مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
در روزگاری که به قراردادهای درازمدت چپچپ نگاه میشود، هیچ نوع نگاه منفی به استیون سودربرگ ضرورت ندارد. کارگردان برنده اسکار و امی، در سال ۲۰۲۰ یک قرارداد سه ساله با وارنرمدیا امضا کرد، زمانی که مکس همچنان اچبیاو مکس بود و اچبیاو هنوز حقوق انحصاری تولیدات اصلی خود را داشت.
از آن زمان تاکنون و با وجود تحولات پرفراز و نشیب این استریمر، سودربرگ هنوز به تعهدات خود پایبند است – تولید یک فیلم در سال، از جمله سومین فیلم سهگانه او با چنینگ تیتوم («آخرین رقص مایک جادویی»)، یک تریلر مهیج با بازی زوئی کراویتز («کیمی») و یک فیلم کوچک با بازی مریل استریپ («بگذار هرچه میخواهند بگویند»). (به این فهرست فیلم متا و باب روز «حرکت ناگهانی ممنوع» را اضافه کنید.)
سودربرگ بهعنوان هنرمندی که زمانی فکر میکرد کارش با فیلمسازی برای همیشه تمام شده، حالا به پرترهای از قابل اعتماد بودن تبدیل شده است. میتوان درمورد کیفیت کارهای او بحث کرد – هیچکدام از ساختههای اخیر او بهاندازه کارهای اولش در فصل جوایز مورد توجه قرار نمیگیرند یا مثلاً بهاندازه «پشت چلچراغ» که برای اچبیاو ساخت با استقبال منتقدان مواجه نمیشوند، اما سودربرگ داستانهای متفکرانهای روایت میکند، مملو از ستارههایی که غرابت بصری و علامت تجاری او را حمل میکنند. او دقیقاً همان کاری را انجام میدهد که برای آن استخدام شده است و بهتر از آن، هیچگاه با دیدن ساختههایش احساس نمیشود که یک دستنشانده پشت آنهاست.
اکنون سودربرگ با سریال دور باطل (Full Circle) بازگشته است، یک مجموعه کوتاه شش اپیزودی که کل آن را خودش کارگردانی کرد و متن آن نوشته همکار گاهبهگاه او، اد سولومون («حرکت ناگهانی ممنوع»، «موزاییک») است. این تریلر پر از بازیگر که داستان آن بهکندی باز میشود، بر یک آدمربایی در نزدیکی پارک واشینگتن اسکوئر متمرکز است، بااینحال گسترش پیدا میکند تا گروههای ناهمخوان مانند مهاجران اهل گویان، کشور کوچک در آمریکای جنوبی و سرویس بازرسی پستی ایالات متحده را شامل شود.
بخشی از این جزئیات به ردگمکنی یا پی نخود سیاه فرستادن میماند: یک کارمند پست (با بازی زاسی بیتس) دقیقاً مثل یک پلیس عمل میکند، اما سولومون بهجای این که او را یک پلیس واقعی کند، با تغییر جزئی یک کهنالگوی آشنا، کمک میکند ذهن تماشاگر به سمت دیگری برود و ارتباطات اجتنابناپذیر خطوط داستانیِ بهظاهر متمایز داستان به تعویق بیفتد.
برخی از نکات مبهم شروع سریال ممکن است حوصله تعدادی از تماشاگران مشخص را سر ببرد، اما بهمحض مواجهشدن با چرخش داستانی پایان اپیزود اول، متوجه میشوید که میخواهید با «دور باطل» بمانید یا از دیدن ادامه آن صرف نظر میکنید. یک چرخش ساده و معنیدار میتواند کاملاً اثر زنجیرهای داشته باشد، بهویژه در سریالی که نشان میدهد خیلی از تصمیمهای ما چگونه بر خیلی از افراد خارج از حلقه نزدیک ما تأثیر میگذارد.
با در نظر گرفتن مسئله تصمیمگیری در ذهن، اجازه دهید از جایی شروع کنیم که «دور باطل» شروع میشود: همان دور باطل که عنوان سریال به آن اشاره دارد. سیسیاچ پاوندر نقش ساویتری مهابیر را بازی میکند، یک خواهر داغدیده (و رهبر یک گروه مافیایی کوچک در کوئینز) که برادرش بهتازگی مورد سرقت قرار گرفته و کشته شده است. مهابیر که قانع شده مرگ برادرش نشانه بدیمنی برای خانوادهاش است، از بزرگان گویانی خود کمک میگیرد تا نفرین را باطل و اوضاع را درست کند. بله، این نقشه شامل یک دور واقعی است، اما درواقع مستلزم لطف کردن به شخصی است که مهابیر در حق او ظلم کرده است و این لطف مستلزم انتقام گرفتن از یک خانواده دیگر است که در حق آن شخص ظلم کرده است؛ بنابراین مهابیر از خواهرزادهاش، آکد (جرل جروم) و دوستانش کمک میخواهد.
دوستان آکد نمیدانند قرار است چه کار کنند. خاویر (شی کول) و لوئی (جرالد جونز) فقط دو نوجوان خسته و کسل هستند که در گویان زندگی میکنند و میخواهند به آمریکا بروند. خواهر لویی، ناتالیا (آدیا) قبلاً به آمریکا رفته، حالا بهعنوان ماساژورِ در حال آموزش خاله مهابیر زندگیاش را میگذراند و با آکد نامزد کرده است (که بیشتر وقتها ناتالیا را نامزد خود صدا میزند، هرچند به نظر نمیرسد ناتالیا از این که باقی عمر خود را با این مرد جوان دمدمیمزاج بگذراند خیلی هیجانزده باشد.) پسرها تنها زمانی متوجه خطرناک بودن خانواده مهابیر میشوند که از راه میرسند و پی میبرند مهاجرت به آمریکا برای آنها هزینه سنگینی دارد.
از سوی دیگر، سَم (کلر دینز) و دِرِک (تیموتی اولیفنت) اصلاً نام مهابیرها را نشنیدهاند و حتی اگر در مترو راهشان با آنها یکی شود، باز نمیتوانند هیچیک اعضای این خانواده را شناسایی کنند که خوب، یک شوخی است، چون سم و درک اصلاً با مترو جایی نمیروند. این زن و شوهر برای جف (دنیس کواید)، پدر سم کار میکنند که یک سرآشپز مشهور و صاحب یک امپراتوری آشپزی است. درواقع، قسطهای آپارتمان خیلی بزرگ و بهتازگی بازسازیشده سم و درک در منهتن از این راه تأمین میشود، بااینحال این دو سعی میکنند نگرش واقعبینانه به زندگی را به پسرشان، جَرِد (ایتن استودارد) منتقل کنند، اما در چند هفته گذشته، یک ژاکت کلاهدار، تلفن همراه و چند چیز دیگر جرد ناپدید شده است که درک بهسرعت آن را به بیتوجهی عادی یک نوجوان لوس ربط میدهد.
میتوان بیشتر به قصه سریال اشاره کرد، اما اشتراکگذاری بیشتر، به قلمرو اسپویل کردن نزدیک میشود. «دور باطل» را نمیتوان با تشخیص زودتر از موعد قطعات پازل خراب کرد – مگر سبک تصویربرداری توانا و آماده سودربرگ برای شما قابل درک نباشد که مملو از نور طبیعی رو به تاریکی و لوکیشنهای واقعیتر از آن چیزی که حتی یک نیویورکی همیشگی میتواند بشمرد، اما این تمهید نقاط عطف سریال را با منظور مستقر میکند.
تعدادی از این نقاط عطف در مواجهه یک شخصیت با شخصیت دیگر آزاردهنده است. تعدادی دیگر شما را وامیدارد درمورد سریالی که فکر میکنید در حال تماشای آن هستید، تجدید نظر کنید. بااینحال، تأکید بر پیوندهای موضوعی بیشتر است، ازجمله مسئولیت نسلی (و تقصیر)، جوامع جهانی در برابر جوامع محلی و دسترسی کورکورانه به سرمایهداری.
در تمام مدت، سودربرگ و سولومون بهندرت اجازه میدهند ریتم داستان کند شود. چه این دو از شخصیتی به شخصیت دیگر بروند یا بین تعلیق و اکشن تعادل ایجاد کنند، «دور باطل» در راندمان است که شکوفا میشود. اپیزودها فقط تا زمانی که لازم باشد ادامه دارند. (چهار اپیزود بین ۵۰ تا ۵۷ دقیقه هستند، درحالیکه دو اپیزود دیگر کمتر از ۴۰ طول میکشند.) اطلاعات با سرعت ثابت منتشر میشود و حتی زمانی که یک اتفاق دراماتیک روی میدهد، معمولاً ضروری یا مختصر است.
«دور باطل» تمایل دارد شخصیتهای اصلی سفیدپوست خود را نسبت به همتایان سیاهپوست آنها با جزئیات بیشتر ترسیم کند و در پایان بیشتر گناه اولی را کند و کاو میکند تا واقعیت دومی. این سریال شاید سودربرگ (یا طرفدارانش) را به شکوه او در گذشته بازنگرداند – و بهاندازه سریال «نیک» یا فیلمهای تماشاگرپسند «ارین براکوویچ»، «لوگان خوششانس» یا مجموعه فیلمهای «اوشن»، بلندپرواز نباشد – اما تلاش هم نمیکند که باشد. «دور باطل» بهعنوان چرخش خلاقانه در یک قالب آزموده، بهگونهای بین تجربهگرایی و رضایتبخش بودن تعادل برقرار میکند که تولیدات تلویزیون باید بیشتر برای آن تلاش کنند، بهخصوص در دورهای که از فیلمسازان خواسته میشود برای تلویزیون محتوا تولید کنند. اگر قرار است با سرعت و به مقدار زیاد برای سرویسهای پخش آنلاین کار تولید کنید، شاید بتوانید اعتبار هنری خود را نیز حفظ کنید.
نقشهای که کنار گذاشته شد
سودربرگ و سولومون اولین بار در معمای قتل «موزاییک» (۲۰۱۷) با بازی شارون استون با هم کار کردند که هم بهعنوان یک اپلیکیشن تعاملی گوشی هوشمند و هم در قالب یک سریال کوتاه شش اپیزودی در اچبیاو پخش شد. واکنشها به «موزاییک» متفاوت بود، اما دو مرد از ساخت آن خیلی چیزها یاد گرفتند.
آنها برای همکاری بعدی خود – که درنهایت سریال «دور باطل» شد – مجموعه دیگری را در نظر گرفتند که دو نسخه متمایز و جدا داشته باشد: یکی به سبک کلاسیک و روایت خطی و دیگری همان اتفاقات را از دیدگاههای مختلف روایت کند و بسته به مسیری که تماشاگر انتخاب میکند، معنای آن عوض شود.
ایده آنها در ۲۰۲۱ با چراغ سبز مواجه شد و سولومون شروع به نوشتن دو نسخه کرد که یک داستان یکسان را متفاوت روایت میکرد. پیشتولید پروژه بهار سال گذشته شروع شد و سریال در ماه سپتامبر در نیویورک مقابل دوربین رفت. (اولین نمایش جهانی «دور باطل» ژوئن امسال در جشنواره ترایبکا بود و یک ماه بعد از مکس پخش شد.)
سودربرگ ۶۰ ساله میگوید: «وقتی برنامه کاری، تعداد روزها و تنها تعداد صفحات روایت خطی را دیدم، پیش خودم فکر کردم انجام این کار ازنظر فیزیکی غیرممکن است. تصاویری شبیه “شاگرد جادوگر” در ذهنم شکل گرفت که این پروژه قرار است به یک حماقت افسانهای تبدیل شود.»
پس سودربرگ تصمیم گرفت روایت غیر خطی را کنار بگذارد، اما بههرحال مجبور شد این مسئله را سولومون در میان بگذارد که ۱۷۵ صفحه آن بهعلاوه متن شش اپیزود خطی را نوشته بود. او میگوید: «ناهاری نبود که مشتاقانه منتظرش باشم.» بااینحال، معلوم شد سولومون از قبل با او موافق است. او میگوید: «خیلی زیاد بود.»
کارهای مشترک این دو – ازجمله فیلم جنایی «حرکت ناگهانی ممنوع» که داستانش در دهه ۱۹۵۰ روی میدهد – یک حال و هوای بهوضوح نوآر دارند. پیشفرض «دور باطل» نیز همین نگاه را پی میگیرد و با الهام از فیلم پرتعلیق «بالا و پایین» آکیرا کوروساوا در ۱۹۶۳، این سؤال را مطرح میکند: چه میشود یک آدمربایی صورت گیرد، اما بهاشتباه یک کودک دیگر دزدیده شود؟
داستان سودربرگ و سولومون چرخشها و لایههای متفاوتی دارد و بین دو خانواده در رفت و آمد است که گیر افتادن آنها با هم دور از ذهن به نظر میرسد. با وجود تغییر رویکرد، روشها و سابقه همکاری نزدیک این دو به آنها کمک کرد ضمن تغییر بهیکباره موضع خود درمورد متن سریال، خود را با قالب روایی جدید تطبیق دهند.
سولومون ۶۲ ساله درمورد همکاری با سودربرگ که به کار کردن با سرعت زیاد و تدوین کار در پایان هر روز فیلمبرداری شهرت دارد، میگوید: «ما در بیشتر تعطیلات آخر هفته، معمولاً یکشنبهها همدیگر را میدیدیم. روال این بود که استیون به من پیام میداد: “این دور و برها هستی؟” که معنایش این بود که “من بعد از ظهر در دفتر هستم.” (میخندد.) و در این دیدارها ما فقط با هم صحبت میکردیم: “این به کجا میرود؟ چه معنایی برای داستان ما دارد؟» همیشه در حال ارزیابی مجدد بودیم – با وجود شروع تصویربرداری، نوشتن همچنان ادامه دارد و حتی در مرحله تدوین هم باید به نوشتن ادامه داد. از این نظر، تسلط استیون و این که چقدر میتواند کار را روان پیش ببرد، واقعاً شایسته قدردانی است.»
اما چه چیزی سودربرگ را بهسوی نوآر میکشاند؟ او میگوید: «این فقط یک قالب بسیار سینمایی از قصهگویی است. کشمکشها آشکار و جالب هستند و ناگزیر به انفجار خشونت منجر میشوند، فیزیکی یا احساسی، چون با برخورد بین رؤیاها و خواستههای آدمها و واقعیت و تغییر وفاداریها، بیاعتمادی و همه این مسائل، فشار بالا میرود. برای یک کارگردان میتواند یک ژانر بسیار جذاب باشد.»
برای سولومون نیز کار کردن در این حوزه فوقالعاده جذاب است. او میگوید: «وقتی آدمها حقیقت خود را از دیگران پنهان میکنند و بعد شرایط به آنها فشار وارد میکند، سختتر از قبل تلاش میکنند چیزی آشکار نشود. برای من این مکان هیجانانگیز برای نوشتن است.»
سودربرگ اذعان میکند: «ژانر یک سیستم تحویل عالی و پربازده برای ایدهها است. به شکلی ساخته شده است که بهنوعی یک لایه روایی سطحی داشته باشد و بعد این فضای مضمونی نهفته را دارد که شما میتوانید در آن هر چیزی را که دوست دارید قرار دهید و این نکتهای است که ژانر را سرگرمکننده میکند.»
سودربرگ میگوید آنچه او را در آمادهباش و گوشبهزنگ نگه میدارد، «یک جیب ترس» است، اما آن جیب در «دور باطل» کجا بود؟ کارگردان توضیح میدهد: «پیچیدگی داستان و برنامه تولید سریال. به این حس نیاز داشتم که اگر به بهترین شکل ممکن از تواناییهایم استفاده نکنم، شاید کار از مسیر اصلی خود خارج شود. باید به یک تعادل میرسیدم و بدون این که احساس کنم فلج شدهام، از خودم انتقاد میکردم. در اینجور مواقع باید تصمیم بگیرید، اما در عین حال باید بخواهید به خودتان بگویید: “میتواند بهتر باشد. باید بهتر باشد.”»
منبع: ایندیوایر، نیویورک تایمز
تماشای آنلاین سریال دور باطل در نماوا