مجله نماوا، نیما بهدادی مهر
بیادا و مسلط، بدون بهرهگیری تام از قابلیتهای چهره و صرفا برخاسته از ادراکی والا از هنر بازیگری به نقشآفرینی مشغول است. تجربههای گرانقدر بازیگریاش در بازنمایی شمایلهای زنانه متفاوت سبب شده تا این روزها جایگاهی بالا در بازیگری بیابد. صحبت از پانتهآ بهرام نه صرفا یک واکنش نقادانه به تسلط بازیگری وی بلکه احترامی نمادین به شعور انسانی وی در ادراک زمانه و تبلور آن در نقشآفرینیهایش است.
کارنامهاش چنان پر و پیمان است که این میزان از بیتوجهی جشنهای سینمایی به او را غیرقابل توجیه میکند. او نه تنها یک بازیگر با احساس که یک انسان باورمند و فهیم است و این فهم درست را در هنر بازیگریاش نیز بازتاب داده است. میزان بالانس احساسی میان نقشهای کمدی و جدی او تا اندازهای بالاست که مخاطبان را در حیرت تسلط او باقی میگذارد زیرا او به تقریب همه تیپهای زنانه را ایفا کرده یا دست کم از اصلیترین گزینهها برای اجرای آن نقشها به شمار میآید.
آغاز شهرت با مسافر
بهرام به خوبی مساحت هر نقش را در پرگار احساسی خودش رسم میکند؛ بدین معنا که او از یکسو میتواند صمیمیت و رندی را در قالب یک شخصیت نسبتا منفی چون منیژه در سریال «مسافر» به گونهای بازی کند که مخاطبان حتی از تراژدی مرگ او نیز غمگین شوند؛ از سوی دیگر بهرام با مهارت خودش درجهای از نفرت مخاطب نسبت به رفتارهای منیژه را تنظیم میکند به گونهای که خاستگاه اجتماعی چنین شخصی و محیط تربیتی او به پلی برای همان تنفر اجتماعی بدل میشود با این تفاوت که جامعه اخلاق مدار آن دوران به خوبی ذات نمایشی این نقش را درک کرده بود و بدینسان قدرت بهرام در انعکاس تصویری همسو با جامعه محیطی چنین شخصیتی را میستود.
به واقع به همان اندازه که تصویر رندانه منیژه در بازنمایی فلاکت، مظلومیت و قلب پرسونا کاملا موفق است از سوی دیگر این میزان از بندبازی ماهرانه روی طناب احساسی چنین نقشی، حکایت رونمایی از یک بازیگر زن قدرتمند بود که اصالت احساسی هر نقش را به دور از هرگونه غلو یا رفتار کاریکاتوری و تصنعی برای مخاطبان قابل باور میساخت.
به واقع منیژه گریه رو در سریال «مسافر» به پل آشنایی مخاطبان بیشتری با پانتهآ بهرام بدل شد و ققنوس هنر او گویا پس از «مسافر» بود که از خاکستر بیتوجهیها برخاست و بهرام را به بازیگری تمام عیار برای نقشآفرینی در دو جبهه خیر و شر و در دو ساحت کمدی و تراژدی بدل کرد.
ایفای نقش میترا مهدوی در فیلم «عینک دودی» اولین شمایلسازی این بازیگر در سینمای کمدی بود که به خوبی هم از پس ایفای آن برآمد و به صدایی کنشمند از هویتخواهی و استقلالطلبی زنانه در این فیلم تبدیل شد. از سوی دیگر او در فیلم «توکیو بدون توقف» توانست تا بسیار ساده و صمیمی در نقش ناهید ظاهر شود. در فیلمی که تلاش داشت دوقطبی مردان و زنان را در ارتباط پرویز و ناهید به عنوان برادر و خواهر بازنمایی کند، پانتهآ بهرام تداعی آشنایی از تلاش دختران و زنان برای استقلال کاری، مالی و اجتماعی داشت و برای روح بخشیدن به نقش ناهید ندای جمعی و حداکثری زنان ایرانی را در این نقش به سادگی هرچه تمامتر بازتاب داد.
نمایش استادانه در «چهارشنبه سوری»
زمان هرچه جلوتر آمد سینما و تلویزیون نیز بیشتر به جوهره درونی بهرام پی بردند و از پیامد این درک متقابل بود که حضور بهرام به نقش سیمین در فیلم «چهارشنبه سوری» به سکوی پرتاب مهمی برای او بدل شد. در این فیلم او بازنمایی درخشانی از ادراک عمومی نسبت به زنان مطلقه داشت و بندبازی دقیقی را روی چنین ادراکاتی انجام داد.
در حقیقت، سیمین در فیلم «چهارشنبه سوری» تصویری آشنا دارد. بهتر است خودمان را گول نزنیم و روراست و شفاف یک سَرِ بازی خیانت در «چهارشنبه سوری» را به او ربط دهیم. اینکه نخ ماجرا اول از سوی مرتضی داده شده یا تاب و گره ابروی سیمین کلاف خیانت را میگستراند مهم نیست، نکته مهمتر پایانبندی ماجراست که جهتگیری مخاطب از ماجرا را سروشکل میدهد. سیمین کسی است که سوت پایان رابطه را میزند تا تصویر زنی را تداعیگر باشد که چون بادی موسمی بر زندگی مرتضی و مژده میوزد و در آستانه فروپاشاندن همه چیز، به نسیمی گذرا بدل میشود.
پانتهآ بهرام بازی استادانهای در نقش سیمین دارد. بسیار تودار و موجه جلوه میکند، مهربان است، رفتاری محترمانه و شیک دارد، به طور خلاصه به گونهای با همه رفتار میکند که مخاطب فیلم هیچ شکی به او ندارد و جانب او را میگیرد. مخاطب، سیمین را یک فرشته مظلوم و مژده را دیوی در نظر میگیرد که با شک مرضگونه خود یک بانوی نجیب را مورد اتهام قرار داده است. اما پازلهای سناریو در سکانس دیدار مرتضی و سیمین در ماشین تکمیل میشود و مخاطب با وجود رودستی که خورده باز هم نسبت به سیمین موضع منفی نمیگیرد.
سیمین با تصمیم مهم خود نه تنها بنیان یک زندگی را ولو به صورت موقت محکمتر کرد بلکه احترام مخاطب را برای خود خرید. به واقع، سیمین از معدود نقشهای منفی است که تحسین درونی مخاطب را برای خود میخرد و همدلبرانگیز در نظر میآید.
سایه اعتبار پانته آ در «زیر هشت» و «هیچ»
پس از این نقشآفرینی مهم، مدار موفقیت و اعتبار به سوی بهرام چرخید و او از این فرصت به بهترین نحو استفاده کرد و ضمن هنرنمایی در چند فیلم سینمایی، پس از سالها دوباره در یک سریال تلویزیونی هنرنمایی داشت. نقش منیژه کارخانه در سریال «زیر هشت» باز هم فرصتی شد تا بهرام قدرت بندبازی احساسی خود روی طناب باریکتر از موی چنین نقش پیچیدهای را به مخاطبان نشان دهد.
نقشی که به دلیل تابوهای عرفی و قراردادی مندرج در آئین نامه ساخت سریالهای تلویزیونی، عملا از نزدیکی به یک فمه فتال و آفرودیت منحصر به فرد بازماند و تنها در همان چرخه وسوسهگری زنانه برای عطا در قسمتهای ابتدایی محدود ماند.
با این وجود بهرام به خوبی توانست تا همان تابوها را نیز کمرنگ سازد و به سیاق شمایلسازی تلخ سناریو از شخصیتهای سریال که کاملا با احوالات درهم کوفته و روحیه نابه سامان جامعه در آن سال مطابق بود، بهرام نیز در بازنمایی تردید، ترس، رنج، افسردگی و پریشان احوالی یک زن تنها در دل شهری که با نگاهی مردد و پرسشگر به زنانی چون او مینگرد، کاملا درخشان ظاهر شد.
این سویه از بازنمایی غم و افسردگی بر شمایل زنان عملا به یکی از مهمترین برندها و شناسههای بهرام در بازیگری بدل شد و او در فیلم «هیچ» علاوه بر انعکاس تنهایی و غم پایانناپذیر محترم به عنوان زنی دچار لکنت و لالی، توانست تا تداعی تازه ای از مظلومیت و بیپناهی زنانی چون او در دل مناسبات اجتماعی و عاطفی تثبیت شده در طبقهای خاص از جامعه محروم و کنجنشین پایتخت باشد.
کلاس درس غمگساری در «پوست شیر»
در عین حال هنرنماییهای استاندارد و جذاب او در بسیاری از فیلمهای سینمایی دهه نود چنان تکرار شد که گویا به مانند امری بدیهی میمانست و همین عادی شمرده شدن درخشش های این بازیگر در فیلمها و سریالها سبب شد تا این حجم از نقش آفرینی متنوع از سوی او کمتر مورد توجه و تمجید قرار بگیرد.
اما اتفاق مهمِ بازی در سریال «پوست شیر» گویا بار دیگر همه نگاهها را متوجه هنر بازیگری بهرام کرد و شاید بسیاری راز تمجید اکبر عبدی از او را بهتر درک کردند. به واقع اکبر عبدی، بهرام را شناسه بازیگری نامید و عملا هنر بازیگری زنانه را در تناسبی با ظرافتها، لطافتها، بضاعتها و بداعتهای پانتهآ بهرام قرار داد. بازی در نقش لیلا برزگر در سریال «پوست شیر» کلاس درس یک استاد بیادعا در بازیگری برای همه بازیگران جوان است به گونهای که در تبلور احساسات زنانه، بتوانند توازن نقش در موقعیتهای درام را به خوبی درک کنند و برای بازتاب غم بزرگ صرفا اشک نریزند. پانتهآ بهرام با ایفای نقش در سریال «پوست شیر»، عملا به احساسی زنانه چنگ زد که در باور عمومی بسیار ملموس بود. غم پایان ناپذیر مادرانی که تلخی مرگ فرزند را میچشند و جام شوکران از تبعات این ماجرا هر روز و تا پایان عمر بر کامشان ریخته میشود.
صدای ناامیدی در «خائنکشی»
و سرانجام بهرام به «خائنکشی» رسید تا صدای محرومیت و ناامیدی از آینده باشد. صدایی که از عمق وجودی یک ملت بر میآید و بر پهنه تاریخ مینشیند تا گواهی باشد برای مایی که در آینده روایت سالهای قحطی و محرومیتها در دهه ۳۰ را در ایران میشنویم و بخشی از آن را در «خائنکشی» میبینیم.
تماشای آنلاین سریال «خائنکشی» در نماوا