مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
ساختن فصل دوم یک سریال کار سختی است؛ کار زمانی سختتر میشود که به دنبال یک فصل اول بسیار مشهور و محبوب بیاید که الهامبخش خالکوبیهای بیشمار، هنرنمایی طرفداران، پوشیدن لباس شخصیتها و گفتوگوها درباره نوع روایت عاشقانه در تلویزیون شده است. یک داستان چگونه میتواند انتظارات ما را برآورده کند، درحالیکه پیشازاین هزاران بار آن در ذهن خود نوشتهایم؟
برای سریال پرچم ما یعنی مرگ (Our Flag Means Death) پاسخ ساده است: کار غیر منتظره کنید و آن را بهخوبی انجام دهید. فصل دوم این سریال کمدی–درام دزدان دریایی، همان سبک، حال و هوا و طنزی را دارد که فصل اول را بسیار جذاب کرد، اما در عین حال درست زمانی که به یک چیز فکر میکنید، چیز دیگری پیش روی شما میگذارد و در بعضی مواقع بهطور شگفتانگیزی کوتاه میآید. به همین دلایل، در مواردی حتی از فصل قبلی خود نیز رضایتبخشتر است.
فصل جدید «پرچم ما یعنی مرگ» کمی پس از پایان اتفاقات فصل اول در حالی آغاز میشود که استید بونت (ریس داربی) با نام مستعار «دزد دریایی جنتلمن» تصمیم میگیرد رد بهترین دوستش، اد «بلکبرد/ریشسیاه» تیچ (تایکا وایتیتی) را بگیرد. در فصل قبل، وقتی اد پیشنهاد داد با هم فرار کنند، استید جا زد. جدایی آنها نسخهای از بلکبرد را به همراه داشت که ما – و خدمه او در کشتی رِوِنج/انتقام – پیشازاین هرگز ندیده بودیم. درحالیکه استید با خوشحالی پیامهای صمیمانه خود به ادی را در یک بطری میاندازد، با این امید که به دست او برسد، اد یک رژیم جدید از غارتگری را آغاز میکند، فقط به این دلیل که خلأ ناشی از دلشکستگی خود را پر کند.
نیهیلیسم اد حتماً خندهدار است، اما در عین حال یکی از تأثربرانگیزترین و گاهی تکاندهندهترین بخشهای فصل جدید را شکل میدهد. گروه خیلی بامزه و شیرین دزدان دریایی در کشتی رِوِنج همیشه تمایل دارند این نوع مشکلات را با گفتوگوهای تفصیلی گروهی حل کنند، اما خورشید طوری در این سایههای احساسی محو شده است که مکالمات آنها به مضامین مرتبط با ضربههای روحی و روانی و زهرناکی اتفاقات تبدیل میشود.
خود اد مسیری بهمراتب تیرهتر را آغاز میکند، مسیری که وایتیتی با صداقت مؤثر در آن ظاهر میشود (او آشکارا بیش از هر نقشی که قبل از این بازی کرده است – شاید بهغیراز حضورش در «پسر» – به این نقش متعهد است). نگاه معصومانه او که در بخش زیادی از فصل اول ما را راهنمایی میکرد، در اینجا اغلب سرد است؛ هر زمان که بلکبرد بهطور دیوانهوار خودویرانگر نیست، چشمهای او هیچ حس و حالی را منتقل نمیکند.
کان اونیل، بازیگر نقش ایزی که سابقاً فرد دست راست بلکبرد بود، در مصاحبهای بهدرستی فصل جدید «پرچم ما یعنی مرگ» را واجد «تاریکی اپرایی» توصیف کرد، اما فراتر از هر چیز، این فصل متعادل است. حس کمدی، هسته احساسی و هیجان ناشی از مخاطرات، همه و همه روی لبه چاقو تعادل برقرار کردهاند و سریال در کل هشت اپیزود خود تیز و بُرنده باقی میماند.
متن حتی در تاریکترین لحظهها، بسیار جذاب و گیرا و عمیقاً نامتعارف است. بهعنوان نمونه، یکی از سوزناکترین دیالوگها هم درباره خودکشی و هم درباره سوپ است. مجموعه تلویزیونی پربازیگر همچنین خیلی در پریشانی و آشفتگی خود گیر نمیکند. برای هر صحنه که به دلشکستگی خشونتبار اد اختصاص دارد، صحنهای دیگری به سوئید (نت فکسون) میپردازد که با یک رابطه عاشقانه غیر منتظره و فوری مواجه میشود یا فرنچی (جول فِرای) که یک آلرژی را ناشی از یک نفرین میداند یا جیم (ویکو اورتیز) که با روایت یک داستان با صداهای خندهدار، فَنگ (دیوید فین) را سر حال میآورد. ناامیدی در هر مرحله، حماقت را مقابل خود میبیند.
در فاصله دو فصل «پرچم ما یعنی مرگ»، تقریباً همه شخصیتها محبوب طرفداران شدند و دیوید جنکینز، خالق سریال حواسش هست که سهم مناسبی از زمان مجموعه را در اختیار همه آنها بگذارد و زندگی شخصی خدمه کشتی رِوِنج را به شیوههای غیرمنتظره، اما لذتبخش به تصویر بکشد. جالب اینجاست هیچکدام از طرحهای داستانی فرعی، بهدردنخور نیستند و تعداد زیاد شخصیتهای جدید – ازجمله دزدان دریایی با بازی مینی درایور، روئیبو کیان، مادلین سَمی و بقیه – بهخوبی در داستان جای میگیرند.
فصل دوم «پرچم ما یعنی مرگ» که اکتبر ۲۰۲۳ از مکس پخش شد، به لحاظ خلاقیت بهقدری پرانرژی است که جای سوزن انداختن ندارد، اما نقشآفرینیهای سرزنده و متن زیرکانه همهچیز را منسجم نگه میدارد. چند بار دیدن سریال نیز از جذابیتهای آن نمیکاهد و طراحی مجلل و باشکوه و بازیگران کمدی پرقدرت، لایههای چندگانه از شوخیها به همراه دارد که در هر صحنه آشکار میشوند. با تصویربرداری در نیوزلند، کارگردانی خوشسلیقه و موسیقی متن قوی (بخوانید: به لحاظ احساسی، ویرانگر و بیکم و کاست)، این مجموعه تلویزیونی ماجراجویانه بهخوبی و واقعاً در همه جنبهها مؤثر عمل میکند.
صرف نظر از تلاشهای جانبی، «پرچم ما یعنی مرگ» در دل خود یک داستان عاشقانه دور از ذهن را روایت میکند. این فصل چیزهای زیادی برای قدردانی دارد، اما همجوشی وایتیتی و داربی در نقشهای اد و استید، سریال را به بهترین شکل به یک قلمروی ناشناخته سوق میدهد. فصل جدید شاید بهاندازه فصل اول مستقیماً رمانتیک نباشد، اما کاملاً به این شخصیتها وفادار است، ضمن این که آنها شدیداً خندهدار هستند.
دراینبین، داربی بهترین بازی نقشآفرینی دوران کاری خود را به نمایش میگذارد. او ثابت کرده است که میتواند بار احساسی سنگین نقش استید را به دوش بکشد و همزمان با بیان یک دیالوگ ساده یا یک حرکت فیزیکی، بسیار خندهدار باشد. رفتار خودنمایانه استید یکی از نکات برجسته فصل دوم و یک نقطه تعادل عالی در برابر نازکدلی مخفیانه اد است.
طرفداران پرشور و حرارت «پرچم ما یعنی مرگ» در این فصل نیز پاداش خود را میگیرند. فصل دوم نهفقط ادامه معنیدار داستان خدمه رِوِنج است، بلکه طرحهای داستانی کاملاً منسجم و شوخیهای گروهی و کنایهدار فصل اول را ادامه میدهد.
واضحتر از همیشه میتوان گفت «پرچم ما یعنی مرگ» یکی از معدود مجموعههای تلویزیونی است که داستانش در دنیایی بهصورت پیشفرض، عجیب و غریب روی میدهد، انتخابی که باعث میشود تجسم آن از عشق در همه اشکالش، بهراحتی بهیادماندنی باشد. اگر صادقانه بخواهیم بگوییم، تنها بخش بد هر فصل سریال «پرچم ما یعنی مرگ» این است که همیشه باید تمام شود.
یک کمدی دزدان دریایی ابزورد
همانطور که اعتصاب اخیر انجمن نویسندگان آمریکا بهطور قطعی ثابت کرد، کار یک نویسنده تلویزیون در لحظهای که متن را نهایی میکند متوقف نمیشود. یک گرداننده سریال این را بهخوبی میداند. دیوید جنکینز خالق «پرچم ما یعنی مرگ» برای هر دو فصل اول و دوم مجبور بود همه جنبههای سریال را سبک و سنگین کند: از ظاهر خدمه بلکبرد که بیشتر شبیه گروههای موتورسوار هستند تا لحظههای عاشقانه؛ و کیفیت ابرهایی که تیم جلوههای بصری سریال برای پسزمینه طراحی کردند.
بنابراین، درحالیکه نشستن روی صندلی کارگردانی دو اپیزود اول فصل دوم به جنکینز فرصت میداد به انتخابهای بیشتر و جدید فکر کند، برای او همچنین یک انتقال آرام بود. وظیفه کارگردانی به او امکان داد کمی از تفکر درمورد جریان کلی سریال فاصله بگیرد و کاملاً بر لحظهها و صحنههای خاص متمرکز شود.
او میگوید: «تنها کار سخت این بود که در حین کارگردانی دو اپیزود اول فصل جدید باید اپیزودهای دیگر را هم آماده میکردم. درواقع، در کنار کارگردانی باید کارهای مدیریتی را هم انجام میدادم، اما سرگرمکننده بود. خیلی طبیعی بود.»
جنکینز از دیگر کارگردانان «پرچم ما یعنی مرگ» شامل فرناندو فریاس، اندرو دییانگ، برت اند برتی، ناچو بیگالوندو و تایکا وایتیتی تمجید میکند و اعتقاد دارد آنها به لحاظ رویکرد کلی نسبت به سبک سریال و جلوههای بصری و انتقال داستان و همینطور نحوه کار سر صحنه تصویربرداری، برای او یک الگوی عالی بودند.
جنکینز میگوید: «با تماشای تایکا خیلی چیزها یاد گرفتم. او معمولاً در صحنه فیلمبرداری موسیقی اجرا میکند که فکر میکنم واقعاً مؤثر است. من هم همین کار را کردم. این ایده را از او دزدیدم. به نظرم خیلی خوب است که آهنگ بزنید، با یک بازیگر درباره نقش خود صحبت کنید و بعد فقط در کنار او باشید.»
جنکینز روند زمینهسازی سر صحنه یک پروژه بهعنوان یک کارگردان را به روند کاوش محورهای داستانی برای شخصیتها در اتاق نویسندگان تشبیه میکند. وظیفه نویسنده این است که خود را در برابر انواع آسیبپذیری احساسی یک شخصیت در شرایط خاص باز نگه دارد. کارگردان نیز در کنار بازیگران همین کار را میکند.
او میگوید: «شما باید فردی باشید که بازیگران در کنار او راحت هستند. باید فردی باشید که آنها را برای صحنه آماده میکند و باید فردی باشید که احساس کنند فقط شما و آنها هستید و همه میتوانند آسیبپذیر باشند. این حس خیلی خوبی است. من در اتاق نویسندگان این حس را دارم، اما تجربه کردن آن با بازیگران، درحالیکه با هم کاری را انجام میدهیم، بهترین چیز است.»
خلق یک محیط برای داستانسرایی عالی و مبتنی بر مشارکت، نکتهای است که همه مجموعههای تلویزیونی تلاش میکنند به آن برسند، اما «پرچم ما یعنی مرگ» چند خط را در برمیگیرد که جعبه شن آن را بسیار سرگرمکننده کرده است. سریال دائماً از محدودیتهای بصری یک کمدی با اپیزودهای نیمساعته میگریزد؛ و با در نظر داشتن زمان و بودجه، به عوامل خود جسارت میدهد تا حد امکان به یک سریال فانتزی مانند «بازی تاج و تخت» نزدیک شوند، درحالیکه در برابر دوره زمانی و عناصر فانتزی خود یک رویکرد سادهتر و خندهدار در پیش میگیرد.
جنکینز میگوید: «برای من نکته هیجانانگیز کار کردن در ژانری که نمونههای زیادی از آن کار شده، آن هم در رسانهای که واقعاً باید نماهای خود را انتخاب کنید، این است که به گوشههای جالبتری از آن که واقعاً قبلاً ندیدهام، وارد شوم.»
محدودیتهای سریال در عین حال بهطور طبیعی آن را به سمت لحظههایی با حضور شخصیتهای متعدد و خطوط داستانی سوق داده است که شاید اگر یک بودجه هنگفت و یک کشتی جنگی بزرگ و کاملاً کارآمد داشتید، رفتن به سمت آن غیر مسئولانه بود.
جنکینز میگوید: «نکته بامزه سریال ازنظر ما همین است. بودجه نامحدود میتواند وحشتناک باشد، چون میتواند شما را گول بزند، شما را وسوسه کند مثلاً یک نبرد بزرگ در دریا را به تصویر بکشید. این چیزها عالی هستند، اما سریال ما این نیست.»
خالق «پرچم ما یعنی مرگ» همچنین فکر میکند اگر گزینه اژدها روی میز نباشد، کند و کاو در گوشههای پنهان ژانر بسیار سرگرمکننده است، بهویژه در مقایسه با دیگر تولیدات مرتبط با این ژانر که عموماً در نیوزیلند فیلمبرداری میشوند.
جنکینز میگوید: «نیوزیلند یک کشور کوچک است و ما یک تیم کوچک داریم؛ بنابراین خیلیها میگویند: “اوه، من با جیمز کامرون در “آواتار” کار کردم و حالا در یک سریال کوچک با موضوع دزدان دریایی کار میکنم. سریال شما سختتر است، چون ما نه زمان داریم و نه بودجه. نکته خوب این است که میتوانیم روی یک مجموعه تلویزیونی کوچک و جمع و جور کار کنیم، انگار داریم “ماپتها” را میسازیم.”»
مزیت کوچکتر بودن، تندتر کار کردن و نیاز به این که همه دستبهدست هم بدهند این است که جنکینز و بقیه کارگردانها میتوانند حال و هوای یک کمدی دزدان دریایی ابزورد را خلق کنند.
او میگوید: «مردم احساس میکنند این کار کمی آرامتر و بامزهتر است و کمی بیشتر درگیر میشوند و هرچند اپیزودی است، اما حس یک پروژه مستقل را دارد.»
جنکینز با اشاره به شخصیتهای جدید سریال مانند آن بانی (درایور)، مری رید (ریچل هاوس)، سوزان (کیان) و یک ناوگان کامل از دزدان دریایی چینی، میگوید: «ما فقط میخواهیم داستانهای احساسی کوچکتر بگوییم و در عین حال این حس را منتقل کنیم که دنیا بزرگ و خطرناک است و پشت دوربین خیلی چیزها میتواند اتفاق بیفتد.»
درحالیکه سریال همچنان به استفاده از عناصر ژانر خود برای روایت داستانهایی با موضوع روابط انسانی با چاشنی دزدان دریایی ادامه میدهد، جنکینز تمایل ندارد جلوی هیچچیز را بگیرد.
خالق «پرچم ما یعنی مرگ» میگوید: «برای من مهم است داستانهای عجیب و غریب بگویم و راههای مختلف را امتحان کنم. شاید شما یک فصل داشته باشید. شاید دو فصل… مطمئن نیستید که بتوانید برگردید، پس تا جایی که میشود باید همهچیز را امتحان کرد، مخصوصاً وقتی یک گروه بازیگری بزرگ دارید.»
منبع: اسلش فیلم، ایندیوایر
تماشای آنلاین سریال پرچم ما یعنی مرگ در نماوا