سینمای محصول مشترک
در سالهای اخیر، سینمای ایران در همکاری مشترک با سینمای بینالمللی تجربههای زیادی داشته است. از فیلمبرداری در خارج از کشور تا دعوت از ستارگان سینمای ترکیه و کشورهای دیگر، سینمای عامهپسند ایران، مرزهایش را گسترش میدهد. اما آنچه نتیجه نهایی این همکاریها بوده، تا اینجای کار حداقل، ناامیدکننده از آب درآمده است. چنین فیلمهایی با زرقوبرقشان، مخاطب را گول میزنند و او را به سالن سینما میکشانند، با وعده نشان دادن زنان بیحجاب و لوکیشنهای خارجی جذاب، او را فریب میدهند و درنهایت، اثری حتی متوسط هم ارائه نمیدهند.
به همین دلیل است که جن زیبا Beautiful Jinn دومین فیلم بلند بایرام فضلی، میتواند غلطانداز باشد. فضلی که در آخرین فیلمش از یکی از ستارههای مشهور سینما و تلویزیون ترکیه بهعنوان نقش اصلی زن استفاده کرده است، آشکارا، از تن دادن به ابتذال دوری میکند.
همچنین بخوانید:
لطفا مزاحم نشوید – یک روز در تهران
جن زیبا مختصات یک اثر مشترک را دارد، اما برخلاف آثار قبلی سینمای ایران، این همکاری را نه به رخ میکشد و نه دستمایه آفرینش اثر قرار میدهد. بلکه شرافتمندانه، قصهگویی میکند و اتفاقاً از هنرپیشه زنش بازی خوبی هم میگیرد.
اینکه اساساً چرا باید برای چنین فیلمی به سراغ یک بازیگر خارجی رفت، پاسخ سادهای دارد. حقیقت این است که نقش زن در جن زیبا نیاز بنیادی به یک بازیگر خارجی ندارد و بسیاری از ستارههای وطنی هم میتوانستند از عهده این نقش برآیند. چرایی این حضور را باید در جبر سلیقه مخاطب جستجو کرد.
مخاطب سینمای عامهپسند ایرانی، طی سالهای اخیر، آشنایی زیادی با سینما و تلویزیون ترکیه پیداکرده است. ارتباط مخاطب با ستارههای خوشسیما و قصههای آبکی تلویزیون ترکیه، دقیقاً تنها عاملی است که فیلمسازان ایرانی را وادار میکند تا برای جلب رضایتش به خارج از مرزهای ایران بروند. فضلی هم بهعنوان یک فیلمساز جوان که در ابتدای مسیر کاریاش قرار دارد، طبیعی است برای آنکه بتواند با مخاطبی که بانامش و اثرش آشنایی ندارد را جذب کند، به دنبال راهحلی بگردد.
گرچه او هم میتوانست مانند بسیاری از فیلمسازان جوان وطنی، با خلاقیت و داستانپردازی راهحل جذب مخاطب را بیابد. اما تا زمانی که بتواند از به حاشیه رفتن و مانور دادن روی راهحل بسیار سادهترش دوری کند، نمیتوان ایرادی به او گرفت. این هم دقیقاً اتفاقی است که در جن زیبا میافتد و این فیلم را از سرنوشت آثار مشابهش دورنگه میدارد.
قصه آدمهای تنها و دیوانه
جن زیبا قصه مردی به نام یدالله (فرهاد اصلانی) است. یدالله بعد از فوت همسرش، دچار اختلالات روانی شده است و بهتنهایی زندگی میکند. او که در آسایشگاه بیماران روانی هم کار میکند با دلارام (نور گل ایشیلچای) آشنا میشود. زنی از بیماران، با علائم پرخاشگرانه و سکوتی بیانتها. دلارام، شبانه از بیمارستان فرار میکند و سراغ یدالله میآید. یدالله تنها و بیکس، بهزودی دلباخته دلارام میشود و نقشه فرار با این زن مجنون را میکشد.
جن زیبا قصه ساده و جذابی دارد و ایده اولیهاش ستودنی است. تنهایی آدمها و مواجه آنها با بحرانهای روحی سوژه اصلی جن زیبا است.
فضلی در جن زیبا نشان میدهد که انسانها لزوماً نباید به یک دیوانه زنجیری تبدیل شوند تا نیاز به کمک و حمایت داشته باشند. گاه مصیبتهای زندگی روزمره، مثل از دست دادن یک عزیز، یک همدم، تنهایی خفهکنندهای ایجاد میکند و قربانیانی بهجای میگذارد که راهی برای بهبود پیش پایشان نمیبینند.
فیلمنامه نحیف و غیردراماتیک
مشکل جن زیبا از آنجایی شروع میشود که در بسط ایدهاش به مشکل برمیخورد. درحالیکه سینمای ایران ازلحاظ فنی بهشدت پیشرفت کرده است، همچنان با بحران فیلمنامه مواجه است. جن زیبا هم دقیقاً در دستهای از فیلمهای سینمای ایران قرار میگیرد که بهرغم سوژه متفاوت و جذاب، در فیلمنامه ضعیف است و نمیتواند قصهای درستودرمان به بیننده ارائه بدهد.
فیلمنامه جن زیبا زیادی لاغر است. درام مهمی ندارد و گرهگشایی و گرهافکنیهایش دراماتیک نیست. هیچ خرده روایتی در فیلم نمیبینیم و شخصیتهای مکمل بیسلیقه در داستان پخششدهاند و فقط روایت را جلو میبرند، بیآنکه افتوخیزی در مسیر قصه ایجاد کنند یا نقطه اوجی برای بیننده رقم بزنند.
آنسوی ماجرا هم منطق دراماتیک است که آشکارا لنگ میزند. فرار دلارام از آسایشگاه بدون هیچ خلاقیتی با یک ایده تقریباً کودکانه انجام میپذیرد. همانطور که ورود یدالله و دلارام به پرورشگاه، ناگهانی و بدون منطق است. درنهایت هم یدالله بهراحتی کودک را از پرورشگاه خارج میکند و به سراغ دلارام میرود. در این میان بیننده از خود میپرسد در دنیایی که همه قوانین به همین راحتی شکسته میشوند، دیگر مشکل یدالله و دلارام چیست؟
آشفته و نامنسجم
شخصیتپردازیها هم نمیتواند بیننده را با کاراکترها و ماجرایشان همراه کند. گرچه فضلی سعی میکند با ارائه یک پیشینه داستانی موقعیت کاراکترهایش را منعکس کند، اما این کاراکترها از هرگونه خاصیت انسانی که خلقوخویشان را نشان دهند عاری هستند. نه یدالله شخصیتی قابل هم ذات پنداری است و نه دلارام دستاویزی به بیننده میدهد تا او را دوست داشته باشد یا حداقل نسبت به سرنوشت او کنجکاو شود.
از سوی دیگر، جن زیبا از اتخاذ یک لحن روایی عاجز است و دائماً تغییر لحن میدهد. ابتدا با روایتی معمایی و کمی ترسناک مواجه هستیم که با توجه به شرایط روحی یدالله قابلدرک است و اتفاقاً بسیار هم جذاب است. حضور ناگهانی و مرموز یک زن، در زندگی مردی که با توهم دستوپنجه نرم میکند، شرایط دراماتیکی ایجاد میکند که جذاب و بکر است.
اما با پیشروی داستان، جن زیبا کاملاً تغییر لحن میدهد و بیشتر به یک اثر جنایی میماند و درنهایت هم به سمت یک عاشقانه احساسی میرود. این گریز زدنها، نهتنها نمیتواند بیننده را جذب کند، که او را پس میزند و متقاعدش میکند که با یک اثر آشفته روبروست.
در این فضا است که بازی خوب بازیگران هم نمیتواند چندان دیده شود. فرهاد اصلانی مثل همیشه خوب و بهجا ظاهر میشود. شکنندگی روحی کاراکتر یدالله را درک میکند و دربازیاش جاری میکند. نور گل ایشیلچای هم در مقابل او کم نمیآورد. او در نقش زنی که حرف نمیزند بهخوبی به زبان بدنش متوسل میشود. احساسات دلارام و جوشوخروش کاراکترش را با بازی صورت و حرکات بدنش منعکس میکند و بههیچوجه تبدیل به یک دکور لوکس برای جن زیبا تبدیل نمیشود.
درنهایت، جن زیبا اثری متمایز و منحصربهفرد نیست. بااینهمه، قصهای انسانی و نگاهی زیبا در پشت فیلمنامه ضعیف اثر نهفته است. همچنین جن زیبا حضور بازیگر خارجیاش را به گرو نمیگیرد و سعی نمیکند با آراستن ظاهرش، بیننده را با اثری بی قصه و بی ساختار سرگرم کند. جن زیبا حداقل به بینندهاش احترام میگذارد.