اولین آهنگسازی که برای هشت نفرتانگیز Hateful Eight اثر کوئنتین تارانتینو کارگردان عاشق فیلمهای وسترن اسپاگتی (که معمولا ترجیح میدهد از قطعه موسیقیهای از پیش ساخته شده استفاده کند) بهطور کامل آهنگسازی کرد، انیو موریکونه اسطورهای بود. موریکونه یک موسیقیدان و آهنگساز فوقالعاده بود که روی جنبههای جاودان سبکهای موسیقی تأثیر گذاشت و حتی نوازندگان پیشرو از نوآوریهای او را در کارهایشان استفاده کردهاند. در واقع، بسیاری از کسانی که هرگز فیلمی با آهنگسازی موریکونه ندیدهاند نیز میتوانند به سادگی بسیاری از تمهای موسیقیایی او را شناسایی کنند.
به بهانه فوت این آهنگساز اسطورهای، به ۲۵ تا از بهترین آثار موسیقی او نگاهی میاندازیم.
همچنین بخوانید:
انیو موریکونه – در ستایش عشق
پیش از انقلاب ۱۹۶۴ Before the Revolution
Puck’s Lament
در فیلم غیرمنتظره برناردو برتولوچی، مرد جوانی از یک خانواده ثروتمند با ایدههای انقلابی و وسوسههای زندگی بورژوایی دستوپنجه نرم میکند. در یکی از صحنههای دوستداشتنی و دردناک فیلم، صاحبزمینی به نام پیوک در سوگواری از دست دادن رودخانه پو و زیباییهایش ضجه میزند و موجب خشم قهرمان جوان که در این مرد تضادهای طبقاتی جامعهاش را میبیند میشود. برتولوچی مشتاقانه متوجه نقطه قوت موریکونه شد: توانایی او در انتقال ایدههای متناقض از طریق موسیقیاش که هم رمانتیک و هم تمسخرآمیز و هم شعرگونه و دردناک بود.
به خاطر یک مشت دلار ۱۹۶۴ A Fistful of Dollars
Opening Credits Titoli
جو دلهرهآور اولین همکاری سرجو لئونه، انیو موریکونه و کلینت ایستوود در یک وسترن اسپاگتی هم بازتابی از واقعیتهای بودجهبندی و هم خالی بودن صحنه بود. یک شهر برهوت و رو به مرگ که توسط گروه آدمکشها محاصره شده و در انتظار قهرمان بینام داستان است تا برای نجات بیاید. موسیقی ساخت موریکونه برای این فیلم که از سوت زدن آلساندرو آلساندرونی، طنین گیتار برقی، صدای شلاق و آن انفجارهای گروه کُر (ما میتوانیم مبارزه کنیم!) استفاده کرده، مینیمال و سادهگرا بود. این موسیقی برای شروع فیلم بسیار جذاب و گیرا بود.
به خاطر یک مشت دلار ۱۹۶۴ A Fistful of Dollars
The Final Duel
هرچند بیشتر موسیقیهای متن این فیلم کوتاه و بیحاشیه بودند، انیو موریکونه برای صحنه آخر قطعهای خوشآهنگ و سنتی در نظر گرفته بود. صدای ترومپت پرآبوتاب در طول فیلم هم شنیده شد، اما در صحنه پایانی کاملا مناسب فضا بود؛ ابر و دود و غباری که با پدیدار شدن شخصیت کلینت ایستوود کنار میرود و میخواهد از رامون روجو و باندش انتقام بگیرد. این قطعه به قطعهای خاص و ویژه در میان آثار موریکونه تبدیل شد. نکته جالب این است که موریکونه این قطعه موسیقی را به عنوان ادای احترامی به موسیقی ساخته دیمیتری تیومکین برای فیلم ریو براوو Rio Bravo تنظیم کرده بود.
بهخاطر چند دلار بیشتر ۱۹۶۵ For a Few Dollars More
Sixty Seconds to What
ساعت جیبی موزیکال یک المان تکرار شونده در دومین فیلم از سهگانه مرد بینام اثر سرجو لئونه بود و شنیدن قطعههای مختلف انیو موریکونه روی آن یکی از لذتهای فیلم بود. خود این ساعت وسیلهای است که یکی از آدمهای خوب داستان (با بازی لی وان کلیف) را به شخصیت راهزن بدجنس فیلم (با بازی جان ماریا ولونته) متصل میکند. صحنه آخر با ساعتهایی که در دوئل میبینیم، به زیبایی طبق پیشبینی ما اجرا میشود؛ ما نوای ساعت را شنیدهایم و دقیقا میدانیم چه زمانی به پایان میرسد. به تغییرات صدای ساعت در طول فیلم که بازتابی از حالتهای درونی صاحبش است نیز دقت کنید.
پرندههای بزرگ و پرندههای کوچک ۱۹۶۶ Hawks and the Sparrows
Opening Credits
حکایت کمدی پیر پائولو پازولینی درباره دین و سیاست یکی از فراموشنشدنیترین و عجیبترین موسیقیهای آغازین را دارد. عناوین فیلم به سبک حماسه مضحک (گونهای ادبی که در آن حماسه و طنز (عناصر دو گونه ادبی کاملاً متفاوت) برای بیان هدفی مشترک استفاده شدهاند) و یک نوای تقریبا جذاب که به خوبی ذهنیت تماشاچی را آماده پذیرش نظریه مارکسیستی، طنز توالتی، تصاویر واقعی از تشییع جنازه سیاسی، نمایش کوتاهی درباره سنت فرانسیس و صحبتهای کمونیستی میکند، اجرا میشود.
نبرد الجزیره ۱۹۶۶ The Battle of Algiers
The End
شاهکار جیولو پونتهکوروو یکی از سرسختترین فیلمهایی است که تابهحال ساخته شده است؛ تصویری از درگیریهای الجزیره به سبکی مستندگونه که به الگوی استعمارگران، مبارزان آزادیطلب، نیروهای پلیس، ارتشهای اشغالگر و تروریستها تبدیل شده است. بخشی از جذابیت ماندگار این فیلم به موسیقی ابتکاری و مغشوشکننده انیو موریکونه باز میگردد. رویکرد او هیچجا مثل آخر فیلم که در حال تماشای اعتراض پرهرجومرج همراه با رعدوبرق و صدای طبل جنگی (که در طول فیلم و اغلب حین بمبگذاریها شنیدهایم) و هلهلههای هیجانی هستیم آشکار نیست.
ناواهو جو ۱۹۶۶ Navajo Joe
An Axe in the Head
موسیقی موریکونه برای این فیلم وسترن با بازی برت رینولدز و کارگردانی سرجو کوربوچی یکی از آثار اوست که بیش از همه مورداستفاده دیگران قرار گرفته است (حتی الکساندر پین از آن در فیلم انتخابات Election استفاده کرد). دلیل آن قابل درک است: ترکیب جسورانه صدای مضراب، پیانوی مواج و طبلهای سهمگین حداقل تا پیش از شنیده شدن صدای گیتار، گروه کر و دسته نوازندگان که آن را اسطورهای میکنند حالتی بدوی و کهن دارد. رایجترین موتیف این آهنگ در طول فیلم تکرار میشود و زمانی که در آخر فیلم دوباره به گوش میرسد، حس خونخواهی و انتقام جو را درک میکنیم.
جدال بزرگ ۱۹۶۶ The Big Gundown
The Chase
ساختهٔ انیو موریکونه برای فیلم وسترن سرجیو سولیما با هنرپیشگی لی وان کلیف و توماس میلیان بهطور توجیهپذیری مشهور است چون یکی از تأثیرگذارترین و انفجاریترین آثار او محسوب میشود. قطعات قابلملاحظه زیادی از روی این آهنگ ساخته شده است، اما این یکی که در طول تعقیب پرده سوم پخش میشود، یکی از خوشایندترین آنها است.
خوب، بد، زشت ۱۹۶۶ The Good, the Bad and the Ugly
The Ecstasy of Gold
یکی از مشهورترین قطعات موسیقی ساخته موریکونه (که گروه متالیکا هم در ابتدای کنسرتشان ازآن استفاده کردند) این قطعه طولانی و فراموشنشدنی با چاشنی ارکستر و گروه کر، یک نمونه عالی از همکاری لئونه و موریکونه است. چه کسی به جز این دو نفر یک صحنه طولانی را به دویدن ایلای والاک در یک قبرستان تا رسیدن به حالتی انتزاعی اختصاص میداد؟ لئونه به خوبی میداند که «موسیقی» ستاره اصلی در این لحظه است و به موریکونه اختیار کامل را داده است.
خوب، بد، زشت ۱۹۶۶ The Good, the Bad and the Ugly
The Trio
هرچند گاهی این قطعه تحتالشعاع قطعه پیشین این فیلم (The Ecstasy of Gold) قرار میگیرد، موسیقی صحنه آخر خوب، بد، زشت The Good, the Bad and the Ugly یکی از بهترین و پیچیدهترین آثار انیو موریکونه محسوب میشود. همانطور که تکنوازی زیبای ترومپت و صدای برهم خوردن قاشقک را میشنوید، مسیری تجربی، ناموزون و بههم پیوسته را تجربه میکنیم. آیا قرار است به زودی صدای تیراندازی را بشنویم؟ آیا صداهای دیگر قرار است صدای عصر فضایی قطرات آب و جلوه دادن دانههای عرق روی صورت بازیگران باشد؟ بهنظر میرسد که ساختار موسیقی در نیمه راه به همراه تصاویر، نزدیک شدن دوربین به بازیگران و ادیت جزئیتر، قبل از ساخت دوبارهٔ اوج طوفانی، دگرگون میشود و بعد درست پیش از پایان موسیقی، جایی که ایستوود به کلیف شلیک میکند و والاک متوجه خالی بودن تفنگش میشود، صحنه تمام میشود.
خطر: دیابولیک ۱۹۶۸ Danger: Diabolik
The Nightclub Scene
طنز خستهٔ ماریو باوا از سبک بیتناسب جیمز باند، یکی از عجیبترین فیلمها به حساب میآید و قطعه موسیقی موریکونه برای آن یک کپسول زمانی عالی از سبک دهه ۶۰ میلادی است. در صحنهای که این قطعه شنیده میشود، به خوبی کلیت فیلم برایمان مشخص میشود. اثر موریکونه اگرچه کمی احمقانه بهنظر میرسد، در اینجا بسیار زیبا است: این قطعه مثل ساخت یک موسیقی پاپ توسط کسی است که تنها تعریف موسیقی پاپ را شنیده است.
روزی روزگاری در غرب ۱۹۶۸ Once Upon a Time in the West
Jill’s Arrival
پس از سهگانه مرد بینام Man With No Name، لئونه و موریکونه روی پروژهای کار کردند که به نوعی یکی از جاهطلبانهترین فیلمهای وسترن تمام دوران محسوب میشود. این بار، ابتدا موریکونه قطعه موسیقی را ساخت تا لئونه آن را سر صحنه پخش کند تا بازیگران بیشتر حس صحنه را درک کنند و او بتواند زمانبندی حرکات دوربین را داشته باشد. چنین رویکردی یک صحنه تحسینبرانگیز را خلق کرد. در این صحنه، کلودیا کاردیناله بازیگر نقش جیل را میبینیم که به تنهایی در ایستگاه راهآهن ایستاده و منتظر ملاقات کسی است. همانطور که او کمکم متوجه میشود قرار نیست کسی بیاید، ما صدای تکخوانی اندوهگین یک زن را میشنویم. سپس جیل وارد ساختمان راهآهن میشود و موسیقی اوج میگیرد و دوربین بالای سقف میرود و ما طرف دیگر صحنه و چشماندازی شلوغ و رویاگونه از غرب وحشی را میبینیم. بعد صدای مردم، گاریها و اسبها که تاکنون در محیط غایب بودند ناگهان وارد موسیقی میشود.
روزی روزگاری در غرب ۱۹۶۸ Once Upon a Time in the West
Frank’s Introduction
صدای قدمهای پرهیاهو، نمای دنبالهداری که از زاویه دید بازیگر میبینیم و نمای نزدیک ناگهانی، با صدای بازتاب موسیقی ناهموار ناگهانی همراه میشود. ما بچهای را میبینیم که به اطراف نگاه میکند و متوجه میشود به کل اعضای خانوادهاش شلیک شده است. سپس همانطور که صدای ناله سازدهنی با وزش باد همراه شده، چهرههایی غبارآلود و عبوس از پشت بوتهها بیرون میآید. انگار که آنها از دنیای دیگری آمدهاند؛ از آنجایی که این لحظه به خوبی تم تمدن وسترن کلاسیک در برابر وحشیگری را پوشش داده، آنها واقعا متعلق به آن مکان نیستند. و حالا صحنه پایانی و یک تیر خلاص بینظیر: دوربین اطراف پیکر میچرخد و عدهای پرده از چهره هنری فوندا بر میدارند.
پرندهای با بالهای بلورین ۱۹۷۰ The Bird With the Crystal Plumage
Opening Titles
در اولین فیلم از سهگانه داریو آرجنتو از سبک جالوی ایتالیایی، قطعه لالاییگونه موریکونه با تعقیب غیرعادی اولین قربانی فیلم (با نوعی تضاد نسبت به فیلمهای ترسناک که تا آن سال ساخته شده بود) همراه میشود. موسیقی تیتراژ ابتدایی یکی از باشکوهترین آثار موریکونه محسوب میشود. البته قطعه کامل بسیار طولانی است و تا دقایق پایانی هیجان خاصی ندارد و به زیبایی با فیلم هماهنگ شده است. موریکونه در طول فعالیت حرفهایش آهنگهای زیادی برای سبک جالوی ایتالیایی ساخت. اگرچه برخی از این آثار به اندازه برخی دیگر از آثار او برای وسترن اسپاگتیها شناختهشده نیستند، اغلب آنها در نوع خودشان آزاردهنده و پیشرو هستند.
همراهان ۱۹۷۰ Compañeros
Vamos a Matar, Compañeros
در وسترن اسپاگتی وحشیانه ساخته سرجو کوربوچی، توماس میلیان دهقان شورشی و فرانکو نرو مزدور سوئدی در طول انقلاب مکزیک باید با هم یک تیم تشکیل دهند. این فیلم جزو آن دسته از وسترن اسپاگتیهاست که شخصیتهای آن با وجود پیشینههای متفاوتی که دارند بهخاطر جنگ و انقلاب مجبور به اتحاد با یکدیگر میشوند و قطعه موسیقی ناهنجار، درهم و خشن ساخته موریکونه بازتاب این موضوع است. تم اصلی فیلم به نام Vamos a matar, compañeros که در آخر فیلم پخش میشود، شخصیت منزوی اسلوبمندش را پیش از تصمیمگیری به بازگشت به گروه و جنگ همراه با رفقایش را نشان میدهد.
ساکو و وانزتی ۱۹۷۱ Sacco & Vanzetti
Hope of Freedom
داستان فراموشنشدنی و لطیف جولیانو مونتالدو درباره دو مهاجر و آشوبطلب ایتالیایی که به اتهام قتل در ماساچوست در سال ۱۹۲۷ دستگیر و اعدام شدند، دو تا از معروفترین ساختههای موریکونه به نامهای Here’s to You و The Ballad of Sacco and Vanzetti با صدای جون بایز را در خود دارد. در دقایق پایانی فیلم، جایی که وانزتی در حال متقاعد کردن ساکو برای نگاه کردن به بیرون از پشت میلههای ماشین حمل آنها به سمت محل اعدام است، قطعه میانپرده پرشوری از موریکونه نیز شنیده میشود. در کمال ناباوری، قطعات موسیقی زیادی در این فیلم شنیده نمیشود و موریکونه تمام قدرتش را برای ساخت چنین آهنگی ذخیره کرده است.
ساکو و وانزتی ۱۹۷۱ Sacco & Vanzetti
Here’s to You End Credits
بیشک لیست بهترین ساختههای موریکونه بدون نام بردن از این قطعه در همکاری با جون بایز ناتمام میماند. ببینید که این قطعه چقدر خوب ساخته و استفاده شده است: همانطور که وانزتی کلهشق به سرعت روی صندلی الکتریکی مینشیند، صدای ارگ مخصوص خاکسپاری شروع میشود و بعد زمانی که مرگ او اعلام شد (در صحنهای کاملا سیاه) ناگهان صدای این آهنگ قومی شورانگیز شنیده میشود و گویی این شخصیت بهطرز موثری وارد یک داستان افسانهای شده است. این بهترین راه برای پایان دادن به یکی از افسردهکنندهترین فیلمهایی بود که تا آن زمان ساخته شده بود.
آلونسانفان ۱۹۷۴ Allonsànfan
The Dance of Anger
احتمالا خیلیها این تم موسیقی از حرامزادههای لعنتی Inglourious Basterds ساخته کوئنتین تارانتینو (که مجددا از این قطعه استفاده کرده بود) را میشناسند. این شاهکار بزرگ که از فیلم برادران تاویانی گرفته شده، ارزش بررسی کردن دارد. آلونسانفان Allonsànfan فیلمی هوشیار اما با نگاهی خاص به شخصیت اصلی با همین نام (با بازی مارچلو ماسترویانی) در انقلاب قرن ۱۹ میلادی است که از یک خانواده ثروتمند میآید و میان ایدئالهایش، شرکای پیشینش، عشقی که به پسرش دارد و راحتی یک زندگی ساکت و شاد گیر کرده است. مثل بسیاری از فیلمهای دیگر تاویانی، آلونسانفان Allonsànfan ترکیبی از سادگی افسانهای و یک زیبایی سورئالی است که هرگز فراتر نمیرود و در صحنه نزدیک پایان فیلم، موسیقی خوشآهنگ و ریتمدار آن جای خود را به رقصی شوم میدهد.
۱۹۰۰ یا قرن بیستم 1900 محصول ۱۹۷۶
The Revolution
انیو موریکونه برای حماسه مارکسیستی پرستارهٔ برناردو برتولوچی، یکی از دوستداشتنیترین و پرطنینترین قطعات موسیقیاش را ساخت. برتولوچی فیلمش را با صحنههایی از روز آزادی ایتالیا در سال ۱۹۴۵ شروع میکند و قیام روستاییها علیه مالکان زمین را به تصویر میکشد. سپس گذری به گذشته میزند و داستانی که چندین دهه به طول کشید را با مجسم کردن شکلگیری آگاهی طبقاتی، جامعهگرایی و فاشیسم در منطقه امیلیا-رومانیا روایت میکند. زمانی که نزدیک به پایان فیلم این صحنهها را دوباره تماشا میکنیم، این روستاییها هم از نظر بصری و هم آوایی، حالتی اشرافی پیدا کردهاند. چون برتولوچی تمام اتفاقات ۱۹۴۵ را به درستی به تصویر نکشیده، موسیقی هم نقش موشکافانهای در این بین دارد؛ این ماجراها یک نسخه ایدئال از واقعیت است. این یک فیلم تاریخی است که به یک فیلم فانتزی تبدیل شد و موسیقی موریکونه به درستی آن را بازتاب میدهد.
روزهای بهشت ۱۹۷۸ Days of Heaven
The Locust Swarm
معروف است که ترنس مالیک و موریکونه سر این فیلم با یکدیگر اختلافنظرهایی داشتند. تصور آهنگساز این بود که فیلمساز مبهم ما هیچ درکی از قطعه موسیقی نداشته است. اما همکاری آنها به نوعی جواب داد. این قطعه نیز میتواند جزو یکی از بهترین و رمانتیکترین آثار انیو موریکونه محسوب شود (حتی اگر او مجبور به تقسیم اعتبار ساخت آن با کامی سن-سانس که مالیک نیز از قطعه کارناوال جانوران Carnival of the Animals او به شکلی اصولی استفاده کرد باشد). اما شاید نکته مهم آن اوج طاعون در پی حمله ملخها باشد که نزدیک به پایان فیلم سرازیر شدند و این مزرعه بهشتی تگزاس را به جهنمدرهای از حسادت و مجازات تبدیل کردند. موسیقی ناموزون موریکونه با سازهای زهی تیز و ناموزون و صدای پیانوی بسیار تند با جلوههای صوتی و دیالوگهای بلند چنگانداز برای ساخت جلوهای غیرواقعی و خارج از کنترل بسیار هماهنگ است.
روزی روزگاری در آمریکا ۱۹۸۴ Once Upon a Time in America
Cockeye’s Death
حالا آخرین فیلم کلان لئونه یک شاهکار در نظر گرفته میشود، اما در زمان اکران آنچنان که شایستهاش بود، مورد استقبال قرار نگرفت. بخشی از این موضوع به خاطر تماشاچیان دهه ۸۰ میلادی بود که نمیدانستند باید با این ترکیب حماسه گانگستری تند و لحظههای ملودرام شدید چه کنند. جایی که تکنوازی پن فلوت (با اجرای گئورگه زامفیر بزرگ) با تنهایی پسر عاجز از قایم شدن به زیبایی هماهنگ شده را ببینید و گوش دهید. احتمالا این صحنه اشک سرسختترین تماشاچیها را هم در میآورد.
مأموریت ۱۹۸۶ The Mission
Mendoza’s Penance
اثر حماسی رولند جافه محصول ۱۹۸۶ که داستان فرقه مذهبی کوچک یسوعیون در یک جامعه گوارانی در آمریکای جنوبی را در برابر کلونیهای اسپانیایی و پرتغالی روایت میکند، به نوعی درباره موسیقی، مذهب و تاریخ نیز هست. پدر گابریل با بازی جرمی آیرونز و بومیها در ابتدا از طریق ساز ابوا با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند و موسیقی مذهبی نقش مهمی در کل داستان دارد. اما میتوان گفت که پرقدرتترین قطعه موسیقی در فیلم در پرقدرتترین صحنه شنیده میشود. یک بردهفروش و سرباز نادم (با بازی رابرت دنیرو) زره و اسلحهاش را روی زمین به طرف کوه میکشد که استعارهای از پشیمانی و طلب بخشایش است. سرخپوستها در ابتدا نسبت به او مشکوک بوده و از او میترسند. کمی بعد یکی از مردها در مسیر دنیرو قرار میگیرد و وسایل سنگینش را از او دور میکند. این لحظه لحظهای پرهیجان و مشوش از انسانیت است که با موسیقی موزون انیو موریکونه برجسته شده است.
تسخیرناپذیران ۱۹۸۷ The Untouchables
Ambush on the Bridge
موریکونه برای این فیلم مهم برایان دی پالما قطعه موسیقی بلند و شلوغی ساخته که گاهی اوقات از آن به شکلی خبیثانه استفاده میشود. این آهنگ در عین مهیج بودن، به نوعی از اکشن آن کم کرده است. یک کیفیت سورئالی نسبت به وسعت قهرمان در تصویر وجود دارد که ما به طرزی مخفیانه میدانیم دوام زیادی نخواهد داشت.
سینما پارادیزو ۱۹۸۸ Cinema Paradiso
The Kissing Montage
در پایان فیلم دوستداشتنی و برنده اسکار ساخته جوزپه تورناتوره، سالواتوره که زمانی در شهر کوچکشان دستیار آپاراچی سینما بوده، حالا جوان رشیدی شده و برای تماشای حلقه فیلم مرموزی که آپاراچی پیر به او هدیه داده، در سالن سینما نشسته است. او تصویری از مونتاژ تمام صحنههای بوسه که آپاراچی مجبور به حذف آنها از فیلم برای نمایش عمومی بوده را میبیند. موسیقی انیو موریکونه که یکی از معروفترین آثار اوست در اینجا حسی از تعجب و حسرت را با هم برمیانگیزد.
در خط آتش ۱۹۹۳ In the Line of Fire
Dallas Recalled
فیلم بینظیر و تریلر ولفگانگ پترسن که داستان یک مأمور مخفی (ایستوود) به دنبال دستگیری قاتلی (جان مالکوویچ) که تهدید به کشتن رئیسجمهور آمریکا کرده، بار دیگر انیو موریکونه و ایستوود را کنار هم قرار داده است. این فیلم مهیج، به نوعی یک فیلم غمانگیز و انعکاسی نیز محسوب میشود. در یکی از لحظات بیصدای فیلم، شخصیت ایستوود به یاد همکارش با بازی رنه روسو میافتد که نتوانست جلوی مرگ جان اف. کندی را بگیرد. این قسمت یکی از بهترین اجراهای این بازیگر است که البته موسیقی حزنانگیز موریکونه هم به زیبایی آن افزوده است.
این مقاله برگرفته از نوشته بیلج ابیری در سایت vulture.com است.