مجله نماوا، نیما بهدادی مهر
مسیر شهرت و اعتبار گاه نه به کمیت فیلم و سریال در کارنامه یک هنرمند وابسته است و نه برآیندی از حضور در یک نقش جریانساز یا فیلم موجساز برشمرده میشود.
در مورد نقشآفرینی سعید برجعلی در سریال «داوینچیز» و ایفای کاراکتر سبحان ولی آبادی باید به پیشینه تئاتری این بازیگر توجه داشت به این علت که او برای مخاطبان عام چندان شناخته شده نیست و قرار گرفتنش در هیبتی مثالی از مفهوم آقازادگی در قالب اجرای نقش سبحان ولی آبادی به واقع فرصتی طلایی برای او به شمار میآمد تا بتواند هویتی قابل ادراک از یک مدیر جوان موزه که به سفارش پدر در چنین مسئولیتی قرار گرفته را بربسازد.
نمود اولیه از چنین شمایلسازی را می توان در مجموعهای از واکنشهای سبحان به رویدادهای پیرامونیاش سنجید. سبحان یک فرصتطلب بازیگوش است که ارتباطات فردیاش با جنس مخالف (دوستان مونث) از مدار تعقل اجتماعی نمیگذرد و در عین حال سویه ارتباطات کاریاش با گروههای مختلف نیز چندان نشانه اشراف و درایت خاصه او در کنترل یا مدیریت رویدادها، افراد و بحرانها نیست هرچند تلاش میکند تا نمایشی از درایت یا قدرت را بدهد.
در تحلیل ثانویه از کاراکتر سبحان ولی آبادی و فرای همه آن واکنشهایی که از وی در طول سریال «داوینچیز» مشاهده شد باید به این نکته توجه داشت که او صرفا یک کاریکاتور کمدی از مفهوم آقازاده و در عین حال یک نمود خودآگاه از کلیدواژههای غافل بیدارنما، بازی دهنده بازیچه شده، عروسک خیمه شب بازی پدر و در شمایلی کلی یک قدرت نمای بی قدرت است.
مجموعه کلیدواژههای گفته شده در خصوص کاراکتر سبحان ولی آبادی، صفحه بازی چنین نقشی را به سان پازلی درهم و برهم درآورده که در صورت وصل اشتباه پازلها به یکدیگر، تصویری دور از تصور حقیقی از نقش را شکل میدهد و در چنین شرایطی است که اجرایی برآمده از تئاتر کاملا همخوان با هویت چنین نقشی به نظر میرسد.
سعید برجعلی بسیار سنجیده شده در هر موقعیت روایی، رفتار میمیکی و فیزیکی خود را در خدمت بازتابش درست نقش قرار داد تا تصویر متمایزی از یک آقازاده را متناسب با اتمسفر کمیک جاری در سریال داوینچیز ارائه دهد.
به عنوان مثال برجعلی در قالب کاراکتر سبحان برای آنکه نمایشی از قدرت را بدهد و در عین حال به روح درونی سناریو در نگرش کاریکاتوری به چنین نقشی وفادار باشد به دوگانه خود – سناریو برای اجرای کاراکتر سبحان توجهی همسان دارد؛ بدین معنا که تلقی خود از درایت و قدرت سبحان را در پیوندی درست با برداشت سناریو از تعریف آقازادگی در خیمهای از کاریکاتور قرار میدهد و آن پز عالی با تابلوی کشف شده سالی در موزه و جلوی رسانهها را در امتداد همه تمهیدات سبحان برای حفاظت از تابلو به نمایش میگذارد.
این وجهی ابتدایی از کاراکتر سبحان است که شتابزدگی، فرصتطلبی و شهوت جاه و مقام در او بیداد میکند و به قولی مانند کودکی بیقرار در تاب قدرت است که درخواست دارد تا یک شبه ره صدساله را برود و همین بیقراری باعث شده تا صرفا به ظواهر بسنده کند و از عمق بیخبر بماند.
بیخبری از هویت اصلی پدر و پیشینه خانوادگیاش سویهای ویژه از همین بیخبری و بیخردی است که کاراکتر سبحان را به مثابه یک غافل بیدارنما بازتعریف میسازد و در عین حال میتواند نمایه خاصی از عروسک خیمه شب بازی پدرش باشد؛ پدری که تا قسمت ۱۳ چنان در حاشیه و مرموز است که آن شمایل ذی نفوذ، درایت معاملهگری و وجهه کمیک او از مفهوم پدرخوانده به سان برگ برنده سریال عمل میکند تا دوگانه سبحان – سلطان و پسر – پدر در سریال «داوینچیز» به مثابه شطرنج قدرت در نظر آید.
میزی از رقابت که پسر در تصور دور زدن پدر است حال آنکه نمیداند پدر گرداننده اصلی ماجرای سرقت تابلوی سالی است و همین دوگانه قدرت که در توازن معنایی دست بالای دست بسیاره قرار میگیرد، سبب شد تا پایان سبحان در داوینچیز به مسیر کلیشه ای و دیرآشنای روایت ایرانی گره نخورد و کودکان آن روستای دورافتاده منادیان پایان روایت در یکی از بیادعاترین ساختههای کمدی اخیر باشند.
کودکانی که با اندیشه ای لطیف و مهربان از مفهوم کوچ (مهاجرت) سبحان به خارج استفاده کردند حال آنکه در تراز ادبیات دینی و نگرشهای اخلاقی، سبحانها به دلیل خیانت در امانت ملی از مدار حافظه یک ملت اخراج میشوند.
تماشای آنلاین سریال داوینچیز در نماوا