تابستان، فصل گرما و آفتاب در راه است. امسال اما تابستان متفاوتی در پیش خواهیم داشت. خبری از تفریحات و سفرهای پرشمار معمول نخواهد بود و در صورت ادامه یافتن تعطیلی سینماها، تفریحات تابستانی بسیار محدود خواهد شد.
اکثر سریالهای ایرانی در مقایسه با سریالهای جهان، حرفی برای گفتن ندارند اما در این میان آثار خوبی هم پیدا میشود. ضمن اینکه بههرحال شباهت ها و شناخت قرهنگی و اجتماعی مشترک، باعث میشود تماشای «سریال ایرانی» حس و حال خودش را داشته باشد.
سریالهای ایرانی برای استراحت در یک بعداز ظهر تابستانی که از گرما کلافه شدهاید، گزینه سرگرمکنندهایست و میتواند حالتان را کمی بهتر کند. با معرفی پنج سریال ایرانی درآستانه گرما و فصل نو، به استقبال تابستان میرویم.
وضعیت سفید
بیاغراق بهترین سریال صدا و سیما در تمام این سالها و بهترین اثر حمید نعمتالله در کنار «شعلهور». «وضعیت سفید» با همان ظاهر خانوادگی و ملودرامش، در درون خود سریالی اپیک است. با رویکردی تاریخی و به هدف واقعه نگاری تاریخی که در قالب همه لحظات نوستالژیک و خاطرهانگیز سریال، تماشاگر را رو در روی مهمترین خاطره قومی و پررنگترین عنصر مشترک در ناخوداگاه جمعی ایران بعد از انقلاب اسلامی قرار میدهد: گذران زندگی در دوران جنگ تحمیلی، مزین به شکل جالب توجهی از مردم نگاری، که اقشار مختلف و اخلاقیات متفاوت و پارادوکسیکال مردم در دهه شصت را، در قالب هریک از اعضای یک خانواده بزرگ و ضد و نقیض به نمایش میگذارد و از این مجرا تاریخ اجتماعی دهه شصت را ثبت و ضبط می¬کند.
مهمترین ویژگی «وضعیت سفید» در همین شخصیتپردازی و کلاژی است که از دهه شصت در باغ مامان بزرگه بازسازی میکند. قهرمان سریال امیر محمد گلکار، یکی از جالب توجه ترین شمایل پارادوکسیکال و پرعقده در میان مردان سینمای حمید نعمتالله محسوب میشود.
داستان عشق نوجوانانه امیرمحمد و شیرین و همه کلهخر بازیها و شور و احساسات بکرش، در دستان نعمتالله بدل به یک داستان عاشقانه جانانه میشود. امیر محمد گلکار بیاغراق یکی از بهترین نوجوانان سینما و تلویزیون ایران است و تماشاگر به هیچ نوجوان دیگری در سینمای ایران انقدر نزدیک نمی¬شود و به حریم درونی و عواطف بیپردهاش راه نمییابد. همانطور که به هیچ خانواده دیگری. مناسبات خانوادگی درون سریال در هر فامیل و خانوادهای در دوران جنگ تحمیلی، مابهازایی داشته است. «وضعیت سفید» یکی از مهمتریمن اپیکهای ایرانی است و باید مفصلتر از اینها دربارهاش گفت و آن را به تماشا نشست.
قهوه تلخ
اگر بخواهیم یک سریال کمدی به لیست اضافه کنیم بیشک باید به سراغ مهران مدیری برویم. یکی از مهمترین کارگردانان سریالهای تلویزیون و به تازگی شبکه نمایش خانگی، که سریالهایش همیشه پربیننده و محبوب بودهاند.
حتی اگر مخاطب تلویزیون هم نباشید، مطمئناً در یکی از بدترین و کسلکنندهترین دوران صداوسیما، نام «پاورچین» یا برره به گوشتان خورده است و اگر دهه هفتادی بوده باشید احتمالاً در مدرسه زووووو بازی کردهاید.
بعد از راه افتادن شبکه نمایش خانگی و صنعت سریال سازی در این رسانه مستقل از سینما و تلویزیون (که این روزها هم حسابی رونق گرفته و سریالها متعددی در ژانرهای مختلف در دسترس هستند.) «قهوه تلخ» گستره مخاطبان مهران مدیری را بسیطتر کرد.
ضمن اینکه ظرفیتهای مضاعف شبکه نمایش را نمایان ساخت. به عبارتی این موفقیت «قهوه تلخ» بود که زمینه ریسکپذیری و تولید سریال با دستی بازتر و مخاطبی بیشتر (درواقع قشری فرای مخاطبان صداوسیما در طبقه متوسط و شهرهای بزرگ) را برای سرمایهگذاران و هنرمندان فراهم کرد. مهران مدیری که مردم، ذائقه و سلیقه عمومی و «عامه» را بهخوبی میشناسد توانست با استفاده از امکانات شبکه نمایش خانگی و البته خلاقیتی که در تبلیغ خرید قانونی انجام داد (مهران مدیری در ابتدای سریال به شکل بامزهای از مخاطبان میخواست که دانلود غیرقانونی نکنند.) موفق شد موفقیت و مقبولیتی فراتر از انتظار پیدا کند و رکورد فروش سریال در زمان خود را بزند.
توجه کنید که در آن سالهای نهچندان دور کماکان دانلود و تماشای بی هزینه سریال کار مرسومی بود و مخاطبان «قهوه تلخ» درواقع خیلی بیشتر از آمار فروشش هستند. همانطور که سالها پیشتر و در دهه هفتاد مدیری با ساخت آثاری مانند «ساعت خوش» که اپیزودهایی کوتاه و متفاوت بودند در صداوسیما نوآوری کرده بود و کار نویی انجام داده بود (کاری که بعدتر کسی نتوانست نمونه بهترش را بسازد.)، همانطور که کمی بعدش با ساخت «پاورچین» با الگوی سیت کامهای آمریکایی و الهام گرفته از سریال «دوستان» بازهم سریالی جدید و بهروز برای دوران خود ساخت، در شبکه نمایش خانگی هم با انتخاب بستر کمدی تاریخی یک کار جدید کرد. که البته پیش¬تر در «باغ مظفر»، به سراغش رفته بود.
بابا اتی «قهوه تلخ» یکی از بهترینهای سریالهای کمدی ایرانی دانست. پیرمرد کمحافظهای که تلنگش دررفته و درعینحال شبیه به جوانان مدرن امروزی است. تیکه کلامهای مدرن و امروزی که از دهن بابا اتی میآید تنها چیزی نیست که باعث میشود کاراکتری امروزی خلق شود که اصلا منش و ادبیاتش بهکلی متعلق به امروز است که با چاشنی دوره قاجار تزیینشده. تکه کلامهای خاص این کاراکتر مانند (کیه؟ کیه؟ عه… مستشار تویی؟ مرد نیست دوست عزیزمون و…) هنوز گاهی در خیابانهای شهر و از دهن جوانان و خصوصا نوجوانان شنیده میشود؛ اما آنچه بابا اتی را انقدر خاص، ویژه و دوستداشتنی میکند، فرای شخصیتپردازی و داستان و فیلمنامه، خود جواد عزتی است که با لحن و اجرای بدنیاش با میزان صدا و سوییچ کردن از پیرمرد دربوداغان به جوان عاشقپیشه، بابا اتی را بامزهتر از هر شخصیت دیگری در آثار مدیری میکند.
مدار صفر درجه
بهترین عاشقانهای که حسن فتحی ساخته و به مراتب بهتر و درست درمانتر از «شهرزاد». عاشقانهای که با شعر و کتاب و سفر گره خورده و عشق پسری ایرانی به دختری یهودی را در پاریس، در خلال چنگ جهانی دوم، تعریف میکند. تاریخ در این جا عامل سرکوبگری است که با هر واقعهاش عاشق و معشوق را از هم دورتر میکند و عشق مادام دستنیاقنتیتر میشود.
فضای پاریس در آن سالها اغواگرانه است و حرارت عاشقانه قتحی را دو چندان میکند. شهاب حسینی یکی از دوستداشتنیترین نقشآفرینیهایش را در این سریال از خود بروز میدهد و موسیقی متن آن تا مدتها زمزمه خلوت تماشاگر میشود. باقی تم بازیگری هم در کنار شهاب حسینی بسیار خوب ظاهر شدهاند.
مهمترین عامل جذابیت «مدار صفر درجه» داستان عاشقانه آن است که در گرو جنگ جهانی دوم تعریف میشود و تماشاگر را از چند سو درگیر خود میکند.
روزگار قریب
یک سریال تاریخی موفق دیگر که صدا و سیما ساخته. وقتی به این سریالها گذر دوباره میاندازیم، افول امروزی تلویزیون ایران در چشم میزند. کیفیت چنین سریالهایی انگار دیگر قرار نیست تکرار شوند و هجوم سازندگان به شبکه نمایش خانگی هم مهر تاییدی بر این ماجراست. «روزگار قریب» یکی از آخرین سریالهای قابل توجه تلویزیون بود. کیانوش عیاری کارگردان کارکشته سینما، پشت دوربین آن قرار گرفت.
جالب است بدانید «روزگار قریب» تا اندازه زیادی بهشکل بداهه ساخته شده و اتفاقات در حین فیلمبرداری طراحی میشدهاند، با فیلمنامهای مختصر. این دقیقا یکی از دلایلی است که «روزگار قریب» را تبدیل به سریالی خاص کرده است. کیفیت بکر و حس لحظه و آن، که در سرتاسر سریال بهچشم میخورد محصول همین بداههپردازی در حین ساخت است.
«روزگار قریب» همانطور که از نامش پیداست درباره زندگی دکتر قریب است و به این بهانه سیر تحول و شکلگیری پزشکی مدرن و پزشکی اطفال را از منظر تاریخی بازتعریف میکند. «روزگار قریب» جز سریالهای بسیار خاص صدا و سیما بود.
هم گناه
«هم گناه» در مقایسه با «وضعست سفید» یا «مدار صفر درجه» در جایگاه پایینتری قرار میگیرد اما در میان سریالهای این روزهای شبکه نمایش خانگی، با اختلاف از همه بهتر است. در سالهای اخیر با رشد سریع شبکه نمایش خانگی و تزریق پولها و سرمایههای هنگفت به این صنعت روبهرو هستیم. اما کیقیت محصولات نهایی اصلا چنگی به دل نمیزنند و بویی از هنر نبردهاند. از زرق و برق و ماشینهای گران قیمت، خانههای آنچنانی و داستانهای آبکی پر شدهاند و هدفشان فقط بازگرداندن سرمایه از جیب تماشاگران است.
در میان خیل عظیم آثار این چنینی، «هم گناه» حداقلها را برای شعور تماشاگرش درنظر میگیرد و به او احترام میگذارد. کیایی به عنوان کارگردانی به روز که همیشه سراغ موضوعات تازه و ترندهای اجتماعی رفته، هم ذایقه تماشاگرش را میشناسد و هم خوب بلد است داستانش را هیجانانگیز و سرگرم کننده تعریف کند.
ضمن اینکه «همگناه» در عین اینکه تابوهای عاشقانه و روابط دراماتیک میان آدمها را نشان میدهد، گلچینی از آدمهای مختلف اجتماعی را دور هم جمع می کند. شخصیت پردازی و بامزگی و جذابیت شخصیتها از جمله ویژگی های بارز «هم گناه» است.