مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
خبر خوب برای صنعت گردشگری در شهر سنت اندروز در ساحل شرقی اسکاتلند – که پیشازاین بهواسطه یک شاهزاده و یک مدل آماتور به نام کیت میدلتون معروف شد – این است که حالا مجموعه تلویزیونی کارآگاهی خودش را دارد: سریال کارن پیری (Karen Pirie) که از ۲۵ سپتامبر ۲۰۲۲ در سه اپیزود از آیتیوی پخش شد.
درست مانند باث، آکسفورد، بریستول، جرزی، شتلند و دهها لوکیشن واقعی و نیمه خیالی دیگر با آمار غیر ممکن قتل و جنایت، حالا بازدیدکنندگان از سراسر دنیا میتوانند بروند و ببینند این سربریدنها، غرق شدنها و مسمومیتها در واقعیت اتفاق نیفتاد.
اولین قتل در ماجراجویی جدید یک زنکُشی کاملاً تکاندهنده است. جنازه دختری جوان در حالی در محوطه یک کلیسای جامع تاریخی پیدا میشود که قاتل یا قاتلان شکم او را دریدهاند. بااینحال و بهطور نامعمول برای یک مجموعه پلیسی منطقهای، قهرمان سریال هیچچیز غیر عادی یا عجیب و غریبی ندارد.
شخصیت اصلی با نام بیروح کارن پیری (لورن لایل) یک گروهبان کارآگاه (دیاس) جوان است که برخلاف انتظار، خود را مسئول پرونده مختومهنشده قتل هولناک رزی داف (آنا راسل مارتین)، دختری ۱۹ ساله میبیند که ربع قرن پیش صورت گرفت. آنچه پلیس محلی را وامیدارد پسازاین همهسال مجدداً به سراغ پرونده برود، انتشار یک پادکست توسط روزنامهنگار تحقیقاتی، بل ریچموند (راکی تاکرار) است که نشان میدهد پلیس در تحقیقات اولیه به دلیل جنسیتنگری و فساد مهلک سهلانگاری کرد. اکنون سؤال این است: پیری میتواند پیش از پادکستساز مزاحم پرونده را حل کند؟
با توجه به قتل سارا اورارد، حملات جان وُربویز و خیلی از دیگر موارد جنایات علیه زنان و دختران، پرونده مختومهنشده سریال «کارن پیری» – که ایمر کنی، بازیگر و فیلمنامهنویس انگلیسی متن آن را بر مبنای رمانهای وَل مَکدِرمید نوشت – در دنیای معاصر بازتاب قدرتمندی دارد. دیاس پیری برای تحقیق مجدد درباره پرونده رزی انتخاب میشود، چون یک زن است و رئیسان بدبین پیری فکر میکنند جنسیت او به «برداشت عمومی» کمک میکند. وقتی پیری به این موضوع پی میبرد، دلخور میشود، اما هم او و هم تماشاگران سریال انگیزه پیدا میکنند تا عدالت درنهایت اجرا شود.
قتل رزی، پیشخدمت یک میخانه در ۱۹۹۶ بسیار هولناک است. صحنههای بازگشت به گذشته از اتفاقی بسیار بد پس از یک مهمانی پر سر و صدا و یک سرقت اتومبیل با هدف خوشگذرانی و تفریح در آخر شب خبر میدهد. تحقیقات اولیه نشان از اهمالکاری دارد و با درخواست پلیس از زنان همراه است که شبها بیرون نروند و اگر جایی میروند همیشه به یکی از دوستان خود بگویند؛ به عبارت دیگر مقصر بهنوعی خود قربانی معرفی میشود.
پیری تحقیقات را شروع میکند. تیم او در ابتدا تنها شامل یک پاسبان کارآگاه (دیسی) نسبتاً دست و پا چلفتی به نام جیسون «مینتی» موری (کریس جنکس) است. این دو با دقت و روشمند، همه سر نخهای باقیمانده را بررسی میکنند که خوشبختانه تعداد آنها کم نیست، ازجمله سه دانشجوی سابق که حالا همگی آدمهای موفقی هستند. این سه در آن زمان در مرکز پرونده بودند، بازداشت شدند و مورد بازجویی قرار گرفتند، اما بهنوعی از آنها رفع اتهام شد. هر سه در تحقیقات اولیه حرفهای ضد و نقیض گفتند و شواهد زیادی وجود دارد که آنها را به آن مهمانی که رزی شرکت کرد، مرتبط میکند. سؤالهایی هم هست که باید از خانواده رزی که به تعبیری کمی عجیب هستند، پرسیده شود.
داستان نوآر اسکاتلندی به شیوهای با طراوت و منسجم روایت میشود و «کارن پیری» خود را بالاتر از تریلرهای معمول با موضوع پروندههای مختومهنشده قرار میدهد. متن سریال نظم و انضباط خاصی دارد که برخلاف انتظار در بسیاری از موارد مشابه دیده نمیشود. نویسندگان پروژه درک کردهاند که واقعاً لازم نیست تماشاگر دلزده را گیج کنند – تماشای این سریال بیشتر از یک سودوکو سطح متوسط، ناامیدکننده نیست، تعداد مظنونان در حد تنها چند نفر است، برخلاف خیلی از نمونههای دیگر تمام خانوادهها ناکارآمد نیستند و صحنههای دیالوگ بیمورد نیستند. این رویکرد باعث میشود برای هر سه اپیزود -که هر کدام حدود ۹۰ دقیقه هستند – وقت بگذاریم.
«کارن پیری» یک گروه بازیگری بااستعداد دارد که در بین آنها نقشآفرینی چند نفر بیش از بقیه به چشم میآید. لورن لایل (در صحنهای استعاری او را در آسانسور در احاطه مردان کت و شلواری بسیار بلندتر از خودش میبینیم) در نقش افسری کمارزش شمرده شده و دست کم گرفته شده، اما موفق در جایی که مردان شکست خوردهاند، عالی است. او شخصیتی عمیقاً خوشایند و گیرا دارد، برخلاف دنیل پورتمن در نقش کالین، برادر رزی و نگهدار یک راز خانوادگی عمیق: یک فرد مستِ بهمراتب رعبآور که تصور دیدن او جایی بیرون از میخانههای وست مینستر دشوار است، اما نه آنقدر رعبآور که بتواند مانع دیاس پیری شود.
یک کارآگاه زن با ذهنی بسیار متحرک
ایمر کنی، نویسنده «کارن پیری» که بیش از همه برای بازی در سریالهای «ایستاندرز» و اسپینآف آن «ایست اندرز: ای ۲۰»، همینطور دو مجموعه تلویزیونی «مادر نوجوان فقیر» و «پدر براون» شهرت دارد، علاوه بر نوشتن متن این مجموعه تلویزیونی نقش ریور وایلد همخانه کارن پیری را نیز بازی میکند.
کنی درباره این که چه شد سراغ اقتباس از کتابهای ول مکدرمید رفت، میگوید: «من در سال ۲۰۲۰ با ورلد پروداکشن کار میکردم و متن یکی اپیزودهای سریال “من را نجات بده” را مینوشتم. آنها از من خواستند کتابهای کارن پیری را بخوانم، چون حق اقتباس را در اختیار داشتند. اولین کتاب در ۲۰۰۴ نوشته شد و در تمام این سالها نویسندگان مختلف، شبکههای تلویزیونی و شرکتهای تولید، ایده یک اقتباس تلویزیونی از آن را در ذهن داشتند، اما هیچکس دقیقاً نمیدانست چه رویکردی برای این کار مناسب است.»
او دلیل این مسئله را چالشهای متفاوت اولین کتاب میداند و توضیح میدهد: «مهمترین معضل این است که شخصیت کارن تا چیزی صفحه ۴۰۰ کتاب وارد داستان نمیشود! ضمن این که داستان در دو مقطع زمانی روی میدهد: دهه ۱۹۷۰ و سال ۲۰۰۴؛ بنابراین، سؤال اصلی این بود که چطور میتوان کارن را برای یک مجموعه تلویزیونی در کل داستان پخش کرد؟ نیاز بود خطوط زمانی روی هم قرار بگیرند، اما نمیشد دقیقاً سر درآورد این کار چطور باید انجام شود. واقعاً باید به آن فکر میکردم.»
آنچه کنی را به پروژه جلب کرد خود شخصیت کارن بود. او میگوید: «کارن زنی جوان در یک محیط کاری اساساً مردانه است. در این فضا، او واقعاً دست کم گرفته میشود و این نکته برای من قابل درک و مرتبط بود. خود من گاهی اوقات این را در حرفهای که دارم احساس میکنم؛ بنابراین میخواستم تجربهها و ناامیدیهای شخصیام را به کارن منتقل کنم.»
کنی اضافه میکند: «کارن یک چشمانداز دلهرهآور پیش رو دارد، ازاینجهت که اولین بار است فرصت پیدا کرده روی یک پرونده جنایی بزرگ کار کند، پروندهای که هیچکس فکر نمیکند قابل حل شدن باشد. احساس میکنم خود من هم یک چشمانداز کاملاً دلهرهآور پیش رو داشتم، چون باید سعی میکردم برای اولین بار این کتابها را بشکافم و روی صفحه نمایش بیاورم! من تا قبل از “کارن پیری” هرگز کل متن یک سریال را ننوشته بودم، بنابراین واقعاً به این شکل با او ارتباط برقرار میکردم، ضمن این که ما تقریباً همسن هستیم. اگر بتوانید با موضوعی ارتباط برقرار کنید، چیزی از خودتان به آن میدهید و رویکرد درست شما باید به این معنا باشد که تماشاگر نیز با آن ارتباط برقرار کند. درنهایت این سریال برای من یک پروژه کاملاً شخصی شد.»
چالشهای اقتباس از رمان عملاً برای کنی دشوار بود و او چارهای نداشت جز این که تغییرات زیادی در داستان ایجاد کند. او میگوید: «وقتی یک نفر کتابی مینویسد این امکان را دارد که درون ذهن شخصیتها قرار بگیرد، درحالیکه وقتی در حال نوشتن متن یک سریال تلویزیونی هستید باید همهچیز را بیرونی کنید. شاید برخی تغییرات برای طرفداران کتابهای ول مکدرمید شگفتآور باشد. به نظر من یکی از بزرگترین تغییرات این بود که کارن در کتابهای اصلی در سال ۲۰۰۴ در آستانه ۳۰ سالگی است، درحالیکه او در سریال در سال ۲۰۲۱ در آستانه ۳۰ سالگی قرار دارد؛ بنابراین تقریباً نیم نسل از هم فاصله دارند.»
کنی توضیح میدهد: «این تغییر تأثیر زیادی روی شخصیت کارن داشت، چون میخواستم او تا حد امکان امروزی و قابل ارتباط باشد. کارنِ تلویزیونی یک نسخه بهروز شده است، اما هسته او همان شخصیتی است که در کتابها توصیف شده است. ول مکدرمید، کارن را فردی با ذهنی بسیار متحرک توصیف میکند. او کاملاً عاری از غرور است، در برابر مسئولان جسور و مبارز ظاهر میشود و واقعاً مصمم است کارش را بهخوبی انجام دهد. او با پروندههای خود عاطفی مواجه میشود، احساسات خود را آشکارا نشان میدهد و مراقب همهچیز هست. همه این ویژگیهای شخصیتی از کتاب به سریال منتقل شده است.»
او ادامه میدهد: «من باید چند چیز دیگر را هم تغییر میدادم – داستان کتاب در دهه ۱۹۷۰ اتفاق میافتد. من آن را بهروزرسانی کردم و به دهه ۱۹۹۰ آوردم تا فاصله بین پرونده مختومهنشده و امروز یکی باشد. جنسیت یکی از شخصیتهای اصلی را هم عوض کردم که علاقهمندان کتاب وقتی سریال را ببینند دلیل آن را متوجه میشوند. این تغییر داستان را تازهتر کرده است.»
تغییر خطوط زمانی داستان به معنای تحقیق بیشتر درمورد رویه پلیسی بود. کنی میگوید: «مجبور شدم بخش زیادی از کتاب را تغییر دهم، چون انتقال پرونده مختومهنشده از دهه ۱۹۷۰ به ۱۹۹۰ به این معنی بود که بسیاری از رویههای پلیسی در گذر زمان تغییر کرده است. در آن دوران آزمایش دیانای در کنار استفاده از اثر انگشت و گروه خونی انجام میشد. ما با همکاری پلیس مشاوران شگفتانگیزی داشتیم که روی سریالهایی مثل “مرز وظیفه” و “بادیگارد” کار کرده بودند و بنابراین همیشه آماده بودند. من چیزی را که فکر میکردم شخصیتها ممکن است بگویند، مینوشتم و بعد با پیشنهادهای آنها دیالوگها را واقعیتر میکردم.»
نویسنده و بازیگر ۳۳ ساله از سریالهای “مِیر از ایستتاون” با بازی کیت وینسلت و “مظنون اصلی” با بازی هلن میرن بهعنوان منابع الهام خود برای طراحی شخصیت کارن یاد میکند و ادامه میدهد: «یک شخصیت دیگر که تأثیر زیادی روی من داشت شخصیت ساندرا بولاک در فیلم “دختر شایسته اخلاق” است. او هم برای من و هم برای لورن (لایل) یک معیار واقعی بود – سرسختی او، شوخطبع بودنش، تمرد نسبت به زنانگی سنتی.»
با توجه به این که کنی خودش یک بازیگر است، هیچوقت فکر کرد خودش نقش را کارن بازی کند؟ او میگوید: «نه، هرگز. چون از همان ابتدا میدانستیم یک بازیگر اسکاتلندی باید در این نقش ظاهر شود. البته فکر میکنم بازیگران وقتی در کشور خود هستند میتوانند و باید نقش شخصیتهایی خارج از ملیت خود را بازی کنند و خیلی از بازیگران قابلیت فوقالعادهای در کار با لهجههای متفاوت دارند، اما اسکاتلند بازیگران فوقالعاده زیادی دارد و کارن و ول هر دو چهرههای اسکاتلندی کاملاً نمادین هستند. به نظر نمیرسید یک خارجی بتواند نقش کارن را بازی کند.»
کنی ادامه میدهد: «برای انتخاب بازیگر نقش کارن، یکی از آزادیهای بزرگ ما جوان بودن این شخصیت بود، به این معنی که میتوانستیم فردی را انتخاب کنیم که واقعاً مناسب این نقش باشد، نه لزوماً یک بازیگر معروف. لورن در اجرای ضربههای احساسی کاملاً توانا است و در عین حال واقعاً طنز را منتقل میکند. ما هر دو دقیقاً چیزهای مشابه را خندهدار میدانیم و وقتی اولین بار دیالوگهای کارن را از زبان او شنیدم، میدانستم همدیگر را درک میکنیم.»
در احاطه مردان غولپیکر
برای لورن لایل که علاقهمندان او را با نقش مارسالی در سریال «غریبه» به یاد میآورند، آنچه بیش از همه او را مجذوب شخصیت کارن پیری کرد، بیتفاوتی او نسبت به یک محیط کاری کاملاً مردانه است.
بازیگر ۳۰ ساله متولد گلاسگو میگوید: «من عاشق صحنههایی هستم که مردها موقع ورود کارن به اتاق از جای خود بلند میشوند. به نظر او کاملاً مضحک و خندهدار است. او درمورد احمقانه بودن این کار نگاه بسیار کنایهآمیزی دارد. کارن میداند اگر بر این شیوههای مردانه برای انجام کارها تأکید کند، خیلی سریعتر به هدف میرسد و کارها را خیلی زودتر شروع میکند.»
دراینبین، ابعاد او نیز به چشم میآید. کارن با قد ۱۶۰ سانتیمتری خود از همه مردان در اداره پلیس کوتاهتر است. در آن صحنه فوقالعاده در آسانسور که بالاتر اشاره شد، کارن جلوی مردانی غولپیکر ایستاده است. این یک شیوه بسیار بصری برای نشان دادن بزرگی وظیفهای است که به عهده گرفته است.
لایل میگوید: «کل معنایش این است که این مسئولیت برای او بسیار بزرگ است – این دنیا، این پرونده، این اداره، پلیس. دنیای مردانه بر او سایه انداخته و این دشوار و مرعوبکننده است، چون کارن را خیلی دست کم میگیرند و او واقعاً هیچ حمایتی ندارد و باید خودش را بالا بکشد. بعد خیلی سریع معلوم میشود این کار به خاطر زن بودن به او سپرده شده است و آنها بیشتر به دنبال نمود بیرونی بودند؛ بنابراین کارن حس یک شیاد را دارد، حتی با این که میداند در کارش وارد و از بقیه آنها بهتر است.»
رویکرد کارن شاید به خاطر جوان بودن و احتمالاً به خاطر این که یک زن است، با آنچه رئیس او میخواهد متفاوت است، اما او اجازه نمیدهد کارش را تحتالشعاع قرار بگیرد. درواقع، کارن از آن به نفع خود استفاده میکند تا به نتایج شگفتانگیز برسد.
لایل در پایان میگوید: «او یکی از آن کارآگاهها نیست که طلاق گرفته یا در حال طلاق گرفتن است. او الکلی نیست، میانسال نیست و کلاً آدم داغونی نیست که حالا باید پروندهای را حل کند. کارن تازهنفس است، در آغاز کارش قرار دارد، مصمم است، هیجان دارد و این پرونده برای او مهم است. این یک رویکرد جدید است، چیزی که قبلاً ندیدهایم.»
منبع: ایندیپندنت، اینفورمینگ بریتین، پرید
تماشای آنلاین سریال کارن پیری در نماوا