سینمای ابراهیم حاتمی کیا سینمای اعتراض است. از «بوی پیراهن یوسف» تا «بهوقت شام»، حاتمی کیا اعتراض دارد. آنقدر که حتی مراسم اختتامیه جشنواره فجر و دریافت سیمرغ بلورین هم فرصتی میشود برای حاتمی کیا تا اعتراض کند. اما جنس اعتراضات حاتمی کیا از جنس انتقادات و اعتراضاتی که در سینمای اجتماعی میبینیم نیست. حاتمی کیا و قهرمانانش، باورهایی دارند که هرکس به این باورها احترام نگذارد باید مورد اعتراض قرار بگیرد.
همچنین بخوانید:
نقد فیلم خروج – فیلمی از مسعود کیمیایی، به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا!
قهرمانان حاتمی کیا از جنس عصیان هستند. در مقابل هیچ قدرتی سر خم نمیکنند و راه خودشان را میروند، چراکه به این راه اعتقاد و باور دارند. بااینحال، از «بادیگارد» و «بهوقت شام» به نظر میرسید که حاتمی کیا و قهرمانانش کمی ملایمتر، کمی منطقیتر اعتراض میکنند. به نظر میآمد که انعطاف هم دارد کمکم جایش را در سینمای حاتمی کیا باز میکند.
گرچه اعتراض حاتمی کیا در خلال مراسم اختتامیه جشنواره سی و ششم، نشانی از ملایمت و انعطافپذیری نداشت، اما فیلم خروج آخرین اثر ابراهیم حاتمی کیا، قهرمانی را نشان میدهد که عصیان کاراکترهای قبلی او را ندارد. قهرمان جدیدترین اثر حاتمی کیا، گرچه از جنس همان اعتراضهایی است که حاتمی کیا در «گزارش یک جشن» یا «آژانس شیشهای» نشان داده بود، اما منش متفاوتی دارد. او دادوفریاد راه نمیاندازد، سعی میکند از حاشیه پرهیز کند، اما اطاعت نمیکند و اجازه هم نمیدهد کسی او را وادار به اطاعت کند.
خروج یک بیانیه سیاسی
فیلم خروج روایت گروهی از پنبهکاران روستایی در استان اراک است که به دلیل بیملاحظگی مسئولان سد، آبشور به مزارعشان وارد میشود و متضرر میشوند. وقتی اعتراض این کشاورزان به گوش مسئولان محلی نمیرسد، آنها به سرکردگی رحمت (فرامرز قریبیان) تصمیم میگیرند با تراکتورهایشان تا تهران بیایند و به ملاقات شخص رئیسجمهور بروند و شکایت خود را به گوش او برسانند.
فیلم سینمایی خروج در ظاهر، قصه سفر این کشاورزان به تهران است. اما آنچه در لایههای زیرین روایت جریان دارد، چیز دیگری است. خروج حاتمی کیا یک بیانیه سیاسی است علیه دولت وقت. حاتمی کیا حتی سعی نکرده است که این بیانیه را در روایتش مخفی کند، به آن شمایل سینمایی بدهد یا برایش نمادسازی کند. او رک و راست رئیسجمهور و تیم او را هدف قرار داده است.
مشکل اما در نگاه تند سیاسی فیلم نیست، که اگر حاتمی کیا را بدون این صراحت کلامش تصور کنیم، به سینمایش نمیرسیم. مشکل خروج ازآنجایی است که اصلاً به مرحله سینما نمیرسد و در حد همان بیانیه سیاسی باقی میماند. نه در متن و نه در ساختار، فیلم خروج نه حد و اندازه حاتمی کیا است و نه اصلاً حد و اندازه سینمای ایران.
درواقع، حاتمی کیا، آنقدر که تلاش دارد، رئیسجمهور و مشاور او را به واقعیت نزدیک کند، درباره بقیه کاراکترها و جزئیات فیلمش حوصله به خرج نداده است. رئیسجمهور با شمایلی که بسیار آشناست و مشاوری که در همان سکانس اولیه خود را به بیننده میشناساند و ترسیم این دو بهعنوان کاراکترهای منفی و در مقابل قهرمان قصه، جای شکی برای بیننده باقی نمیگذارد که نوک پیکان اعتراضهای حاتمی کیا این بار به سمت چه کسی است.
خروج کشاورزان را نماد افراد جدا مانده از دولت میکند و سادگی زندگی آنها را در مقابل تجملات و تشریفات زندگی رئیسجمهور قرار میدهد و تمام تأکید فیلمش را روی این تضاد میگذارد. او سفری شبیه سفر قهرمان به بینندهاش نشان میدهد، اما این سفر، انگیزه کشاورزان و ریشه اعتراض آنها، در پشت تقابل رحمت و نیروی حاکم گم میشود. هر جا که نمادی از قدرت وارد میشود، حاتمی کیا قهرمانش را با شعارهای سازشناپذیرش وارد میکند و با عصیانی که این بار خشونت قبلی را ندارد اما به همان اندازه رادیکال است، بر بعد انتقادی اثرش تأکید میکند.
فیلمنامه ای ضعیف
فیلمنامه خروج پر است از حفرههایی که در منطق دراماتیک آن وجود دارد. شخصیتها بیشتر شبیه تیپهای یک اثر کمدی هستند و سفرشان، حتی به لطف موسیقی کارن همایونفر هم حس و حال حماسی ندارد. حاتمی کیا با تأکید بیشازحد بر سابقه این کشاورزان در جنگ و شهادت پسر رحمت (فرامرز قریبیان) کاراکترهایش را آدمهایی ملموس و واقعی دور میکند و به آنها شمایل اسطورهای میدهد که با لحن فیلم سازگار نیست.
روایت خروج گره دراماتیکی ندارد که بیننده را با خود همراه کند. زمان زیادی صرف نمایش مراسم خاکسپاری پسر رحمت میشود، آنهم با تمام جزئیات و این کندی و کرختی روایت، بیننده را کسل میکند و حوصله او را سر میبرد. شروع سفر هم با یکی از آن نطقهای همیشگی قهرمانهای حاتمی کیا است. با این تفاوت که این شعارها از همیشه اغراقآمیزتر و شعاریتر به نظر میرسند. چراکه حاتمی کیا سعی دارد این بار بهجای آنکه قهرمانش را مرد عمل نشان دهد، او را به سمت گفتگو ببرد و نتیجهاش میشود دیالوگهایی که شخصیت رحمت را کاملاً تصنعی و سفارشی نشان میدهند و ارتباط این قهرمان را از همان ابتدای فیلم با بیننده قطع میکند.
فیلم برداری و بازی خوب قریبیان
بااینحال، فیلمبرداری در خروج نقطه قوتی است که باید به آن اشاره کرد. تصاویر بهغایت زیبا و چشمنواز هستند. تنها المانی که در خروج سفر و همان خروج را نشان میدهد، فیلمبرداری و قابهایی است که مسیر پیشروی کشاورزان در دل جاده را به تصویر درمیآورند. بهجای جلوههای ویژه دهانپرکن و پرهزینهای که در «بهوقت شام» دیده بودیم، این بار دوربین حاتمی کیا، سادهتر و صریحتر حوادث را به بیننده نشان میدهد و خیلی بیشتر او را جذب میکند.
بازی فرامرز قریبیان هم ستودنی است. قریبیان در خروج همان قدرت «گوزنها» است. با همان آرمانها و نگاه سخت و استواری که او را به یک قهرمان تبدیل میکند. درواقع، قریبیان است که رحمت را از سقوط کامل به ورطه یک کاریکاتور از قهرمان نجات میدهد و روح قهرمانی در او میدمد.
درنهایت باید خروج را یکی از ضعیفترین آثار کاری کارنامه حاتمی کیا دانست وآن را در ردیف فیلمهایی چون «دعوت» قرار داد. خروج در بسط قصهاش به مشکل میخورد، کاراکترهایش را بهدرستی معرفی نمیکند و بهجای آنکه روی نارضایتی کشاورزان تمرکز کند، روی انتقاد حاتمی کیا از دولت تمرکز میکند و درام را از پا میاندازد. حتی واقعی بودن این حرکت که ایدهای برای خلق خروج بوده است هم نمیتواند بیننده را مشتاق کند تا یک حرکت اعتراضی مستقل را روی پرده سینما تماشا کند. چراکه آنچه حاتمی کیا تحویل میدهد، اساساً به مرحله سینما نرسیده است.