مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
از خشونت بیشازاندازه و مأموران نهچندان فاقد صلاحیت تا مقررات دست و پاگیر و مدیریت نادرست بودجه، تشکیلات مجریان قانون در سرتاسر دنیا کم و بیش با مشکلات یکسانی مواجه هستند. بااینحال، یکی از مسائل اصلی امور پلیسی، تعصبات شخصی افرادی است که نشان، باطوم یا اسلحه دارند. سوگیریها، آگاهانه یا ناآگاهانه بر نحوه پیمایش ما در دنیا تأثیر میگذارد و جهتگیریها کسانی را در مسند قدرت قرار میدهد که دیگران را بیمصرف و غیر انسانی میبینند و مردمی را که سوگند خوردهاند حافظ آنها باشند، آشفته میکنند.
داستان سریال سوء پیشینه (Criminal Record) ساخته پل راتمن، نویسنده در یک شب آرام در لندن آغاز میشود. سربازرس دنیل هگرتی (پیتر کاپالدی) که شغل دوم او رانندگی است، پشت فرمان یک ماشین شیک در خیابانهای تاریک میراند. جای دیگری در شهر، یک زن جوان ناشناس و ترسیده با هول و ولا از یک باجه تلفن با اورژانس تماس میگیرد. زن بهسرعت به اپراتور میگوید دوستپسرش قصد دارد او را بکشد، همانطور که سالها پیش دوستدختر سابقش را به قتل رساند، اما حالا مرد دیگری برای آن جنایت ۲۴ سال دوران محکومیت را زندان میگذراند. پیش از آن که اپراتور بتواند جزئیات بیشتر را از او بگیرد، تماس قطع میشود.
روز بعد وقتی گروهبان کارآگاه جون لنکر (کوش جامبو) سر کار میآید، از او خواسته میشود صدای ضبطشده زن را بررسی کند. جون با نگرانی سراغ پروندههای زندانیانی میرود که در حال حاضر به جرم قتل، ۲۴ سال دوران محکومیت را میگذرانند. تحقیقات، او را به مردی جوان به نام ارول متیس (تام موچی) میرساند. جون سر نخها را پی میگیرد که او را مستقیماً به دفتر سربازرس هگرتی که بیش از یک دهه پیش مسئول پرونده ارول بود، هدایت میکند.
آنچه در ادامه این مجموعه تلویزیونی مسحورکننده و عمیقاً آزاردهنده اتفاق میافتد، ارزیابی نفسگیر و ناراحتکننده نژادپرستی معاصر در بریتانیاست. «سوء پیشینه» اقدامات زیانآور پلیس و دروغهایی را که آدمها برای توجیه نگاه متحجرانهشان به خود میگویند بررسی میکند. هگرتی یک چهره بسیار بانفوذ در اداره پلیس شرق لندن است. او از جون به خاطر زیر سؤال بردن یکی از پروندههای قبلی خود دلخور است و هر کاری از دستش برمیآید انجام میدهد تا او را تضعیف و ساکت کند. ازآنجاییکه جون زنی سیاهپوست در یک حرفه عمدتاً سفیدپوست است، هگرتی نفوذ خود را به کار میبرد تا او را از چشم رئیس و همکارانش بیندازد.
بااینوجود، جون آدمی نیست که بتوان جلوی او را گرفت. هرچند او بهطور ضمنی اشاره میکند در برابر هگرتی بهعنوان یک مرد سفیدپوست موضع دارد، خیلی زود متوجه میشود این که هگرتی حاضر نیست به پرونده قدیمی برگردد به این معنی است که چیزی ناخوشایند را پنهان میکند. جون تصمیم میگیرد با قوانین سربازرس کار را پیش ببرد. او خودش را به هگرتی نزدیک میکند و همزمان پیش سونیا سینگ (آیشا کالا)، وکیل ارول و دوریس متیس (کتی تایسون)، مادر او میرود. او مصمم است بفهمد چرا مردی ظاهراً بیگناه باید به جنایتی خشن و شرورانه اعتراف کند که در ابتدا قسم خورد مرتکب نشد.
تناقضهای پرونده ارول و معمای تماسگیرنده ناشناس، اجزای مهم داستان هستند، اما «سوء پیشینه» چیزی بسیار بیشتر از یک داستان پلیسی است. درست زمانی که جون و تماشاگر فکر میکنند عنصر یا سر نخ جدیدی را کشف کردهاند، روایت بهطور ناگهانی عوض میشود و بیننده را در یک مسیر کاملاً جدید قرار میدهد.
اتفاقات دیگر، ازجمله یک تیراندازی و بازداشت پسری جوان به خاطر داشتن مواد مخدر، جنبههای نادیده شخصیتهای هگرتی و جون را آشکار میکند. کارآگاه مسنتر، تهدیدآمیز و سرد به نظر میرسد، اما افشاگریها درمورد زندگی شخصی او، انسانی بهمراتب ظریفتر را نشان میدهد. نقشآفرینی کاپالدی با نمایش سطوح مختلف شخصیت هگرتی، جذاب است؛ مملو از ناپاکی و عطوفت، طوری که مخاطب تا آخرین صحنه سریال نمیداند باید چه برداشتی از هگرتی داشته باشد.
جامبو نیز به سهم خود بهاندازه جون درخشان است. جون که یکی از نزدیکان هگرتی لقب مگان مارکل به او داده است، بیرودربایستی، جسور و بیباک است تا آنجا که خود را در معرض خطر قرار میدهد. زندگی خانوادگی او نیز جذاب است؛ درحالیکه همسر یک مرد سفیدپوست است، به زیبایی و با جذابیت پسر سیاهپوست خود را در لندن بزرگ میکند. نژادپرستی در بریتانیا در مقایسه با برند آمریکایی کمتر به چشم میآید، بااینحال، مواجهه جون با زنستیزی بهقدری آشکار و خطرناک است که تماشاگر مجبور میشود تصمیم او را برای کار در این حوزه کاری زیر سؤال ببرد و همزمان با دغدغه او برای کشف حقیقت موافق باشد.
اگرچه «سوء پیشینه» فقط هشت ساعت است، اما مملو از شخصیتها و خطوط داستانی است که میتوانستند بیشازحد پرپیچ و تاب باشند، اما راتمن و کارگردانهای سریال، جیم لوچ و شان جیمز گرانت، هرگز کوتاهی نمیکنند. در اینجا، تمام قطعات پیچیده پازل به اشکال تکاندهنده و غیرمنتظره کنار هم قرار میگیرند. تماشای رویارویی جون با ریز پرخاشگریهای آشکار در محل کار یک چیز است، اما در همان حال که تلاش میکند تماسگیرنده ناشناس را به پرونده ارول مرتبط کند با یک لانه فساد از تعصب کلنجار میرود که در نیروی پلیس و دیدگاههای مهاجران سیاهپوست و رنگینپوست – که با وحشت برتری سفیدپوستان و همیشه دیگری بودن زندگی میکنند – نفوذ کرده است.
«سوء پیشینه» به یک اندازه قانعکننده و ناراحتکننده است. اپیزود هفت با عنوان «شصت و دوها» در چند هفته پیش و پس از قتل دوستدختر ارول آغاز میشود. هرچند دیدن آن بسیار سخت است، اما تماشاگر میبیند که هگرتی و تیم او چگونه روی این پرونده کار کردند؛ و وقتی آدمها در روایاتی که دیگران به آنها تحمیل میکنند، نمیگنجند، چقدر سریع میتوانند بهعنوان اسباب زحمت کنار گذاشته شوند.
سریال هشت اپیزودی «سوء پیشینه» که پخش آن از ۱۰ ژانویه ۲۰۲۴ در اپل تیوی پلاس آغاز شد، یک پژوهش هیجانانگیز با موضوع پیشداوریهای ما، دلبستگی زیاد انسان به قدرت و میراث و کاری است که برای چسبیدن به روایات خود از افراد دیگر و دنیای اطراف خود انجام دهیم. در پایان سریال، هگرتی به این فکر میکند که «چه کسی میداند هر روز چه کارهایی از هر کدام ما برمیآید؟» هر چه باشد، همه رازهایی دارند؛ هر کس چیزی را پنهان میکند.
بررسی مسائل نژادی، جنسیتی و اختلالات نهادی
پیتر کاپالدی برای علاقهمندان تلویزیون و سینما چهرهای آشناست. بازیگر اسکاتلندی که بیش از همه برای ایفای نقش اصلی سریال «دکتر هو» و دکتر مالکوم تاکر در سریال «ضخامت آن» شهرت دارد، در چند دهههای حضور روی پرده شخصیتهای مختلفی را بازی کرده است، اما کاری که هرگز انجام نداده بود، حضور در نقش یک پلیس بود. او حالا با نقش سربازرس دنیل هگرتی در تریلر جنایی «سوء پیشینه» بازگشته است.
کاپالدی ۶۵ ساله در این سریال بار دیگر با کوش جامبو، همبازیاش در سریال «تورچوود» (۲۰۰۹) همکاری کرده است. او نقش یک پلیس کهنهکار و یکی از برجستهترین و محترمترین اعضای اداره پلیس لندن را دارد و جامبو نقش گروهبان کارآگاه جون لنکر را بازی میکند، یک کارآگاه تازهکار که مشتاق است خود را اثبات کند.
وقتی یک تماس تلفنی ناشناس، پرسشهایی را درمورد یکی از پروندههای قتل قدیمی هگرتی مطرح میکند، او و لنکر رودرروی هم قرار میگیرند و درحالیکه لنکر با جدیت تمام جنبههای تحقیقات هگرتی را زیر سؤال میبرد، پلیس کارکشته در عین حال گوشهگیر و کمحرف مصمم است از میراث خود محافظت کند.
هرچند «سوء پیشینه» عناصر زیادی از یک سریال پلیسی کلاسیک را دارد، اما در اینجا پرونده قدیمی، محرکی برای بررسی مسائل نژادی، جنسیتی و اختلالات نهادی در بریتانیا میشود که به لحاظ سیاسی به دو قطب مخالف تبدیل شده است.
کاپالدی میگوید: «من از طرفداران سرسخت سریالهای جنایی هستم، اما در اغلب این قصهها شخصیتهای اصلی در اپیزود پایانی به همان جایی برمیگردند که در ابتدا بودند، اتفاقات هیچ پیامدی ندارند و شخصیتها بههیچوجه تغییر نمیکنند. ما در اینجا میخواستیم شخصیتهایی را نشان دهیم که عوض میشوند و در طول سریال رویدادها تأثیر واقعی بر زندگی آنها دارند.»
اختلال نهادی که سریال به آن میپردازد – لنکر در جریان تحقیقات خود بهطور مداوم با قلدری، زنستیزی و نژادپرستی درون اداره پلیس لندن کلنجار میرود – ساختگی نیست. سال گذشته در یک گزارش مستقل دولتی به این نکته اشاره شد که اداره پلیس لندن «بهطور نهادی جنسیتزده، زنستیز، نژادپرست و ضد همجنسگرا است». این گزارش پسازآن تهیه شد که یک افسر پلیس در سال ۲۰۲۱ زنی را تعقیب کرد و به قتل رساند و یک افسر دیگر به جرم چند مورد تجاوز و تعرض جنسی به حبس ابد محکوم شد. این گزارش نتیجه میگیرد که اداره پلیس لندن باید کاملاً متحول شود.
کاپالدی میگوید: «کاملاً مشخص است که این سیستم مشکلات زیادی دارد. متأسفانه پلیس افرادی را استخدام میکند که برای این نوع کار مناسب نیستند، ضمن این که مشکل بودجه نیز کاملاً مشهود است. این مسائل بر چگونگی توسعه سریال تأثیر مستقیم داشت. شما نمیتوانید بدون این که تا حدی به آن بپردازید، سریالی درباره پلیس لندن بسازید.»
اما «سوء پیشینه» بیشتر به یک فیلم نوآر میماند تا یک مستند داستانی که ملغمهای از راه حلها را نشان میدهد. صحنه آغازین سریال حال و هوا کلی را تنظیم میکند. شغل دوم هگرتی رانندگی است و درحالیکه سوار بر یک لیموزین افراد مهم را به مقصد میرساند، در پاسخ به یکی از آنها شروع به بازگویی پروندههای قدیمی در خیابانهای لندن میکند.
کاپالدی میگوید: «این مسئله واقعاً برای من و همسرم اتفاق افتاد. ما داشتیم به یک مراسم اعطای جوایز میرفتیم، یادم نیست بفتا بود یا یک مراسم دیگر. خیلی وقتها برای این جور رویدادها کارآگاهها پشت فرمان مینشینند، برای این که آموزش دیدهاند چطور بااحتیاط رانندگی کنند و به نکات امنیتی هم آگاه هستند. من اغلب با رانندگان صحبت میکنم. آن شب از راننده درباره خودش پرسیدم و او فاش کرد یک کارآگاه است. وقتی از محلهها رد میشدیم، او به ما میگفت مثلاً اینجا یک قتل رخ داد یا فلان جا این جنایت روی داد. همانجا بود که به ذهنم رسید: “این میتواند افتتاحیهای عالی برای یک سریال باشد.”»
متن «سوء پیشینه» چرخشها و غافلگیریهای زیادی دارد، اما تنش واقعی سریال از بازی موش و گربه بین کاپالدی و جامبو ناشی میشود و آشکار شدن آهسته شخصیتهایشان که هم جایزالخطا هستند و هم به شیوههای خود نقاط ضعف دارند. جرقههای واقعی صحنههایی است که این دو مقابل هم ظاهر میشوند.
کاپالدی میگوید: «ما بهنوعی هر دو تصمیم گرفتیم تمرین نکنیم. نه بداههپردازی کردیم و نه چیز دیگر، چون متن اپیزودها واقعاً خوب بودند و کلمات اهمیت داشتند. باید بهوضوح بیان میشدند، اما هر کاری که با هم کردیم همان بار اول جلوی دوربین بود. این به ما اجازه میداد بهطور طبیعی واکنش نشان دهیم که باعث میشد موقعیت پرتنش بماند. من بازی در آن صحنهها را خیلی دوست داشتم، اما خستهکننده بود، چون نمیدانستم کوش (جامبو) قرار است چه کار کند و برعکس.»
کوش جامبو صحنههای بین هگرتی و لنکر را به «نبردهای کوچک» تشبیه میکند و میگوید: «آنها راه خود را از هم جدا میکنند و بعد به هم بازمیگردند. من و پیتر (کاپالدی) بدون این که بحث کنیم تصمیم گرفتیم برای آن صحنهها تمرین نکنیم، برای این که همدیگر را کاملاً میشناسیم و خیلی خوب با هم کنار میآییم. ما رفیق هستیم، اما نمیخواستیم آشنایی قبلی سد راه این دو غریبه شود و بفهمیم دیگری میخواهد چه کار کند. خیلی زود متوجه شدیم این روش خیلی مفید است.»
جامبو که به خاطر نقشآفرینی در سریال «همسر خوب» و اسپینآف آن «مبارزه خوب» معروف است، در توصیف شخصیت جون لنکر میگوید: «ما درمورد همه چیز بحث کردیم. از همان ابتدا که این شخصیت شکل میگرفت، اعتقاد داشتم او باید نترس باشد، اما به دلایل درست و همیشه با یک غریزه درونی هدایت شود که او را وادار به کارهایی میکند که اگر زیاد به آن فکر کند، انجام نمیدهد. ضمن این که فکر میکنم سریال نشان میدهد جون برای رسیدن به حقیقت و کمک به مردم چقدر تحت تأثیر نیازهای خود قرار دارد.»
او ادامه میدهد: «متنها عالی است. وقتی نقش جون را بازی میکردم این حس را داشتم که موقعیت ناامیدکننده این شخصیت فقط یک نتیجه دارد و آن هم پیروزی است. واقعاً قابل درک است که چرا یک زن با خانوادهای در خانه، خودش را در موقعیتهایی قرار میدهد که عواقب آن میتواند خیلی خطرناک باشد. او چگونه به نقطهای رسیده است که دیگر بدون فکر عمل میکند؟ درواقع او به جایی میرسد که دیگر نمیتواند تحمل کند. این دقیقاً همان حسی است که باید در تماشاگر ایجاد شود و وقتی نقش او را بازی میکردم همین حس را داشتم. خیلی خوشحالم این اتفاق افتاد. جون و ما در ادامه راه چند پیروزی به دست میآوریم. شاید کوتاه باشد، اما او به راه خود ادامه میدهد.»
منبع: ورایتی، هالیوود ریپورتر، د رپ
تماشای سریال سوء پیشینه در نماوا