به بهانه تولد اصغر فرهادی نگاهی گذرا انداختیم به کارنامه کاری این فیلمساز از اولین فیلم تا متأخرین آنها. به اینکه چگونه «رقص در غبار» بهعنوان اولین فیلم فرهادی جدا افتادهترین فیلم کارنامه کاری او هم محسوب میشود، به اینکه چگونه «درباره الی» موجی جدید از فیلمسازان جوان سینمای ایران را تحت تأثیر قرارداد، چگونه «چهارشنبهسوری» سرآغاز سبک فیلمسازی فرهادی شد که «فروشنده» سرآمد آن است و چطور این سبک با ساختن فیلم «همه میدانند» در اسپانیا و تغییر جغزافیا، دستخوش تحولی نزولی قرار گرفت.
همچنین بخوانید:
نگاهی به هفت اتفاق ویژه کارنامه کاری اصغر فرهادی به مناسب تولد این فیلمساز
رقص در غبار
«رقص در غبار» اولین فیلم بلند اصغر فرهادی است که در سال ۱۳۸۱ اکران شد. فرامرز قریبیان، باران کوثری و یوسف خداپرست تیم اصلی بازیگران رقص در غبار را تشکیل میدهند. اصغر فرهادی در اولین تجربه سینماییاش جوایزی ازجمله بهترین کارگردانی و فیلمنامهنویسی جشنواره آسیا پاسیفیک و فیلم منتخب هیئتداوران بخش بینالمللی جشنواره فیلم فجر را از آن خود کرد.
خلاصه داستان:
نظر و ریحانه در اتوبوسی همدیگر را میبینند، عاشق هم میشوند و ازدواج میکنند؛ اما پس از مدتی حرفوحدیثهایی که درباره مادر ریحانه وجود دارد، نظر را مجبور میکند تا از ریحانه طلاق بگیرد.
درباره فیلم:
«رقص در غبار» بسیار شبیه به کارهای تلویزیونی موفق اصغر فرهادی بهخصوص سری دوم داستان یک شهر ساختهشده است. فیلم تلفیقی از رومانتیسیسم و احساسات گرایی افراطی و نگاهی ابتدایی به جامعه و روابط اجتماعی آدمهاست که البته با هر دو مورد هم خامدستانه برخورد میکند. برخلاف فیلمهای متأخرتر فرهادی در «رقص در غبار» اجتماع و مباحث جامعهشناختی واجد اهمیت داستان پردازانه و پیش برنده نیست و این شخصیتها، عواطف و بزنگاههای احساسیشان است که مخاطب را با خود درگیر و تا انتهای داستان همراه میکند.
تصویر انگشت قطعشده نظر، ازجمله تصاویری ست که احتمالاً تماشاگر تا آخر عمر فراموشش نخواهد کرد!
شهر زیبا
«شهر زیبا» دومین ساخته اصغر فرهادی محصول سال ۱۳۸۲ سینمای ایران است. فیلمی با بازی ترانه علیدوستی، فرامرز قریبیان، آهو خردمند، فرهاد قایمیان و بابک انصاری. شهر زیبا در جشنواره فیلم فجر در یازده رشته نامزد سیمرغ بلورین شد که از این میان تنها موفق به کسب سیمرغ بهترین صدابرداری و همچنین کسب جایزه در جشنوارههای خارجی مانند جشنواره فیلم هند و یا ورشو شد.
خلاصه داستان:
اکبر پسر هجدهساله ایست که در کانون اصلاح و تربیت آخرین روزهای زندگی اش را می گذراند. او به حکم قصاص محکوم است و حالا با رسیدن به سن قانونی باید حکم اش اجرا شود. دوست او اعلا که به تازگی آزاد شده، سراغ فیروزه خواهر اکبر می¬رود تا با کمک هم از خانواده دختر مقتول رضایت بگیرند؛ اما خانواده مقتول حاضر نمیشوند رضایت دهند. پس از پیچ و قوس های فراوان بر سر رضایت دادن و ندادن، خانواده مقتول راضی می شوند اما حالا فیروزه و اعلا که در این مدت هم میانشان رابطه ای عاطفی شکل گرفته پول دیه مقتول را ندارند. اعلا می خواهد پول را به هر قیمتی به دست بیاورد اما مادر مقتول نقشه ای دیگر در سر دارد تا دختر دیگرش را به عقد اعلا دربیاورد. فیروزه در جریان این تصمیم قرار می گیرد و باید میان عشق و خانواده دست به انتخاب بزند. در نهایت احتمالا مانند هر خواهر دیگری- او وانمود می کند به اعلا هیچ حسی ندارد و در را به رویش می بندد.
درباره فیلم:
«شهر زیبا» یکی از اولین فیلمهایی است که نام اصغر فرهادی را بر سر زبانها انداخت. فیلمی که موفق میشود حس همذات پنداری قویای را در مخاطب خود برانگیزد. شهر زیبا از معدود فیلمهای آن سالهاست که بهاندازه از احساسات و منطق بهره میبرد. فیلم در ابتدای مسیر فیلمسازی واقعگرایانه اوست و هرچند گاهی خامدستانه به نظر میرسد اما واجد ویژگیها و المانهای خاص فیلمساز است.
«شهر زیبا» همچنین از اولین آثار سینمای ایران است که به شکل مستقیمی قصاص را موردانتقاد و سؤال قرار میدهد و از منظر اجتماعی جایگاه مهمی در آثار فرهادی دارد.
چهارشنبهسوری
محصول سال ۱۳۸۴ و سومین ساخته فیلمساز با بازی هدیه تهرانی، ترانه علیدوستی، حمید فرخ نژاد و پانته آ بهرام. فیلمی که سروصدای زیادی به پا کرد و خیلیها آن را شاهکار دانستند و در نه رشته نامزد دریافت سیمرغ جشنواره فجر شد و جایزه بهترین کارگردانی را برای فرهادی و بهترین بازیگر زن را برای هدیه تهرانی به همراه آورد. فیلم همچنین در فستیوالهای بینالمللی هم با استقبال روبهرو شد ازجمله کسب جایزه در جشنواره فیلم لو کارنو و شیکاگو.
خلاصه داستان:
روزهای آخر سال است و شهر پر از جنبوجوش و تنش دمادم عید و چهارشنبهسوری. روحانگیز برای خانهتکانی قبل از عید به منزل زوجی میرود که رابطهشان در سراشیبی سقوط است. زن به رابطه شوهرش با زن همسایهشان مشکوک است. او از روحانگیز میخواهد به واحد زن همسایه برود تا اطلاعاتی به دست بیاورد؛ اما روحانگیز چیزی مبنی بر خیانت مرد و حضورش در زندگی زن همسایه پیدا نمیکند؛ اما در آخرین ساعتهای حضورش در این خانواده به شکلی اتفاقی متوجه میشود که شک زن به همسرش خیلی هم بیراه نیست و حالا که دعواها تقریباً به پایان رسیده و زن کمی خاطرش آسوده شده باید تصمیم بگیرد که به زن بگوید یا نه.
درباره فیلم:
«چهارشنبهسوری» را میتوان سرآغاز سبک فیلمسازی اصغر فرهادی دانست که امروز از او میشناسیم. ویژگیهای بارزی که امروزه درباره سینمای فرهادی مطرح میشوند، اولین بار به شکل جدی و منسجم خود در«چهارشنبهسوری» نمود پیدا کردند. پرداختن به زندگی و اخلاقیات طبقه متوسط جامعه ایران، قضاوت، دروغ و درست و غلطی که قرار است جهان داستانی را به آتش بکشد و آدمهایش را بسوزاند در«چهارشنبهسوری» اولین مجال مواجهه با مخاطب را پیدا میکنند و از این فیلم به بعد تبدیل به تم اصلی آثار اصغر فرهادی میشوند.
درباره الی
چهارمین محصول سینمایی اصغر فرهادی و از پرحاشیه ترین فیلمهای سال ۱۳۸۷٫ «درباره الی»به دلیل حضور گلشیفته فراهانی در فیلم، در زمان اکرانش و حتی پیشتر در نمایش اش در جشنواره فیلم فجر با مشکلات جدی مواجه شد اما موفق به دریافت سیمرغ بهترین کارگردانی، صداگذاری و فیلم منتخب تماشاگران شد. همچنین خرس نقرهای بهترین کارگردانی جشنواره فیلم برلین را برای اصغر فرهادی به ارمغان آورد. درباره الی بهعنوان یکی از ستایششدهترین فیلمهای اصغر فرهادی توسط منتقدان داخلی و خارجی، است.
خلاصه داستان:
رفقای قدیمی دورهم جمع شدهاند تا تعطیلاتشان را باهم به شمال بروند. در این میان احمد بهتازگی از همسرش در آلمان جداشده و به ایران برگشته و سپیده که حکم موتور محرک جمع را دارد از الی که پرستار دخترش است خواسته تا با آنها بیاید و با احمد آشنا شود؛ اما در روز دوم سفر الی که برای نجات یکی از بچهها به آب میزند، ناپدید میشود. در پی این اتفاق، اتفاقات دیگری میافتد و همه شوخیها و خندهها تبدیل به ابزاری برای قضاوت الی و فرار به جلو شخصیتها میشود. تا جایی که همه سپیده را مجاب میکنند که درباره الی و چگونگی آمدنش به نامزد او که حالا برای شناسایی جسد به شمال آمده دروغ بگوید تا بقیه تبرئه شوند.
درباره فیلم:
«درباره الی» اصغر فرهادی را تبدیل به یک فیلمساز بینالمللی میکند. هرچند او از همان فیلم اول جوایز بینالمللی زیادی کسب کرده اما درباره الی نام اصغر فرهادی در جرگه کارگردانان مطرح سینمای روز جهان قرار میدهد. فیلمی که ساختار روایی بدیع و خلاقانهاش نهتنها آن را از دیگر آثار همکیشش تفاوت میبخشد که نقش مهمی را هم در سینمای ایران ایفا میکند. در موج نو فرانسه پسازآنکه گدار و تروفو اولین فیلمهایشان را میسازند، نزدیک به پنجاه نفر فیلم اولی وارد سینما فرانسه میشوند درحالیکه الگویشان فیلمهای این دو کارگردان بزرگ است و همین موج نو را سبب میشود. رابطه درباره الی و سینمای ایران هم کموبیش به این جریان شباهتهایی دارد. نگاه کنید که بعد از ساخت درباره الی تعداد زیادی فیلم با الگوی روایی و دغدغههای فرامتنی مشابهی در سینمای ایران تولید میشود که البته هیچکدام موفق نمیشود از یک تقلید سطحی و دست پایین از نمونه اصلی فراتر برود. درباره الی شاید حالا که «فروشنده» ساختهشده، بهترین فیلم فرهادی نباشد، اما قطعاً از مهمترین فیلمهای اوست واحتمالا از مهمترین فیلمهای سینمای ایران. تاریخ قضاوت خواهد کرد.
جدایی نادر از سیمین
فیلمی بیست میلیون دلاری که ازجمله پرفروشترین آثار سینمایی ایران است. اولین فیلم ایرانی که اسکار و گلدن گلوب بهترین فیلم خارجی زبان و همچنین خرس طلایی و جایزه ویژه هیئتداوران جشنواره برلین و انبوهی تندیس از جشنوارههای مختلف خارجی را دریافت کرده است؛ اما موفقیتهای بینالمللی جدایی به همینجا ختم نمیشود. جدایی مورد استقبال بیسابقهای از جانب منتقدان و هنرمندان خارجی قرار گرفت و بسیاری آنها در زمره بهترین فیلمهای سال ۲۰۱۱ دانستند؛ اما در داخل ایران مخاطبان فیلم دودستهاند کسانی که فیلم را بسیار دوست دارند و کسانی که شدیداً از فیلم بدشان میآید!
خلاصه داستان:
نادر و سیمین زوج نسبتاً جوانیاند که دختری نوجوان به نام ترمه دارند. سیمین تصمیم دارد دخترش را از ایران ببرد و همه مقدمات مهاجرت خانواده را هم فراهم کرده اما نادر به خاطر مراقبت از پدرش که آلزایمر دارد راضی به رفتن نمیشود. سیمین درخواست طلاق میدهد اما دادگاه حضانت فرزند را به او نمیبخشد و ترمه هم برای بازگرداندن مادرش به زندگی تصمیم میگیرد پیش پدرش بماند. نادر که نمیتواند بهتنهایی و در نبود سیمین از پدرش مراقبت کند راضیه را برای این کار استخدام میکند اما به دلیل کوتاهی راضیه در نگهداری از پیرمرد، او و نادر بحثشان میشود و نادر راضیه را از خانه بیرون میکند. کمی بعدتر متوجه میشود که راضیه حامله بوده و بچهاش افتاده. راضیه و شوهرش حجت معتقدند که نادر با هل دادن راضیه باعث سقطجنین شده و از او شکایت میکنند اما نادر زیر بار نمیرود. از طرفی حجت که از کار بیکار شده معتقد است با پول دیه میتواند زندگیاش را تغییر دهد و کوتاه نمیآید. درنهایت نادر به اصرار سیمین و برای آرامش ترمه راضی به پرداخت دیه میشود ولی حالا راضیه است که مردد است پول را قبول کند یا نه…
درباره فیلم:
«جدایی» نادر از سیمین برای مخاطب خارجیای که مردم و جامعه ایرانی را نمیشناسد میتواند بسیار جذابتر باشد تاکسی که در داخل چنین محیطی زندگی کرده است. «جدایی» بیش از آنکه برای جامعه ایرانی ساختهشده باشد، از آن بهره برده تا مخاطبان خارجی را مسحور کند! این بدان معنی نیست که فیلم سیاه نمایی میکند (که البته یکجاهایی واقعاً سیاه نمایی هم میکند!) که بحثی بسیار کلیتر است. «جدایی» چیزی فراتر از «درباره الی» به مخاطب ارائه نمیدهد و برای اصغر فرهادی حکم یک سقوط آزاد را دارد: فیلمی که برخلاف روحیه بدیع و طراحی خلاقانه دو اثر پیشین فیلمساز تنها دستمایههایی شبیه به آنها را به کار میگیرد و با چاشنی همیشگی قضاوت، درست و غلط را به خورد مخاطب میدهد. با این تفاوت که این بار خود فیلمساز هم شبیه به نادر مجبور میشود دروغ تحویل مخاطبش بدهد. اصغر فرهادی بهراحتی با نشان ندادن صحنه تصادف تا انتهای فیلم سر تماشاگر را شیره میمالد. ترمه درگذر این حوادث، ناراستیهایی از پدرش نادر میبیند که تصویر او را برایش خدشهدار میکند، درست مانند تصویر خود فرهادی برای تماشاگر.
گذشته
محصول سال ۲۰۱۳ سینمای فرانسه با بازی برنیس بژو، طاهر رحیم و علی مصفا. گذشته اولین فیلم فرهادی است که خارج از ایران و در پاریس فیلمبرداری شده و تهیهکنندهای غیر ایرانی (الکساندر مالت-گای) دارد. فیلم نامزد دریافت نخل طلای جشنواره کن شد و درنهایت موفق به کسب نخل طلای بهترین بازیگر زن و جایزه کلیسای جهانی کن گشت.
خلاصه داستان:
داستان زندگی زنی به نام مارین که از همسر دومش، احمد که به مدتی ست به ایران بازگشته خواسته به فرانسه بیاید تا با طلاقی توافقی از او جدا شود زیرا حالا با مرد دیگری به نام سمیر وارد رابطه شده است. احمد که در مدت اقامتش در پاریس در خانه مارین است، در جریان وقایع زندگی او قرار می گیرد و بهواسطه دختر مارین متوجه میشود سمیر همسری به نام سلین دارد که در کما به سر میبرد و عامل به کما رفتن اش هم بیارتباط با رابطه مارین و سمیر نیست…
درباره فیلم:
«گذشته» نشاندهنده پیشرفت چشمگیر اصغر فرهادی در تکنیک کارگردانی است. هرچند که فیلم در جشنوارهها و حتی توسط منتقدان کمتر از «جدایی» با استقبال مواجه شد اما بهمراتب از «جدایی» فیلم قابلتحملتری است. ویژگی مهم «گذشته» بهرهگیریاش از امکانات فیلمسازی و فضاها و لوکیشن هاییست که دست اصغر فرهادی را باز گذاشته تا با تصویر و ضیافت رنگها و میزانسن های پیچیده بازیهای جذابی کند. استفاده از بازیگران خارجی هم به کمک اش آمدهاند تا حس و حال رابطه میان مارین و مردهای زندگیاش واقعگرایانه و طبیعی به نظر برسد.
«گذشته» با پایانش و آن قطره اشک، احساسیترین فیلم فرهادی ست که در انتها تکلیف را هم تا حدی مشخص میکند اما مهمتر از اینها فیلم چه به لحاظ کارگردانی و چه مضمونی برای اصغر فرهادی تجربه پرباری است که او را بهسوی «فروشنده» سوق میدهد. انگار که حسن ختام دوره اول فیلمسازی او باشد و مانند دری که رو به دنیای جدید و بسیطتری باز شود که فروشنده، ساخته آخر اصغر فرهادی محصول آن است.
فروشنده
«فروشنده»، هفتمین ساخته اصغر فرهادی، جایزه بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم کن را از آن خود کرد. «فروشنده» با اختلاف، بهترین و کاملترین و شکنجهآورترین فیلم اصغر فرهادی مطرحترین کارگردان ایرانی حال حاضر سینمای جهان است. «فروشنده» به پلكان بلندی شبیه است كه پیدرپی در خودش میپیچد و بالاتر میرود، كه هرچه بالاتر میرسد صعبالعبورتر میشود! پر از داستان، خوشقریحگی و جزییاتی كه مانند تاروپود درهمتنیده میشوند تا جهانی خلق شود.
خلاصه داستان:
روایتگر داستان زوج جوانیست که در حال اجرای نمایشنامه «مرگ فروشنده» آرتور میلر هستند.
درباره فیلم:
آنچه جهان فروشنده را چنین ملموس میکند، وحدت سفتوسخت میان فرم و محتوا، هوش و خلاقیتی ست كه این دو را در كمال ایجاز، طراحی و اجرا مینماید. فروشنده مملو از جزییات و ریزهکاریهایی ست كه برخلاف ظاهر بیاهمیتشان، نقش ویژهای در چگونگی شکلگیری جهان فیلم در ذهن مخاطب دارند. از همان آغاز فیلم، فیلمساز پیدرپی جزییات و صحنههای معمول و بی تأکیدی را در مسیر روایت طراحی میکند كه هرچند تماشاگر توجه ویژهای را معطوف به آنها نمیکند، اما در ناخودآگاهش اثری بهجا میگذارد كه او را نسبت به اتفاقی كه قرار است بیفتد حساستر و بیدفاعتر میکند. صحنه شاهكاری كه عماد در تاكسی نشسته، دعوای میان بازیگر فاحشه و پسر ویلی در تمرینهای پیش از اجرا و یا لباسهای داخل كمد مستأجر قبلی را به یاد بیاورید…همه و همه به مقدمهای میمانند تا ذهن تماشاگر را آماده حادثه كنند. در نیمه دوم فیلم، یعنی پس از ورود یك مرد غریبه به حمامی كه رعنا در آن بوده است، كاركرد این جزییات متفاوت میشود. حالا عماد و به تبعیت از او تماشاگر خشم فروخوردهای دارند و بیوقفه تلاش میکنند تا در سكوت، آنها درون خودشان حل كنند. حتی اصرار عماد برای رفتن به كلانتری و تنظیم شكایت هم راه فراری ست تا بتواند خود راکمی تسلی بخشد؛ اما فاجعه عمیقتر، فرهادی بیرحمتر و فروشنده بیمارگونهتر و جنونآمیزتر از آن است كه او به این راحتیها آرام شود.
پلكان موهم سرگیجه را به یاد بیاورید كه چطور اسكاتی پلهها را بهسختی پشت سر میگذاشت و هرچه بالاتر میرفت ادامه مسیر برایش جانکاهتر میشد… اسكاتی در انتهای فیلم پلكان پر پیچوخم را تا آخرین پله بالا میرود و به بلندیهای كلیسا میرسد. در همان لحظه است كه جودی، جلو چشمانش سقوط میکند. او با دستان خودش معشوقهاش را از دست میدهد. عماد حالا یك جنازه روی پلههای خانهاش دارد كه همهچیز را ویرانتر از قبل میکند. در سكانس انتهایی فیلم رعنا و عماد زیر گریم هستند. رعنا زخمهای صورتش را میپوشاند و عماد گودی زیر چشمانش را. همهچیز ازدسترفته است و آنها در نقطهایاند كه یا پایان یك زندگی ست یا شروعی دوباره بر آن. مطابق همیشه اصغر فرهادی تماشاگر را با همه این فكر و خیالها تنها میگذارد تا جهان فروشنده برای همیشه در خاطر او باقی بماند.
همه میدانند
«همه میدانند» بعد از «گذشته» دومین فیلم اصغر فرهادی بود که در خارج از ایران ساخته شد. اما اینبار داستان هم داستان آدمهای غربی بود و این باعث میشد تا با متفاوتترین فیلم فرهادی سروکار داشته باشیم. اساسا یکی از ویژگیهای بارز فیلمهای فرهادی نحوه شخصیت پردازی اوست که یک سرش به جامعه و تصویر جامعهشناختی فیلمساز پیوند میخورد. در «همه میدانند» آدمها برآمده از فرهنگ و جامعه دیگری هستند که این مسئله فیلم متفاوتی را از فرهادی نتیجه بخشید و همین شخصیت پردازی بدل به پاشنه آشیل آن شده است.
جالب است بدانید که اولین تهیهکننده فیلم پدرو آلمودوار بود. در میانه راه اما از پروژه انصراف داد.
خلاصه داستان:
«لارا» برای دیدار با خانوادهاش از آرژانتین به زادگاهش اسپانیا بازمیگردد. در این سفر که پیشبینی میشد به تجدید دیدار اعضای خانواده خلاصه شود، رویدادهای غیرمنتظرهای به وقوع میپیوندد که بر روند زندگی «لارا» تاثیر میگذارد.
درباره فیلم:
اما «همه میدانند» یک خط بطلان پررنگ روی این تئوری که فرهادی در هر فیلم ماده خاص مخصوص همان فیلم را میجوید و مفاهیم و روایات را تکرار نمیکند، میکشد. به همین دلیل است که میتوان آن را ناامیدکنندهترین فیلم فیلمساز دانست. «همه میدانند» ترکیب ناهمگونی است از «درباره الی»، «جدایی» و «گذشته». (بگذارید «فروشنده» را بهعنوان یک استثنا از این بازی مصون بداریم.)
یک «درباره الی» اروپایی: که عدم یدک کشیدن نام ایران بهعنوان کشوری که فیلم محصول آن است، دست فرهادی را باز گذاشته تا صمیمیت و شادی و خوشی را که در نیمه اول «درباره الی» با پانتومیم و جوجه درست کردن و شیشه جمع کردن به نمایش گذاشته بود، حالا در فیلمی که محصول فرانسه و اسپانیاست بسیار راحتتر و صمیمانهتر نشان دهد.
او با به تصویر کشیدن یک مراسم عروسی با همه مناسبات خانوادگی صمیمانهاش مانند رقص پدر و دختر، نوعروس و مردش، در آغوش کشیدنهای گرم و ابراز عشقهای رومانتیک، فضایی شاد و سرزنده شبیه به نیمه ابتدایی «درباره الی» را خلق میکند؛ این بار اما واقعیتر و انسانیتر؛ به خاطر همین عدم محدودیتها. شادی در اینجا در میان خانواده و تماشاگر فراگیرتر و عمیقتر میشود، گویی فرهادی از همان هنگامیکه «درباره الی» را مینوشته به چنین صحنههایی فکر میکرده و حسرت میخورده که چرا امکان ساختشان را ندارد و حالا در «همه میدانند» برای درآوردن این اتمسفر سرزنده و صمیمانه همه تلاشش را کرده و نتیجهاش هم شده بهترین بخش فیلم؛ مانند «درباره الی» یکی از بچهها ناپدید میشود و این مسئله باعث میشود همه آن صمیمیتها تبدیل به اختلافات قدیمی و کینههای کهنه و قضاوتهای نادرست افراد و تماشاگران شود.
یک «جدایی» روشنفکرانه: که اختلافات و گیر و گرفتهای زناشویی را که در آنجا تبدیل به دادوبیدادها و طلاق نادر و سیمین میشد حالا متناسب با گفتمان اروپایی حول مقوله خانواده، تبدیل به صحبتهایی آرام و منطقی درباره مشکلات جدی زناشویی میکند.
و یک «گذشته» پرمخاطره و رادیکالتر: انگار که بازهم نام ایران پای «گذشته» دست فیلمساز را میبست تا به مقوله خیانت و همخوابگی افراد متأهل، بپردازد و داستانش را از دل این تعلیق اولیه بیرون بکشد و حالا در «همه میدانند» مجال پیدا کرده تا چنین حادثهای را سرنخ اصلی درامش قرار دهد.
اینطور است که «همه میدانند» درواقع مجموعهای از ایدههای نخنما شده و بارها و بارها دیدهشده در میان جهان فیلمهای فرهادی است که دیگر هیچکدامشان، برندگی سابق را ندارند که هیچ، بلکه عموماً قابل پیشبینی هم هستند و خبری از به چالش کشیدن تماشاگر و درونیاتش هم نیست چراکه حالا تماشاگر در همه این سالها و مواجهه با جهان فیلمهای فرهادی دیگر تربیت شده و میداند کجا نباید قضاوت کند و کجا باید منتظر اتفاق باشد. پیچ اصلی درام، یعنی جایی که پاکو متوجه میشود ایرنه فرزند اوست هم نخنما شدهترین، دمدستیترین و البته قابل پیشبینیترین پیچ ممکن است.