داستان پیدا کردن خواهر گمشده بسیار خلاقانه است و در شکل نهایی فیلم و این گیراییاش تاثیر بسیاری دارد.
همانطور که گفته شد کارگردانی زندی هرچند تقلیل گرایانه و مینیمالیستی است اما به هیچ وجه نباید آنرا ساده و سهلالوصول در نظر گرفت؛ این نشاندهنده تکنیک زندی است. کارگردانی عصر جمعه در هماهنگی با داستان و احوالات قهرمان طراحی شده و این از مهارت زندی میآید. کارگردانی که باید بیش از پیش جدیاش گرفت.