مجله نماوا، ترجمه: علی افتخاری
«پرل اهل ویتستیبل» (Whitstable Pearl) در ظاهر یک سریال دیگر با موضوع مرگهای فراوان در یک شهر انگلیسی کوچک است که شهروندان عادی بهطور جادویی به راز آنها پی میبرند. این ژانر بسیار معروفی است و حتی به لحاظ بازاریابی «دنج» توصیف میشود. تصاویر تبلیغاتی این نوع سریالها همه از یک شهر کوچک ساحلی کامل خبر میدهند.
اما نکته دلپذیر «پرل اهل ویتستیبل» که آن را از سریالهای مشابه متمایز میکند، این است که یک راز دارد: قهرمان اصلی سریال یک کاشف جرمِ دور از ذهن در ظاهر یک آدم فضول میانسال نیست که همیشه نادیده گرفته شده است. این درست که پرل نولان (که نام سریال از او گرفته شده) در حال حاضر بهعنوان صاحب یک رستوران غذای دریایی کار میکند، اما کار اصلیاش از اول این نبود. درواقع، او یک حرفهای سابق است، یک کارگاه سابقِ جدی که زندگیاش طبق برنامه پیش نرفت. این درست که پرل حدود هجده سال قبل و پس از به دنیا آمدن فرزندش مجبور شد حرفه خود در حوزه بررسی پروندههای جنایی را رها کند تا یک مادر و یک سرپرست باشد، اما او هیچوقت قصد نداشت رؤیاهای خود را دفن کند و همین نگاه به او اجازه داده است آموزشهایش بهعنوان یک بازرس خصوصی برای او مثمر ثمر باشد.
«پرل اهل ویتستیبل» که فصل اول آن مه تا ژوئن ۲۰۲۱ در شش اپیزود از ایکورن تیوی پخش شد، از همان اپیزودهای اول ثابت میکند بیشتر علاقه دارد این موضوع را بررسی کند که اگر زندگی ما آنطور که فکر میکردیم، عمل نکرد، چه راههایی باید برای تغییر دادن آن پیدا کنیم.
داستان که از روی مجموعه رمانهای محبوب به همین نام نوشته جولی واسمر، نویسنده بریتانیایی ساخت شده است، در شهر ماهیگیری معروف ویتستیبل اتفاق میافتد. سریال در حالی شروع میشود که پرل (با بازی کری گادلیمن از «پس از زندگی») جسد وینی، ماهیگیر و دوست قدیمی پدرش را کنار قایقش در دریا پیدا میکند. اولین تشخیص پلیس این است که مرگ وینی یک حادثه بوده است، اما پرل این نظر را ندارد. ادامه تحقیقات شخصی پرل، او را سر راه سربازرس کارگاه مایک مکگوایر (هاوارد چارلز از «سایه و استخوان») قرار میدهد که بهتازگی از لندن برای کمک به اداره پلیس شهر کوچک فرستاده شده است. پرل بهواسطه آشنایی قبلی با وینی و اطرافیان او، نسبت به کارآگاه تازه از راه رسیده که همچنان گرفتار یک تراژدی شخصی از گذشته است، اطلاعات بیشتری دارد و قبل از این که مکگوایر بتواند کیت سفیدکننده دندان خود را بردارد، تا حد زیادی راز حادثه را برملا کرده است.
نکته قابل توجه درباره «پرل اهل ویتستیبل» این است که هر اپیزود داستان خودش را دارد. در اپیزودهای اول، جز اشاره گذرا به گذشته نولان و مکگوایر که خیلی زود بهطور غیر رسمی برای حل جنایات همراه میشوند، قوس روایی، خیلی زیاد نیست. درواقع، «پرل اهل ویتستیبل» ۱۰۰ درصد یک سریال جنایی است که هر هفته در حدود ۴۴ دقیقه یک داستان را دنبال میکند. ضمن این که در کنار پیگیری پروندههای جنایی، زمانی نیز به معرفی ساکنان عجیب و غریب شهر، ازجمله چارلی (روهان ند)، پسر پرل و مادرش، دالی (فرانسیس باربر که حضوری کاملاً تماشایی دارد) اختصاص پیدا کرده است. دراینبین، گروهبان کارگاه نیکی مارتل (سوفیا دل پیتزو) در نقش همکار رسمی مکگوایر، در تحقیقات مشارکت دارد.
گاهی اوقات، پروندههای پرل و مکگوایر همپوشانی پیدا میکند که رابطه آنها را پیچیدهتر میکند؛ و هرچند این دو بهتدریج به هم نزدیک میشوند و بهنوعی به هم کشش پیدا میکنند، اما هیچکدام حاضر نیستند بهراحتی احساسات خود را به دیگری نشان دهند.
استقبال از فصل اول «پرل اهل ویتستیبل» بهقدری بود که شبکه خیلی زود سفارش تولید فصل دوم را داد که نوامبر تا دسامبر ۲۰۲۲ باز هم در شش اپیزود پخش شد و بازیگران اصلی فصل اول نقشهای خود را تکرار کردند.
نویسنده سریال، اویستین کارلسن، فیلمساز نروژی است که پیشازاین در قالب نویسنده و کارگردان، سه سریال کمدی سیاه موفق «داگ»، «خروج» و «لیلیهامر» را کار کرده بود. دیدگاه کارلسن برای «پرل اهل ویتستیبل»، سریالی پلیسی در بستری از یک درام گرم متکی بر روابط شخصی با بارقهای از طنز سیاه است.
او میگوید: «فکر میکنم نقش من در داستان این بود که در روانشناسی شخصیتها عمیقتر شدم – هر دوی آنها سرسخت هستند، اما در عین حال میترسند و از زندگی لطمه خوردهاند. آنها عادت ندارند سفره دل خود را بهراحتی باز کنند.»
کارلسن اضافه میکند: «به نظر من نوشتن یک متن عاشقانه درمورد آدمهایی با سن و سال پرل و مکگوایر خیلی جالب است، چون شما در میانسالی میدانید چه عواقبی میتواند داشته باشد و رها کردن یک رابطه عاشقانه خیلی سختتر است.»
به گفته کارلسن، هر دو بازیگر اصلی به لحاظ ترکیب سرسختی و آسیبپذیری خیلی موفق ظاهر شدند، اما نقشآفرینی آنها چیزی بود که او به خاطر محدودیتهای سفرهای بینالمللی بهواسطه کووید-۱۹ مجبور بود از راه دور از آن لذت ببرد.
کارلسن میگوید: «قرار بود بین سه تا شش اپیزود فصل اول را خودم کارگردانی کنم، اما درنهایت موفق نشدم. تا پیشازاین هیچوقت متنی نوشته خودم را برای کارگردانی به شخص دیگری نداده بودم (دیوید کفری دو اپیزود اول و جان جونز و چانیا باتن اپیزودهای دیگر را کارگردانی کردند). تجربه اعتماد به دیگران برای من چیز جدیدی بود.»
این وضعیت همچنین باعث شد کارلسن در موقعیت نوشتن متن یک مجموعه تلویزیونی قرار بگیرد که داستانش در شهری اتفاق میافتد که هرگز به آن سفر نکرده بود. او معتقد است حالا باید رکورد جهانی بیشترین جستجوی «ویتستیبل» در گوگل به او تعلق بگیرد، چرا که او با گوگل ارث به تمام خیابانهای این شهر سفر کرد!
کارلسن میگوید: «من در یک شهر کوچک ساحلی در جنوب شرقی نروژ بزرگ شدم و از وقتی شروع به راه رفتن کردم، برای پیدا کردن صدف خوراکی در آب شیرجه میزدم و با قایق ماهیگیری میکردم؛ بنابراین این دنیا و شخصیتها و محیط را میشناختم، این که چه بویی میدهد و چه حسی دارد.»
کارلسن در عین حال پیشازاین بهعنوان یکی از کارگردانان ثابت سریال موفق نروژی/آمریکایی «لیلیهامر»، درباره یک گانگستر نیویورکی سابق که به مکانی روستایی در نروژ نقل مکان میکند، بلد بود چگونه شخصیتهایی را به تصویر درآورد که در شهرهای کوچک به دام افتادهاند.
او میگوید: «یکی از موارد متفاوت “پرل اهل ویتستیبل” این بود که من باید یاد میگرفتم چطور برای انبوه مخاطبان عصر یکشنبهها بنویسم. نمیتوانستم کارهای عجیب و غریب کنم؛ بنابراین باید یک دوره فشرده و کوتاهمدت درمورد نوع روایت همان داستان بدون استفاده از نماها یا زبان صریح بگذرانم.»
برای کری گادلیمن، بازیگر ۴۹ ساله متولد لندن که «پرل اهل ویتستیبل» اولین حضور او در نقش اصلی یک سریال است، بازی در نقش پرل بهنوعی در آغوش کشیدن «خانم مارپل درونش» بود.
او با اشاره به مخلوق محبوب آگاتا کریستی، با خنده میگوید: «من میخواهم خانم مارپل جدید باشم! پرل به کار خود ادامه میدهد و پیر میشود؛ طوری که از خودتان میپرسید: “مگر چند نفر میتوانند در این شهر کوچک کشته شوند؟ دیگر هیچکس باقی نماند!”»
گادلیمن که یک استندآپ کمدین نیز هست، ادامه میدهد: «من واقعاً متن و این شخصیت را دوست داشتم. پرل یک شخص کاملاً غیرعادی است. خوشحال شدم که از من خواسته شد نقش او را بازی کنم. قبلاً نقشی مانند پرل بازی نکرده بودم، بنابراین خیلی هیجانانگیز بود.»
او اضافه میکند: «برای شخصیتپردازی کاملاً خودم را تغییر ندادم. پرل به لحاظ شخصیتی کاملاً به من نزدیک است. کمی شوخطبع و قوی است و در عین حال آسیبپذیر است – ویژگیهایی که خود من دارم.»
گادلیمن فکر میکند خیلی از تماشاگران با شخصیت او در سریال ارتباط برقرار میکنند، بهخصوص اگر فصلهای جدیدی را در زندگی خود شروع کرده باشند. او میگوید: «وقتی خانمها به سن خاصی میرسند و بچهها بزرگ میشوند و خانه را ترک میکنند، یک نقطه عطف در زندگیشان ایجاد میشود و بهنوعی زندگی خود را مرور میکنند: “خب، حالا که مثل قبل به من نیازی نیست، خودم چه میخواهم؟”»
به اعتقاد او، «پرل یک کارگاه خوب است، چون به موکلان خود اهمیت میدهد. او یک قطبنمای اخلاقی عالی دارد و هنگام تحقیق درمورد پروندههایش مجبور نیست با محدودیتهایی که پلیس با آن روبرو است، کار کند.»
پرل به امنیت و خوشحال بودن همسایگانش اهمیت میدهد، چرا که ساکن مادامالعمر شهر است. مزیت دیگر او آشنایی با محلیها و بسیاری از رازهای آنهاست. نکته دیگر این است که عموماً خود پرل دنبال پروندهها نمیرود. درواقع، مشتریان به او مراجعه میکنند. اهالی شهر که دچار مشکلی شدهاند، به هر دلیلی احساس میکنند نمیتوانند برای موارد خاص به پلیس مراجعه کنند.
گادلیمن میگوید: «مردم به او مراجعه میکنند، چون کمی احتیاط بیشتر میخواهند. همه آنها قتل نیستند، اما رازهایی هستند که نیاز به حل و فصل دارند. بعضی وقتها پروندههای پرل و مکگوایر با هم همپوشانی دارند یا چیزهای مشترک دارند، اما آنها برای افشای راز آن برنامهریزی نمیکنند. مردم برای کمک سراغ پرل میروند و این اساساً کاری است که او میخواهد انجام دهد. او میخواهد به مردم کمک کند تا این رازها را حل کنند.»
گادلیمن میگوید: «پرل بارومتر متفاوتی دارد، بنابراین میتواند انتخابهای متفاوتی داشته باشد. فکر میکنم او درنهایت نمیتواند کسی را دستگیر کند یا مسیر اجرای عدالت را تغییر دهد، اما خیلی بیشتر میتواند با غرایز خودش پیش برود.»
تعریف رابطه پرل با مکگوایر دشوار است و در طول زمان متحول میشود. گادلیمن میگوید: «رابطه آنها پیچ و خمهای زیادی دارد. فکر میکنم پرل در ابتدا مکگوایر را اعصاب خورد کن و کمی افادهای و زمخت میبیند، اما بعد کمی نسبت به او نرم میشود و آنها بهنوعی با هم لاس میزنند، اما نه خیلی زیاد و بعد مکگوایر دوباره او را آزرده میکند. آنها جستهگریخته با هم تعامل دارند، اما خیلی زود سازگار نمیشوند. رابطهای دارند که میتواند عاشقانه باشد، اما از آن دسته افرادی نیستند که راحت در آغوش هم بیفتند. چیزهایی هست که باید قبل از این که حتی به آن فکر کنند روی آن کار کنند.»
«پرل اهل ویتستیبل» ممکن است از روال نشان دادن یک دهکده ساده و دلپذیر پیروی کند که در آن مخفیانه اتفاقات غیرمنتظرهای میافتد، اما اینجا یک شهر تفریحی معمولی نیست که عموماً در مجموعههای تلویزیونی دیده میشود.
گادلیمن میگوید: «ویتستیبل پارکهای تفریحی یا اسکله یا مراکز خرید ندارد. از این نوع شهرها نیست. یک شهر ساحلی زیبا و مقصدی برای تعطیلات است، اما کمی غیر سنتی است. یک کارخانه بتنسازی دارد و مزارع پرورش صدف. یک شهر کاری با زیبایی طبیعی است. ویتستیبل بهنوعی کولیوار است. یک صحنه هنری واقعی دارد با قبیلههای مختلف که همه با هم زندگی میکنند.»
در شرایطی که بخش زیادی از بریتانیا در مدت همهگیری ویروس کرونا در قرنطینه بود، بازیگران و گروه تولید در حین تصویربرداری سریال به هم نزدیک شدند
گادلیمن به یاد میآورد: «ما همه در یک زمستان سخت و در بحبوحه یک بیماری همهگیر در کنار دریا بودیم. این ما را به هم پیوند داد. فکر میکنم همه از بودن در آنجا خوشحال و سپاسگزار بودیم، اما هیچ جا باز نبود. همه مغازهها، رستورانها و میخانهها بسته بودند. ما فقط بهعنوان یک گروه تولید کوچک آنجا کار میکردیم و بهنوعی در این شرایط خندهدار شناور بودیم.»
گادلیمن درمورد این که چرا این روزها خیلی از مردم به سریالها، فیلمها و کتابهای معمایی علاقه زیاد دارند، نظریهای دارد. او میگوید: «این نوع کارها یک فرمول مشترک دارند. یک پازل یا یک معما که بعد حل میشود. کاملاً جذاب است. اینطور نیست؟ در پایان هیچکدام از سؤالات ما بیپاسخ نمیماند.»
منبع: تلی ویژنز، ورایتی، یوپیآی