اوایل دهه هفتاد، زمانی که تلویزیون خطمشی مشخصی داشت، زمانی که جوانان و دغدغههایشان جایی در سریالهای تلویزیونی نداشتند و زنان با معیارهای مشخصی تصویر میشدند، مجموعهای به نام در پناه تو یک انقلاب اساسی بود. چند جوان دانشجو و زندگیشان خط اصلی روایت بود و عشق، خیانت، جدایی و جدال حرفهای، این مجموعه را به یک خطشکن تبدیل میکرد. بازیگران این مجموعه، ازجمله لعیا زنگنه و حسن جوهرچی، در مدت کوتاهی به چهرههای مهم سینمایی و تلویزیونی تبدیل شدند و تا سالها موقعیت خود را حفظ کردند.
در میان جوانان در پناه تو، پسرک چشمروشنی بود که از همان زمان زمزمههایی مبنی بر حذف نقش او به گوش میرسید. آن پسرک کم سن و سال که در نقش پارسا، جوان شر و متفاوت دانشکده ظاهرشده بود، کسی نبود جز پارسا پیروزفر.
پارسا پیروزفر، با نقشی کوتاه که قسمت اعظم آنهم قربانی اصلاحات شد، آنچنان درخشید که در کار بعدی کارگردان در پناه تو، حمید لبخنده، یکی از نقشهای اصلی را از آن خود کرد. پیروزفر با در قلب من به چهرهای شناختهشده تبدیل شد، اما سنگ بنای کاریاش را بسیار متفاوتتر از همکارانش چید.
پیروزفر از همان ابتدای کارش، گزیده کار بود و با انتخابهای درست و منطقی به آثار فیلمسازان مطرح راه یافت. در تلویزیون نقشهای جذاب و متفاوت را برگزید و در سینما اصراری برای اشباع کردن جریان بازیگری از حضورش نداشت. اخلاق حرفهای و دور ماندنش از حاشیهها هم سبب شد که حالا پارسا پیروزفر را نه بهعنوان یک چشم رنگی، که بهعنوان یک بازیگر قابلاحترام که میتوان به انتخابهایش اعتماد کرد بشناسیم.
حالا که پیروزفر، با بیحسی موضعی به سینماها بازگشته است و بهزودی هم با مست عشق،نقشآفرینیاش در شمایل مولانا، شاعر نامی ایرانی، را خواهیم دید، و به همزمان با سالروز تولدش، نگاهی میاندازیم به برخی از بهترین آثار کارنامه کاری او.
1- ضیافت – مسعود کیمیایی
ضیافت شروع درخشش پارسا پیروزفر در سینما و آغاز همکاریاش با مسعود کیمیایی است. قصه دوباره گرد هم آمدن چند رفیق در ضیافت یکی از بهترین آثار کارنامه کاری کیمیایی را رقم میزند و پیروزفر با نقش عبد نشان میدهد که عجلهای برای رسیدن به نقش اصلی ندارد و اتفاقاً در یک نقش مکمل هم میتواند بهخوبی بدرخشد. پیروزفر در کنار بازیگری چون فریبرز عرب نیا، آنقدر مسلط و روان بازی میکند که بهخوبی دیده میشود و راهش را در سینمای ایران باز میکند. نقشآفرینی پیروزفر در ضیافت، او را به یکی از بازیگران محبوب مسعود کیمیایی تبدیل میکند و این همکاری در مرسدس و اعتراض هم با موفقیت تکرار میشود.
2- شیدا – کمال تبریزی
یکی از مهمترین و ماندگارترین نقشآفرینیهای پارسا پیروزفر در شیدا رقم میخورد. جایی که در نقش فرهاد ظاهر میشود، رزمندهای که نابینا شده و در روزهای سخت نقاهت در بیمارستان، عاشق پرستاری میشود که برایش قرآن میخواند. پیروزفر در شیدا یک چالش اساسی دارد. اینکه بدون چشمانش و بازی نگاهش نقش خود را بیافریند و تبلور عشق میان شیدا و فرهاد را به بیننده بفهماند. مهمی که پیروزفر بهخوبی از پس آن برمیآید و این عاشقانه آرام و متفاوت تبریزی را به یکی از بهترین عاشقانههای سینمای ایران تبدیل میکند.
3- اشک سرما – عزیز الله حمید نژاد
پارسا پیروزفر بااینکه همیشه در انتخابهایش با وسواس عمل کرده است، اما هیچگاه از به چالش کشیدن خود هراسی نداشته است. مثل ظاهر شدن در نقش یک طلبه در وقت چیدن گردوها یا نقشی که در اشک سرما ایفا میکند. پیروزفر در نقش کاوه، سربازی که برای پاکسازی منطقه مین به کردستان اعزامشده است، با یک بازی کنترلشده بهشدت قابلباور ظاهر میشود. ماجرای عاشقانه این سرباز و دختری که از نیروهای مقابل و برای کشتن او آمده است و گرفتاری دو بهظاهر دشمن در یک کوران سهمگین، تمام توانایی پیروزفر را به کار میگیرد. او هم بعد عاطفی نقشش را بهخوبی نشان میدهد و هم جنبه انسانی و دردناکی که در پس پیام فیلم نهفته است را در لایههای زیرین بازیاش جاری میکند.
4- مهمان مامان – داریوش مهرجویی
پارسا پیروزفر، سالها قبل از مهمان مامان، در پری در نقش کوتاه شیخ سالک در تخیلات پری ظاهر میشود تا اولین حضورش در سینما رقم بزند. سالها بعد او دوباره به فیلمی از مهرجویی میرسد اما این بار با یکی از نقشهای اصلی. کاراکتر یوسف درمهمان مامان هم کاراکتر سادهای نیست. مردی معتاد که همسر پابهماهش را کتک میزند، باید تبدیل به یکی از شخصیتهای دوستداشتنی مهمان مامان شود و همین اتفاق هم میافتد. آنهم با بازی خوب پیروزفر در لحظاتی که مرام و معرفت به خرج میدهد و یا به شیوه خودش با همسرش نظربازی میکند. زوج امین حیایی و پارسا پیروزفر هم در مهمان مامان بهشدت درخشان و بهیادماندنی ظاهر میشوند.
5- نقاب – کاظم راستگفتار
احتمالاً نقاب گیشهایترین تجربه کل کارنامه بازیگری پارسا پیروزفر است. این فیلم جنجالی که با فیلمنامه پیمان قاسمخانی در زمان خودش حسابی سروصدا به پا کرده بود، با همان زوج حیایی پیروزفر، قصهای متفاوت و جذاب عرضه میکند. قصهای از مردانی که با اخاذی از زنان ثروتمند روزگارشان را میگذرانند. پیروزفر در نقش نیما، جوانی هفتخط که خوب میداند چگونه طعمههایش را انتخاب کند و برایشان دام پهن کند، کاملاً مقتضیات نقشش را درک کرده است. بازی او در نقش نیما، آنقدر جدی نیست که سایهای از تلخی ناخواسته به متن فیلمنامه ببخشد و درعینحال همراه با لودگی هم نیست. یک بازی بهاندازه و کاملاً متناسب با لحن فیلم.
6- اسب حیوان نجیبی است – عبدالرضا کاهانی
بیشک یکی از بهیادماندنیترین بازیهای پیروزفر با نقش برزو در اسب حیوان نجیبی است اتفاق میافتد. لاقیدی و بیخیالی برزو در مقابل تیک عصبی کندن موهایش، نگاه قضاوت گر و پر از سخرهاش نسبت به دیگران و همین نگاه که در مقابل حکیمه ناگهان عاشقانه میشود، نشان از بازی دقیق پیروزفر دارد. در فضای کمدی و سرخوشانه اسب حیوان نجیبی است چنین ظرافتی در بازی پیروزفر است که کاراکتر چندبعدی او را پرورش میدهد و بیننده را وادار میکند ورای نقاب ظاهری شخصیتش را ببیند.
7- اینجا بدون من – بهرام توکلی
پارسا پیروزفر با اینجا بدون من بار دیگر نشان میدهد که عطش دیده شدن ندارد، اما با یک نقش کوتاه و یک بازی درست چقدر خوب دیده میشود. او در اینجا بدون من در نقش رضا ظاهر میشود. پسری که خواهر دوستش شیفته او شده و در ذهن برنامه ازدواجشان را میچیند. توانایی پیروزفر همجایی خودش را نشان میدهد که با بازی بیاغراق خود، مرز میان واقعیت کاراکتر و آنچه در ذهن دخترک بیمار میگذرد را علامتگذاری میکند. کاراکتر رضا بهمثابه معیاری که مرز خیال و توهم را علامتگذاری میکند با بازی یکدست اما بهجای پیروزفر به کارکردی مهم در اینجا بدون من میرسد.