دنیل دی-لوییس بازیگری توانا و برندهی جوایز متعدد اسکار، در تابستان سال ۲۰۱۷ اعلام کرد که بازنشسته خواهد شد و در هیچ فیلم دیگری بازی نخواهد کرد، و بدین ترتیب لندن، هالیوود و تمام دنیا را در شوک فرو برد. این بازیگر به یاد ماندنی برای تمام نسلها، دریافت سه جایزهی اسکار برای فیلمهای «پای چپ من» (در سال ۱۹۸۹)، «خون به پا خواهد شد» (در سال ۲۰۰۷)، و «لینکلن» (در سال ۲۰۱۲) را در کارنامهی خود دارد. او، والتر برنن و جک نیکلسون تنها بازیگرانی هستند که سه جایزهی اسکار برنده شدهاند.
به مناسبت تولد ۶۳ سالگی این اسطورهی بازیگری، نگاهی به بهترین فیلمهای او، از جمله این سه فیلم میاندازیم:
همچنین بخوانید:
مروری بر کارنامه کاری دنیل دی لوئیس – از Gandhi تا PhantomThread
THE AGE OF INNOCENCE 1993
«عصر معصومیت» اولین فیلمی نیست که با فکر کردن به مارتین اسکورسیزی و یا حتی دنیل دی-لوییس به ذهن بیاید. اما این فیلم اولین همکاری این دو نفر است که شور و اشتیاق فروزانی را در زیر پوست عرفهای جامعه به تصویر میکشد. دی-لوییس نقش نولاند آرچر را بازی میکند، که قصد دارد با می ولاند (با نقشآفرینی وینونا رایدر) — زنی محترم در دههی ۱۸۷۰ میلادی در نیویورک — ازدواج کند، اما دخترعموی می به نام کنتس الن اولنسکا (با بازی میشل فایفر) وارد میدان شده و به قلب نولاند نفوذ میکند.
THE BOXER 1997
دی-لوییس در این فیلم در نقش دنی فلین بوکسور سابق، که به تازگی از زندان آزاد شده است، به خانهی خود در بلفاست باز میگردد و قسم میخورد که هرگز به دوران قبل و مبارزه کردن برای ارتش جمهوریخواه ایرلند باز نگردد. البته که گفتن آن راحتتر از انجام دادنش است. پس از بازگشایی یک باشگاه مشتزنی قانونی، دنی به زودی گول یک مامور ارتش جمهوریخواه (با بازی جرارد مکسورلی) را میخورد.
GANGS OF NEW YORK 2002
در این فیلم اسطورهای مارتین اسکورسیزی از نیویورک دههی ۱۸۶۰، دی-لوییس نقش بیل “قصاب” را بازی میکند. او زیردست رئیسی با قدرت سیاسی بالا به نام تویید (با بازی جیم برادبنت) است که از خشونت ضد ایرلندی و ضد کاتولیک بیل استفاده میکند تا قدرت تاثیرگذاری روزافزون مهاجران را سرکوب کند. در اینجا آمستردام والن (با بازی لئوناردو دیکاپریو) وارد میشود که با ارتش خودش سراف بیل میآید، هم به قصد به زیر کشیدن او از سیاست و هم به خونخواهی کشته شدن پدرش. «دار و دستهی نیویورکی» یکی از درخشانترین فیلمهای دی-لوییس است.
THE UNBEARABLE LIGHTNESS OF BEING 1988
یک جراح مغز خوشگذران اهل چک به نام توماس (با بازی دی-لوییس) با هنرمندی به نام سابرینا (با بازی لنا اولین) در پراگ زندگی میکند و با یکدیگر رابطهی گرم و آتشینی دارند. اما توماس وقتی که به استخر میرود با یک پیشخدمت به نام ترزا (با بازی ژولیت بینوش) آشنا میشود که دوست دارد رابطهای عمیق و پر معنا با مردان داشته باشد، چیزی که توماس بلافاصله به او میدهد، و همانطور که دور از تصور نیست آنها وارد رابطه میشوند، در حالیکه تانکهای شوروی در حال ورود به پراگ در دور و اطراف آنها هستند.
A ROOM WITH A VIEW 1985
دی-لوییس در فیلم پر ستارهی اقتباسی از رمان ای. ام. فاستر به کارگردانی جیمز آیوری، نقش مکمل دارد و به عنوان سسیل وایس خنگ میدرخشد، که از قهرمان داستان لوسی هانیچرچ (با بازی هلنا بانهام کارتر) تقاضای ازدواج دارد. لوسی که با خاطرات شکستهای عشقی گذشتهی خود عصبی میشود، قبول میکند هرچند همچنان در مورد شوهری که به جای تنسی بازی کردن با او ترجیح میدهد راه برود و بلند بلند رمان بخواند، مطمئن نیست.
IN THE NAME OF THE FATHER 1993
این فیلم درام-زندگینامهای جیم شرایدان که بر اساس اتفاقات واقعی ساخته شده است، دربارهی یک کارگر ساختمانی به نام گری کانلن (با بازی دی-لوییس) است که به همراه سه مرد دیگر، از جمله پدرش جوسپ (با بازی پیت پاستویت) بمبگذاری سال ۱۹۷۴ در یک میخانهی انگلیسی را رقم میزنند که منجر به کشته شدن پنج نفر میگردد. این پرونده توجه وکیل مدافع طرفدار حقوق بشر، گرت پرس (با بازی اما تامسون) را به خود جلب میکند، و منجر به برملا شدن شواهدی میگردد که ممکن است نتیجهی کار را تغییر دهد.
PHANTOM THREAD 2017
دی-لوییس در فیلمی که به گفتهی خودش آخرین فیلم او خواهد بود، نقش رینولدز وودکاک را بازی میکند، یک طراح لباس مشهور در دههی ۱۹۵۰ در لندن که مجرد است و با خانمهای جوان بسیاری آشنا میشود، که در نهایت توسط شریک تجاری رینولدز و یا خواهرش سیریل (با بازی لزلی منویل) از زندگی او خارج میشوند. اما او پس از آشنا شدن با پیشخدمت جوانی به نام آلما (با بازی ویکی کریپس) فکر میکند که این ممکن است الهام واقعی او باشد. نقشآفرینی کنترلشدهی دی-لوییس یادآور درخشش او به عنوان نولاند در «عصر معصومیت» است که شور و هیجان او هر لحظه در آستانهی انفجار به نظر میرسد.
MY LEFT FOOT 1989
دی-لوییس یکی از اسکارهای خود را پس از نقشآفرینی به عنوان کریستی براون دریافت کرد، نقاش و نویسندهای ایرلندی که فلج مغزی بود و نه میتوانست راه برود و نه میتوانست حرف بزند. چالش بزرگ دی-لوییس برای بازی این نقش مهارتهای فیزیکی بسیار بالایی میطلبید که اکثر بازیگران نمیتوانند چنین بازی واقعگرایانهای را به نمایش درآورند. او باید با حالت قرارگیری بدن خود، مخاطب را متقاعد میکرد بیشتر بدنش بلا استفاده است و تنها از طریق حالتهای چهره و مهارت نوشتن با پاهایش که در طول سالها در خود پرورش داده است، با ما ارتباط برقرار کند. او بدون شک شایستگی دریافت اسکار را برای این نقشآفرینی زیبا داشت.
THERE WILL BE BLOOD 2007
«خون به پا خواهد شد» از پل توماس آندرسن دومین اسکار دی-لوییس را برای او به ارمغان آورد (و همچنین اولین جایزهی گلدن گلوب و اولین جایزهی انجمن بازیگران فیلم). دی-لوییس نقش دنیل پلینویو را بازی میکند، کسی که در سال ۱۹۰۲ در نزدیکی لس آنجلس نفت کشف میکند. پلینویو یک شرکت کوچک حفاری را تاسیس میکند و زندگیاش را صرف تامین انرژی، اهرم و مهمتر از همه پول میکند. مهارت دی-لوییس در این است که به ما نشان میدهد این شخصیت میتواند حرفهای بسیار بیشتری از آنچه که در ظاهر به نظر میرسد، برای گفتن داشته باشد.
LINCOLN 2012
دی-لوییس برای نقشآفرینی آبراهام لینکلن جایزهی بهترین بازیگر اسکار، جایزهی گلدن گلوب و همچنین جایزهی انجمن بازیگران فیلم را برنده شد. لینکلن دی-لوییس یک اثر ماندگار غیرمنتظره است، و بسیار فراتر از تصویر کلیشهای “مرد بزرگ” که از لینکلن روایت میشود ظاهر شده است. او تصمیم گرفته است که صدای نازک غافلگیرکنندهای به او بدهد که به عنوان رهبری خردمند، شور و اشتیاق اتحاد داشتن و تصویب متمم سیزدهم قانون اساسی ایالات متحده که پایانی بر بردهداری است، در او موج میزند.
این مطلب برگرفته از نوشتهی میستی هالند، تام ابراین و کریس بیکام در وبسایت گولددربی است.
خود دی لوییس گفته بهترین نقش افرینیش there will be blood طرفداراشم همینو میگن چی زدید که گزاشتیدش رتبه دو